فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

باز هم صحبت از فیلم‌های کمدی است؛ فیلمنامه‌هایی که تنها به چیدمان مجموعه‌ای از سکانس‌های پوچ، بی‌سرو‌ته برای خنده گرفتن از مخاطب بسنده می‌کنند!  فیلم‌هایی که در پایان نمایش، مخاطب را با این سوال روبرو می‌کنند که هدف از ساخت این فیلم چه بوده است؟ «سامورایی در برلین» نیز یکی دیگر از فیلم‌هایی با ژانر کمدی است که از این قاعده مستثنی نبوده و فیلمنامه آن دقیقا به سان آش شله‌قلمکاری است که برای دوخت و دوز آن از یک سری تکه‌های بی‌ربط و بدون پیوند با هم وام گرفته شده است.

درست است که باید درون‌مایه اصلی فیلم‌های کمدی بر پایه شوخی و خنده باشد و به لحاظ محتوایی نباید نسبت به فیلم‌های کمیک، حساسیت انتقادی بیش از حد داشت؛ و به عبارتی باید در‌نظر گرفت که «رسالت فیلم‌های کمدی فقط خنداندن است و نباید به محتوا و فیلمنامه آنها خرده گرفت» و یا «فیلم کمدی، فیلمیست که مردم را بخنداند و برای عموم مردم ساخته می‌شود تا مشکلات خودشان را برای ساعاتی فراموش کنند»؛ اما نکته قابل تامل آن است که اگر چنین نگاهی هم وجود داشته باشد، «سامورایی در برلین» حتی رسالت خود که خندادن مخاطبین است را نیز به درستی انجام نداده است و با ضعف‌های فیلمنامه‌ای بسیاری درگیر شده که ناتوان در خلق صحنه‌های کمیک و خنده‌دار بوده است. شخصیت‌های این فیلم به قدری خام هستند که حتی شوخی‌ها، ادا و اصول‌های مثلا طنزآلودشان هم مخاطب را به خنده نمی‌اندازد. اینگونه است که فیلمساز به دم دستی‌ترین شوخی‌های کلامی و موقعیت سازی‌های تکراری برای خنده‌آفرینی بسنده کرده است.

این فیلم قصه گروه سه نفره‌ای را روایت می‌کند که در راس آنها «جمشید سامورایی» با بازی «حمید فرخ نژاد» قرار دارد. کار این گروه وصول کردن چک یا روکردن دست یک نفر و کارهایی از این قبیل است. به عبارتی شخصیت اصلی نمایش یک شر‌خر است که با دوتا از نوچه‌های خود کار می‌کند. «جمشید» چندسالی را ژاپن بوده و حالا که به وطن برگشته با همان تیپ و قیافه ژاپنی‌مابانه خود اینور و آنور می‌رود و برای همین به اسم «جمشید سامورایی» شهرت یافته است. بر‌حسب اتفاق موقعیتی پیش می‌آید که جمشید و نوچه‌هایش باید برای بازگرداندن سند یک زمین به برلین بروند که همین اتفاق، حوادث دیگری را رقم می‌زند؛ که در آخر این سوال برای مخاطب ایجاد می‌شود که چرا باید فیلمی چون «سامورایی در برلین» را تماشا کند؟ لزوم رفتن به برلین چه بوده است؟  آیا این فیلم قرار است او را بخنداند؟ آیا قرار است با آن سرگرم شود؟ آیا قرار است بازی‌های خیره‌کننده بازیگرانش را بستاید؟ 

بنابراین باید خاطرنشان کرد «سامورایی در برلین» و فیلم هایی از این دست حتی یک داستانِ متوسط خطی هم ندارند و تنها برگ برنده‌شان ساخته شدن آنها در خارج از ایران و بهره‌گیری از بازیگران خارجی و داخلی شناخته‌شده می‌باشد. 

 از منظر روانشناسی نیز تنها مساله‌ای که می‌توان درباره آن تامل کرد، شغل کاراکتر اصلی فیلم است؛ بدون تردید شما نیز نام «شرخرها» را شنیده‌اید، کسانیکه به هیچ صراطی مستقیم نیستند و به هر طریق ممکن سعی در وصول طلب افرادی دارند که قادر به پرداخت بدهی خود نیستند.

 از منظر آسیب‌شناسی باید متذکر شد، چه بخواهیم و چه نخواهیم این روزها «شرخری» به یک شغل تبدیل شده و دیگر نیازی نیست تا طرف قلدر باشد تا بتواند طلب دیگران را وصول کند، کافی است این افراد کمی به راهکار‌های قانونی آشنا باشند تا بتوانند روزگار بدهکار و خانواده‌اش را سیاه کنند. البته نا‌گفته نماند در شرایط فعلی و با‌توجه به موقعیت اقتصادی و معیشتی که افراد جامعه در آن گرفتار هستند، برخی جوانان تحصیل‌کرده دانشگاهی هم برای استخدام شدن در شرکت‌های شرخر و احراز شغل شرخری سر و دست می‌شکنند!!