محمدحسن خدایی

در میانه فصل بهار و اردیبهشت ماه هستیم و هوا نسبت به متوسط همیشگی سالیانه‌اش، گرم‌تر به نظر می‌آید و شوربختانه از پس کاهش بارندگی و افزایش مصرف آب، می‌بایست تابستانی گرم و  سخت را انتظار بکشیم که مقدماتش با قطعی برنامه‌ریزی شده روزانه برق و تشدید برخورد با مشترکان پرمصرف و افزایش تعرفه‌ها نمود یافته است. در این میان سالن‌های خصوصی مجبور شده‌اند خود را مجهز به ژنراتورهای تامین برق کنند. بی‌شک این قضیه در هزینه‌های جاری این فضاهای هنری تاثیر بی‌واسطه خواهد داشت و قیمت بلیت نمایش‌های روی صحنه را بالاتر خواهد برد. از یاد نبریم که چگونه مدت‌هاست نقل قول مسئولان دولتی در حوزه انرژی، عبارت شیک و پرطمطراق «ناترازی» است و یحتمل با این رشد شتابان مصرف و عدم سرمایه‌گذاری در حوزه تامین انرژی، در آینده شاهد تشدید نارسایی‌ها و قطعی بیشتر برق خواهیم بود و اگر از همین امروز فکری برای این قضیه نشود در آینده می‌تواند بر فعالیت نهادهای فرهنگی همچون سالن‌های تئاتر و سینما اثر منفی گذاشته و مشکلات قابل تحمل این روزها، به بحران‌های لاینحل فردا بدل شود. امید که دولت‌مردان کشور بیش از این به فکر رفع مشکلات حوزه انرژی باشند و یاری‌رسان فعالان حوزه فرهنگ و هنر. بدون انرژی‌های پاک و تجدیدپذیر، توسعه متوازن کشور ناممکن بوده و گرفتار شدن در چرخه تنش‌های اقتصادی و عقب‌ماندگی‌ گریزناپذیر. بنابراین کل ساختار سیاسی کشور با همراهی بخش خصوصی و آحاد مردم، باید دست همکاری به‌سوی یکدیگر دراز کرده و با کاهش مصرف انرژی و افزایش تولید، کمبودهای صنعت انرژی را برطرف و امکان فعالیت گروه‌های خوب هنری را فراهم کنند. حال با توضیحاتی که رفت به چند اجرای این روزهای تئاتر پایتخت بپردازیم و این نکته را متذکر باشیم که موفقیت یا شکست اغلب پروژه‌های تئاتری، ارتباط معناداری با رفاه اجتماعی و وجود چشم‌اندازی روشن در افق پیشِ روی هنرمندان این عرصه دشوار خواهد داشت. به هر حال در مطالعات توسعه، مصرف بهینه و بسامان محصولات فرهنگی می‌تواند یکی از شاخص‌های مهم در این زمینه باشد و روشنگر کیفیت خوب حکمرانی و رضایت شهروندان از دست‌اندرکاران نهادهای سیاست‌گذار دولت.

  نمایش اول- شک

نمایشنامه جذاب و مساله‌مند «شک» اثر جان پارتیک شنلی، بیش از این دو بار ترجمه و در انتشارت «قطره» و «نیلا» منتشر شده است. اولی با ترجمه آزاده شاهمیری و دومی به دست محمد منعم. نمایشنامه‌ای مهم که به ایمان و شک در یک مدرسه مذهبی می‌پردازد و به شکل درخشانی این واقعیت را آشکار می‌کند که مرز ایمان و عدم باور، در فضاهای کنترل‌شده‌ای چون کلیسا و مدارس مذهبی، به چه راحتی می‌تواند مخدوش شده و برای افراد حاضر در آن ساختارهای دینی و آموزشی، مشکلات لاینحل به وجود آورد. به هر حال نمی‌توان این واقعیت تلخ را به تغافل گذراند که آموزه‌های مذهبی، بیش از حق‌مداری بر تکلیف‌مداری استوار بوده و عاملیت انسان مدرن را ذیل سنت‌های اعصار گذشته مجاز می‌شمارند. کورش سلیمانی در مقام کارگردان، به مانند اجراهای قبلی خویش، با وفاداری به نمایشنامه‌های با کیفیت منتشر شده، اجرایی استاندارد بر صحنه آورده و به کمک بازیگران توانایی چون بهنام تشکر، رویا افشار، ویدا جوان و ساناز نجفی؛ بازنمایی درخشانی از مناسبات جاری در متن نمایشنامه شک را اجرایی کرده است. سینا ییلاق‌بیگی در جایگاه طراح صحنه با مهارت و خلاقیت، صفحه‌ای را مد نظر داشته که تصاویر مربوط به صحنه‌ها را تعین مادی می‌بخشد. در دل این صفحه، یک صلیب از طریق فقدان کار گذاشته شده است. به دیگر سخن معلمان و مدیران مذهبی این مدرسه، از دل این معبر که شکل صلیب دارد مجوز ورود به صحنه را می‌یابند. جالب آن‌که این صلیب غایب، سایه‌ای دارد که گویی گریزی از قدم برداشتن بر آن به عنوان میراث مادی و معنوی مسیحیت برای ساکنان این مدرسه مذهبی نیست. کیست که نداند هویت افراد ساکن در یک مدرسه مذهبی در نسبت با دستورات کلیسایی معنا می‌یابد و اجرای شک با این شکل از بازنمایی صلیب عیسی، در پی یادآوری پیدا و پنهان انسان در مجاورت ایمان و شک الهیاتی است.

