فریبا ملایی

در سال خاموشی سینما و خانه‌نشینی تماشاچی، انتظار می‌رفت سریال‌های نمایش خانگی از کیفیت بیشتری برخوردار باشند. این مهم اگرچه محقق نشد اما در این میان سریال «آقازاده» با بیش از یک میلیارد دقیقه تماشا در سامانه فیلیمو در بین تمامی آثار شبکه نمایش خانگی رکوردشکنی کرد. اما «آقازاده» چگونه بود؟ این سریال شروع سنگینی داشت و جدی ظاهر شد. دلمان را خوش کرد که قرار است از پشت پرده‌های عیان بگوید، از خطّ قرمز ملت که سال‌هاست خونی برای مکیدن مفسدین ندارند.

حالا در شرف سال ۱۴۰۰، چند سالی است که آقازادگی از معضلات ردیف بالای کشور است و اتفاقا درست هم کنار اختلاس‌گران می‌نشیند‌. لباس عافیت می‌پوشی در قامت گرگ و یک خصلت را برمی‌داری به نام بی‌وجدانی. اگرچه سریال «آقازاده» با بازی‌های نسبتا خوب، تصورات بیننده را برآورده نکرد و به جای آنکه طرحی باشد که حرف‌هایش برای مخاطب، آشنا و در ادامه‌اش بتواند گامی در جهت اصلاح بردارد صرفا یک فضایی بود زاییده‌ ذهن نویسنده و از دنیای واقعی فقط همان وارونگی اسم شخصیت اصلی داستان، یعنی «راضیه» برای آدم‌های خوب و قشر به ظاهر فقیر و «مانلی» برای آدم‌های بد قصه‌ را به همراه داشت.

پرتاب‌های زمانی در چند قسمت اول سریال درست اتفاق نمی‌افتد و تنها این حرکت برای جذاب کردن روایت کافی نیست. نگاه سریال به جوان‌های امروزی به شدت بی‌مایه است و مختصات درستی از رفتارشان را به ما نمی‌دهد. شخصیت چرک و پر از عیب نیما بحری، آنقدر در کثافت غوطه‌ور می‌شود که دیگر نویسنده هم از پسِ برگرداندنش برنمی‌آید و تنها به لطف پایان یافتن داستان به انسان خوبی بدل می‌شود. و یا راضیه‌ای که می‌داند پلاستیک مشکی بردن برای پولدارها شغل درستی نیست، چطور می‌شود شخصیت ساده و کاریکاتورگونه و غیرقابل لمسی داشته باشد!؟

آنقدر ذهن مخاطب از دنیای واقعی لبریز است که بازی‌دادن آدم‌ها، مرگ پرستونماها، جانشینی‌های تماماً رابطه‌ای و ... جایی برای درک نگاه سانتی‌مانتالیسم نویسنده و کارگردان از دریچه بیننده نمی‌گذارد. به هر حال در قحطی سوژه و سانسور و سریال، با تمام کاستی‌ها و نگاه تک‌بعدی، توانست مخاطب را به دنبال خود بکشاند. بی‌پرده اگر بگوییم آقازاده‌ها هنوز هم آقایی می‌کنند و همه‌ آنها خوبند اما تو باور نکن.