فرشاد گلزاری

آرگونومیِ سیاسی -  امنیتی کشورهای منطقه را در نمای کلی می‌توان به دو قطب تقسیم کرد. قطب اول، کشورهای غرب آسیا هستند که در داخل ایران دولت‌هایی مانند سوریه، لبنان، عراق و یمن را جزئی از این جغرافیا می‌دانند. اما در مورد قطب دوم یک اختلاف‌نظر فاحش وجود دارد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند کشورهای حاشیه خلیج فارس به نوعی قطب دوم هستند و باید آنها را جدای از جغرافیای غرب‌آسیا دانست. در مقابل بسیاری از تحلیلگران، خاورمیانه را تجمیع کشورهای غرب‌آسیا و حاشیه خلیج فارس می‌دانند. دسته‌ای دیگر به این جغرافیا، لفظ منطقه را اطلاق می‌کنند و حتی پاکستان و افغانستان را هم در جرگه دسته‌بندی «منطقه» می‌دانند. در این میان تنها کشوری که می‌تواند تمام این جغرافیا را منطقه بنامد، بدون شک ایران است؛ چراکه در بالِ شرقی کشورمان سه کشور هند، پاکستان و افغانستان اگرچه در جغرافیای شبه‌قاره و جنوب شرق آسیا قرار دارند اما همجواری آنها با ما باعث می‌شود که خواه یا ناخواه، تهران از رویدادهای این سه کشور متاثر شود. در بالِ غربی و شمال غربی ما هم عراق، جمهوری آذربایجان، ارمنستان و همچنین ترکیه وجود دارند که آنها هم به نوعی همسایگان ما می‌شوند و تحولات آنها هم بر ما تاثیر دارد. در نهایت کشورهای حاشیه خلیج فارس را داریم که به صورت مستقیم سیاست‌های ما بر آنها و همچنین راهبردهای آنها بر ما اثرگذار است. این تنوع و چینش دولت‌ها یک نکته مهم دارد و آن هم مسلمان بودن اکثر این کشورهاست اما آنچه در حاشیه خلیج فارس بحث‌برانگیز است، صرفاً اسلامی بودن این کشورها نیست؛ بلکه «عربیت» است. بگذارید کمی راحت‌تر سخن بگوییم. درست است که ایران در مقابله با داعش به عراق کمک‌های شایانی کرده است اما اگر به داخل بغداد و در میان مسئولان آنها (حتی برخی از جناح شیعیان) برویم می‌بینیم که آنها باز هم عربیت برایشان بیش از اسلامیت ارزش دارد و به همین جهت است که می‌بینیم کشش طیف زیادی از مسئولان عراقی به خصوص اهل تسنن به سمت کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی است. این دقیقاً همان نکته‌ای است که در سفر اخیر محمد بن زاید، ولیعهد و حاکم دوفاکتوی ابوظبی به قاهره بر آن تاکید شده است. اینکه بن‌زاید چرا به مصر رفته و با عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهوری این کشور در شرایط کنونی منطقه که احیای برجام در حال پیگیری است و از سوی دیگر شعله درگیری میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی بالا گرفته، دیدار و رایزنی کرده است، به خوبی نشان می‌دهد که امارات در حال نقش‌آفرینی سیاسی پس از گذاشتن آخرین خشت‌های روابط خود با اسرائیل است. شاید کمتر کسی در ایران یا کشورهای منطقه نداند مصر، ارتش اول دنیای عرب است و به نوعی کشورهای عربی، مصر را پشتیبان خود و نوک هرم نظامی‌گری در میان سایر کشورهای عربی منطقه و شمال آفریقا می‌دانند. به همین دلیل است که امارات و عربستان پس از سقوط مرسی و طرح‌ریزی کودتا علیه او، با حمایت از نظامیان مجدداً باعث به قدرت رسیدن ژنرال‌های قاهره شدند و حالا هم در حال استفاده و بهره‌برداری از همان سرمایه‌گذاری10 سال پیش خود هستند.

