لیلا موسی‌زاده

حتماً شما نیز از اخبار و حاشیه‌هایی درباره مهاجرت یک خواننده گمنام و رفتار او در خارج از مرزهای ایران که این‌ور و آنور منتشر شده شنیده‌اید، هرچند این روزها به علت شیوع ویروس چینی آن‌قدر در حوزه موسیقی اتفاقات کم است که اخبار چنین زردی توانایی بولد شدن در افکار عمومی و صفحات مجازی را پیدا می‌کند؛ اما سوای از مسائل زرد و صورتی که همیشه پرمخاطب هستند و توده مردم به آنها توجه دارند؛ این بار خبر درباره فردی است که تا پیش از مهاجرت و بروز رفتارهای غیرعرف معمول ایران از او، کسی حتی نام او را نمی‌دانست اما پس از مهاجرت حالا شناخته و به دلیل رفتارش به‌سرعت در خیلی از جاها دیده می‌شود. هرچند هنوز کسی از این علاقه‌مندان حواشی و مطالب زرد به‌درستی نمی‌داند که این خواننده اصلاً چه مدت به خوانندگی اشتغال داشته و یا چه آهنگ‌هایی از او شنیده است که حالا برایش رفتار او مهم است؟

این روزها تلویزیون بهترین مأوای ستاره‌های پوشالی برای اقبال به آنهاست. رسانه‌ای که نه‌تنها در ارتقای سلیقه مخاطب نقشی ندارد بلکه آن را نیز ویران کرده است

اینکه زیست اهالی پاپ در خبر و رسانه (خبرسازی و انتشار نامشان در اخبار) تعریف می‌شود شکی نیست و اینکه اهالی پاپ هیاهو را به علت شهرت‌آوری دوست دارند و از آن بهره‌برداری می‌کنند پرواضح است چراکه دنیای پاپ در بین توده‌های گسترده معنا پیدا می‌کند و هر چه بتوان جماعت بیشتری را به خود مشغول داشت هدف برآورده شده است حال چه ماحصل شنیدن یک قطعه باشد چه شنیدن اخبار زرد و صورتی. او به شهرت رسیده و بر سر زبان‌ها افتاده است و این دنیای آمال هر شهرت‌طلبی است که به‌وضوح حتی مایه‌ای در موسیقی ندارد اما مایل است در دنیای شهرت غوطه‌ور شود. و چه رسانه‌ای بهتر از صداوسیما راه به خانه‌های عموم مردم دارد و پلکان بهتری برای بالا رفتن برای رسیدن به شهرت عامه مردم است؟ تلویزیونی که کمتر در آن برنامه‌ای برخلاف سلیقه توده‌ مردم ارائه می‌شود و اغلب سعی دارد با سطح سلیقه مردم خود را هماهنگ کند. حال در این میان کسانی هستند که به‌عنوان ستاره‌ساز فعالیت دارند و با ارتباطاتی که در سیستم‌های پخش گسترده اخبار و اطلاعات دارند خود را تهیه‌کننده و یا حامی معرفی می‌کنند تا در سیستم تجاری خویش از تمامی منابع موجود بهره‌برداری کنند و رونق تجارت خود را بیافرینند ازاین‌روست که می‌توان رد آنها را در برنامه‌های پرمخاطب تلویزیون در لحظاتی خاص پیدا کرد. همانند همان برنامه لحظه سال ‌تحویل که شبکه جم به یمن تهیه‌کننده‌اش توانسته بود در آن حضور یابد و تلویزیون مدام نام این خواننده گمنام را زیرنویس می‌کرد که مثلاً شخص مهمی از او بسازد و حضور یک گمنام را بزرگ‌تر از آنچه واقعاً هست به تصویر بکشد. هرچند جایگاه برنامه لحظه سال تحویل را به یک رپرتاژ آگهی تقلیل داده بود و بی‌احترامی به بیننده سال تحویل بود که نمی‌دانست چرا خواننده گمنام مدام مورد بزرگنمایی قرار می‌گیرد و این نمایش پرفریب و دروغین از افراد کم‌مایه برای کدام هنر آنهاست. اینکه سال‌هاست تلویزیون در اختیار کسانی است که خرده دانش و سوادی ندارند و تهیه‌کنندگان پولدار هر حوزه قادر به هدایت برنامه‌های آن هستند، بحثی اظهر من الشمس است و بار دیگر ماهیت پوچ و توخالی آن را اثبات می‌کند؛ اما در مقوله ستاره‌سازی از خوانندگان پاپ گمنام نمی‌توان آنها را بی‌گناه دانست. سال‌هاست که موسیقی جدی نقشی در صداوسیما ندارد و جام‌جم نیز به خوانندگان جدی روی خوشی نشان نمی‌دهد اما امثال شبکه‌هایی نظیز جم می‌توانند در کلیدی‌ترین لحظات تلویزیون تبلیغ و بزرگسازی شوند. بسیاری در این سال‌ها از مافیای موسیقی و قدرتمندان پولدار در این حوزه گفته و نوشته‌اند که چگونه در مهمان کردن خواننده پاپ موردنظر خود از تلویزیون بهره می‌گیرند و یا آنها را مهمان برنامه‌های پرمخاطب می‌کنند، چراکه برنامه‌های تلویزیون نیز نیازمند منابع مالی برای سازنده آن هستند و مافیای موسیقی خوب مبلغ آنها را می‌داند که مثلاً لحظه سال‌تحویل چه مبلغی را می‌تواند خرج کدام مهره درآینده پول‌ساز خود در تلویزیون کند تا از او خواننده‌ای بسازد که همه مردم او را می‌شناسند. بماند که اغلب خوانندگان پاپ برای حضور در تلویزیون باید آهنگ‌های خود را از تیغ شورای موسیقی صداوسیما بگذرانند اما بااین‌همه تلویزیون بهترین مأوای ستاره‌های پوشالی برای اقبال به آنهاست. رسانه‌ای که نه‌تنها در ارتقای سلیقه مخاطب نقشی ندارد بلکه آن را نیز ویران کرده است.