علیرضا بخشی‌استوار

 

نمایش آثار نصرت‌الله مسلمیان این روزها در گاری ایرانشهر برپاست. این سومین نمایش مسلمیان در گالری ایرانشهر است و او پیش از این آثارش را در گالری‌های دیگری چون «هور»، «ماه مهر»، «سیحون»، «برگ» و ... نمایش داده بود. از افتخارات او می‌توان به جایزه اول بی‌ینال نقاشی پکن ۲۰۰۳ و جایزه اول نخستین دوسالانه بین‌المللی نقاشی جهان اسلام در سال ۱۳۷۹ اشاره کرد. آثار اخیر مسلمیان را باید در مسیر همان آثار گذشته این هنرمند بررسی کرد و در ظاهر تغییر عمیق و شاید قابل تأملی در آثار این استاد بنام عرصه تجسمی رخ نداده است.

مسلمیان یکی از افرادی است که در این سال‌ها به عنوان یک هنرمند نوگرا، آثارش در حراج‌های بسیاری به فروش می‌رسد و البته که از آن دست هنرمندانی است که آثارش به مرور زمان ارزش مادی بیشتری در میان مجموعه‌داران هنری پیدا کرده است. همین اتفاق شاید مهم‌ترین دام برای هر هنرمندی باشد که بعد از مدتی دیگر نه برای خود و برای مسیر هنری که بیشتر برای ذائقه گالری‌دار و مجموعه‌دار نقاشی می‌کشد.

قطع به یقین برای این که این آثار به فروش برسد و البته خواهان داشته باشد تفاوت‌های جزئی در بطن آنها رخ می‌دهد، اما کلیت آثار مسلمیان، بنا بر همان دلیلی که مطرح شد به نوعی تکراری، عاری از یک نوآوری یا دگرگونی در خویشتن است.

مسلمیان تاکید دارد که در آثار خود با عبور کردن و یا دور شدن از دغدغه‌های متمرکز بر هویت‌جمعی و نزدیک‌شدن به مفهوم هویت فردی به دنبال ارائه تصویری از عصر و زمانه خود و بیان ناکامی ما در تجربه نوعی زیست مدرن است.

ابزاری که او برای این کار انتخاب کرده تا حدود بسیاری به واسطه ویژگی‌های خودبیانگری که دارد در این مسیر به او کمک می‌کند اما این نوع قالب گرفتن‌ها نه تنها بیانگر چالش یا تضاد و دیالکتیکی با دنیای معاصر نیست بلکه فقط شاهد و ناظر بر یک وضعیت کلی‌ است؛ اهمیت بازار و تولید سری نقاشی برای فروش بهتر.

البته این اتفاق فقط مختص به مسلمیان نیست. بسیاری از نقاشان و هنرمندان ما از جایی به بعد بنا به هر دلیلی در این مسیر تکراری گام برمی‌دارند و بیش از آن که بر گسترش تجربیات و جایگاه حقیقی خود در عرصه هنر تکیه کنند به سهم‌شان از ثروت آزادشده در این عرصه می‌اندیشند.

در واقع در بیشتر اوقات تضادی میان عمل، اندیشه و از طرفی آنچه بیان می‌شود و آنچه ظهور پیدا می‌کند وجود دارد. باز هم تاکید می‌کنم که مسلمیان به عنوان استادی که شاگردان بسیاری را تربیت کرده در این مقطع و به واسطه نمایشگاهش می‌تواند نمونه بارزی باشد برای این اتفاق در هنرهای تجسمی ایران که هر روز دایره آن محدودتر و مخاطب آن نیز به قشر و طبقه خاصی معطوف می‌شود.

در واقع این هنرمندان نه به عنوان کنشگری برای ایجاد یک فکر، اندیشه و ذائقه برای عموم مردم و یا مخاطبان این عرصه، بلکه انگار فقط و فقط برای همان قشر مشخص از طبقه مشخص اثر خلق می‌کنند. اما قصد آن را دارند تا همچنان اندیشه‌های نخستین خود در این مسیر را زنده نگه‌دارند و یا کلام خود را به آن اندیشه‌ها متصل کنند.

این مسئله البته انحراف نیست بلکه حقیقت همیشگی این عرصه از هنر است که رابطه بسیار تنگاتنگی با ثروت و بازار دارد و این در ذات خودش بد نیست. مسئله آنجاست که برای از بین بردن این دیدگاه و وصل کردن خود به ساحت اندیشه، تفکر و اثرگذاری اقداماتی صورت می‌گیرد که نمی‌تواند شکاف میان واقعیت و اندیشه‌های آرمانی در این حوزه را پر کند. در واقع شاید میل و خوانش اشتباه عموم مردم از بخش حرفه‌ای این عرصه در طی این سال‌ها موجب شده تا ما در فهم بسترهای اصلی چنین موقعیتی دچار اشتباه شویم.

مسلمیان در آثار اخیر خود در گالری ایرانشهر از صورت‌های فروریخته، دفرمه و کج و معوجی پرده برداشته که با رنگ و زمینه اثرش همخوانی ندارد. نه این که او بخواهد در اصل به فریب مخاطبش دست بزند اما تهی شدن کنش نقاشانه از آن معناهای فرض شده و تبدیل آن به عرصه‌ای شاید برای تجارت صرف درنهایت بر گسست میان موضوع و تصویر هم اثر می‌گذارد.

این اتفاق مخاطبش را نه دچار اندیشه می‌کند و نه در خود فرو‌می‌برد. اکثر افرادی که خود در این عرصه فعالیت دارند و مخاطبان آن آثار هستند بیشتر دقت می‌کنند که نقاش در تکنیک خود چه اقدامی را انجام داده و مخاطب عمومی این آثار هم بدون ارتباط با این آثار تنها از آن فاصله می‌گیرند.

نه در آثار نصرت‌الله مسلمیان، بلکه تکرار روش‌ها و تکنیک‌ها و اشکال در مسیری که بازار از هنرمند می‌طلبد خواسته یا ناخواسته آثار هنرمند را به ساحتی دکوراتیو و تزئینی بدل می‌کند. ساحتی از آرایش در این آثار موج می‌زند و انگار با بیان اندیشه‌هایی که با اصل کنش در تضادند به نوعی خود را مبرا می‌کنند یا التیام می‌بخشند.

شاید به همین دلیل است که در این سال‌ها میان هنرمندان شاخص نوگرای ما اتفاق ویژه‌ای نمی‌افتد و برگزاری نمایشگاه‌های آنها به عنوان یک اتفاق شگرف در میان جامعه محدود هنرهای تجسمی به حساب نمی‌آید.

مسلمیان تاکید دارد که در آثار خود با عبور کردن و یا دور شدن از دغدغه‌های متمرکز بر هویت‌جمعی و نزدیک‌شدن به مفهوم هویت فردی به دنبال ارائه تصویری از عصر و زمانه خود و بیان ناکامی ما در تجربه نوعی زیست مدرن است