امارات همچنان شمال آفریقا را برای خود منطقه‌ای استراتژیک می‌داند و در این راستا با تقویت مصر و همچنین سرمایه‌گذاری برای احداث پایگاه‌های نظامی در پهنه آبی قاهره درصدد است تا این کشور را در تحولات، کنار خود داشته باشد

توسعه و تقویت محور عربی  

سوالی که برای بسیاری از مخاطبان ممکن است به وجود بیاید این است که چرا سفر محمد بن زاید به مصر را باید مهم تلقی کنیم؟ واقعیت امر این است که در نمای کلی این سفر نشانگر تفاهم متقابل دو طرف در قبال راه‌های تعامل در قبال پرونده‌های منطقه است؛ چراکه توافق شده تلاش‌های مشترک به منظور دستیابی به سازش‌ سیاسی برای بحران‌های موجود در تعدادی از کشورهای منطقه و بازیابی نهادهای ملی آنها و صیانت از توانمندی‌هایشان ادامه یابد. سخنگوی ریاست‌جمهوری مصر در همین رابطه اعلام کرده که در این دیدار توافق شده همکاری و هماهنگی میان مصر و امارات به عنوان «ستون اصلی حفظ امنیت ملی عربی و رویارویی با مداخله‌های خارجی در امور حاکمیتی کشورهای منطقه»، افزایش یابد.

این عبارات به خوبی نشان می‌دهد که امارات در برخی از پرونده‌های منطقه‌ای احساس خطر کرده است و به نوعی ترس دارد که منافعش به خطر بیافتد. درست است که دو طرف در این دیدار بر تقویت روابط دوجانبه در محورهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی تاکید کردند، اما واقعیت این است که امارات هنوز در برخی مسائل در پشت پرده با عربستان سعودی مشکلات عدیده‌ای دارد که به نظر می‌رسد یکی از آنها پروژه سد النهضه در اتیوپی است.

سعودی‌ها هزینه‌های سنگینی برای ادب کردن مصر و سودان در زمان حیات سیاسی عمرالبشیر متحمل شدند، اما حالا که نظام سودان تغییر کرده همه چیز به نفع امارات رقم خورده است. کمی قبل، منابع العربی الجدید اعلام کردند که ارتباط مشخصی میان سفر بن زاید به قاهره با ابتکارعمل اخیری وجود دارد که امارات برای حل مساله سد النهضه مطرح کرد که مصر و سودان در ماه گذشته این ابتکار عمل را تایید نکردند. اما پس از آن، یاسر عباس، وزیر منابع آبی سودان از برخی جزئیات این ابتکارعمل سخن گفت و به امکان تبدیل این سد به یک سرمایه‌گذاری مشترک میان سه کشور بعد از تزریق پول از جانب امارات، اتحادیه اروپا و بانک جهانی اشاره کرد. لذا امارات همچنان منطقه شمال آفریقا را برای خود استراتژیک می‌داند و در این راستا با تقویت مصر و همچنین سرمایه‌گذاری برای احداث پایگاه‌های نظامی در پهنه آبی قاهره مانند پایگاه غول‌پیکر برنیس که صرفاً جاده‌های داخلی آن حدود 180 کیلومتر ارزیابی شده‌اند، درصدد است تا قاهره را به عنوان نوک پیکان خود در این تحولات، در کنار خود داشته باشد.

اخیراً ترکیه پیام‌های مبسوطی برای ترمیم رابطه خود با مصر مخابره کرده است اما امارات نمی‌خواهد آنکارا به قاهره نزدیک شود و به همین دلیل بن زاید در سفر خود به مصر، قول سرمایه‌گذاری کلان در قاهره را به السیسی داده است

از سوی دیگر توجه داشته باشید که پس از سفر بن‌زاید، منابع مصری گزارش دادند که در پی حمله هوایی رژیم صهیونیستی به نوار غزه، یک هیأت امنیتی مصر به منظور جلوگیری از تشدید تنش‌ها به غزه سفر می‌کند که این موضوع به نوعی می‌تواند یک پیغام از سوی اسرائیل به قاهره باشد که راوی آن ولیعهد امارات بوده است. از سوی دیگر باید توجه داشت که اخیراً ترکیه پیام‌های مبسوطی برای ترمیم رابطه خود با مصر مخابره کرده است و به همین دلیل امارات نمی‌خواهد آنکارا به قاهره نزدیک شود. ازاین‌رو بن زاید در سفر خود به مصر قول سرمایه‌گذاری کلان در قاهره را به السیسی داده است. این موارد به نوعی نشان می‌دهد که امارات در حال تقویت مصر برای حمایت از عربیتِ منطقه است که می‌تواند یک اتحاد چند ضلعی جدید را پدید آورد.