   کورش سلیمانی نشان داده فهم درستی از اجرایی‌کردن متون دشوار تئاتری دارد و به یاری همکاران کاربلد خویش، میزبان لایقی برای تماشاگران آثار با کیفیت 

هنری است.

 

نمایش دوم- آشپزخانه و متعلقات

نمایشنامه «آشپزخانه و متعلقات» را نشر نی با ترجمه نگار یونس‌زاده منتشر کرده و به مانند اغلب ملودرام‌های خوش‌ساخت تئاتر فرانسه، این اثر نمایشی هم به نوعی به مصائب مردمان طبقه متوسط پاریسی می‌پردازد که برای کسب رفاه اقتصادی و باقی ماندن در چرخه موفقیت اجتماعی، مجبور هستند با یکدیگر رقابت کرده و بر سر منابع کمیاب قدرت، ثروت و منزلت، با افراد مشهور به معاشرت پرداخته و در صورت امکان، بر سرمایه مادی و نمادین خویش بیفزایند تا در این اجتماع مبتنی بر ساختار شتابگرایانه اقتصادی، از قافله عقب نیفتاده و همچنان در کورس قهرمانی باقی بمانند. شهره سلطانی در جایگاه کارگردان تلاش کرده فضای آشپزخانه را با طراحی صحنه‌ای متناسب، تبدیل به محلی برای طرح مسائل انسانی مابین دوستان قدیم بکند. بازیگران حرفه‌ای چون بهروز پناهنده، مهرداد ضیایی، کمند امیرسلیمانی، شهروز دل‌افکار و خود شهره سلطانی در خدمت سیاست اجرایی نمایش بوده و حضور به نسبت موثری دارند. اجرا بیش از آن‌که با مردمان پاریسی معاصر باشد، به حال و هوای اینجا و اکنونی ما ایرانیان نزدیک شده و از این بابت، برای تماشاگران طبقه متوسط حاضر در سالن استاد ناظرزاده کرمانی، کمابیش ملموس و باورپذیر است. گویا متن نمایشنامه تغییراتی به خود دیده و خلاصه‌تر شده است. این اجرا هم یادآور جهان مفروض نمایشنامه‌های نیل سایمون و فلوریان زلر بوده و به اخلاقیات بحران‌زده مردمان طبقه متوسط شهری می‌پردازد و از این باب موردپسند مخاطبانی قرار می‌گیرد که در زندگی واقعی، دچار روابط پرتنش عاطفی و اجتماعی بوده و برای ماندن در بورس کامیابی اجتماعی، بی‌وقفه می‌بایست تلاش کنند. شهره سلطانی و بهروز پناهنده به عنوان یک زوج هنری فعال در عرصه تئاتر، دغدغه خانواده معاصر شهری را دارند و اغلب آثاری که بر صحنه می‌برند حال و هوای طبقه متوسط شهری دارد. بی‌شک نمایشنامه «آشپزخانه و متعلقات» انیِس ژاوی و ژان پیر بکری، مناسب این هدف‌گذاری است و موردپسند دوستداران ملودرام‌های اروپایی. 

نمایش سوم- کتابخانه نیمه‌شب

استقبال از نمایش کم‌پرسوناژ  کتابخانه نیمه‌شب بیش از آن‌که به کیفیت اثر مربوط باشد، تحت تاثیر بن‌مایه‌های‌ روانشاختی رمان «مت هیگ» است. دختری در پی ناامیدی از زندگی، دست به خودکشی می‌زند و به طور معجزه‌آسایی نجات می‌یابد. حال او این فرصت بی‌بدیل را دارد که در یک کتابخانه، با مطالعه چند اثر مطرح ادبی، بار دیگر به دوران زندگی بازگردد و از نو زندگی را با دیدگاهی تازه آغاز کند. محمد ملک‌شاهی در مقام کارگردان در همکاری با نویسندگانی چون مجتبی گلستانی و نیما نافع، توانسته‌ یکی از پرفروش‌‌های این چند وقت را بر صحنه آورده و به نوعی دل و دیده تماشاگران اغلب جوان این نمایش را برباید. مونا فرجاد و محمد شعبانپور، با مهارت در خدمت اجرا بوده و تنش دائمی شخصیت‌ها را به خوبی بازنمایی می‌کنند. شعبانپور علاوه بر مامور کتابخانه بودن، نقش شوهر، شاگرد هوادار و پدر را ایفا کرده و فضایی متکثر به لحاظ حسی، به اجرا بخشیده است. همچنان‌که طراحی صحنه نمایش، با رنگ‌‌آمیزی شاد و دل‎‌نواز، از خستگی و ملال تماشاگران جلوگیری کرده و اتمسفری مفرح را برساخته است. در نهایت می‌توان گفت که این اجرا بیش از نکات زیباشناسانه و فنی، موفقیت‌اش را از طرح مسائلی نصیب می‌برد که برای اکثر جوانان سرخورده این روزهای کلانشهر تهران مورد توجه است. اینکه در خشونت نمادین زندگی در کلانشهری چون تهران، بتوان تاب‌آوری را افزایش داد، تا حد امکان کم نیاورد و با انرژی زیاد ادامه داد از شعارهای پیدا و پنهان رمان مت هیگ انگلیسی است. این اجرا فرق چندانی با رفتن نزد یک روانشناس و دعوت شدن به تغییر نگاه به زندگی و مثبت‌اندیشی ندارد. اینکه بتوان با کسی که دوست می‌داریم، یک عصر بهاری را در سالن ملک گذرانده و حال خوبی پیدا کنیم همان کاری است که نمایش کتابخانه نیمه‌شب قرار است به انجام رساند و شمای مخاطب را شاد و شنگول به فضای ترسناک شهری بفرستد. آیا موفق است؟ آمار گیشه که همین را می‌گوید.