مجید ابهری، آسیب‌شناس و رفتارشناس اجتماعی

تنها زیستی در بین جوانان ایرانی به یک مُد تبدیل‌شده است و افرادی که از این نوع سبک زندگی ابراز خشنودی می‌کنند جوانانی هستند که خانواده‌های سخت‌گیر دارند.

تنها زیستی در جامعه ما ویروسی همه‌گیر است. امروزه در زندگی بشر، زیست اجتماعی یکی از قوی‌ترین ارکان تقویت روحی و عاطفی انسان است. وقتی انسان کسانی را که دوست دارد ملاقات می‌کند ضمن دیدار با افراد هورمون اکسی توسین که به هورمون عشق معروف است در مغزش ترشح می‌شود.

به عقیده همه رفتارشناسان و زیست‌شناسان این هورمون باعث طول عمر، ایمنی و سلامتی بدن می‌شود. متأسفانه امروزه ملاحظه می‌کنیم که تنها زیستی در بین جوانان به یک مُد تبدیل شده است. جوانانی که برای ادامه تحصیل از خانواده جداشده به تهران یا شهرهای دانشگاهی می‌روند؛ پس از پایان تحصیلات به خاطر آزادی‌های تنها زیستی دیگر علاقه‌ای به بازگشت نزد خانواده ندارند و متأسفانه گرایش عجیبی به ادامه تنها زیستی پیدا می‌کنند. 

آزادی‌های رفتاری، رفت‌وآمدها و اقداماتی که جوانان می‌توانند در تنها زیستی انجام دهند آن‌ها را وادار به پذیرش سبک زندگی تنهایی می‌کند. شاید بیش از ۶۵ تا ۷۰ درصد از جوانانی که به قلیان و مواد مخدر اعتیاد پیداکرده‌اند در دوران تنها زیستی آن‌ها بوده است.

خانواده‌ها در صورت ملاحظه تغییرات رفتاری، جسمی و ظاهری در فرزندانشان بلافاصله به فکر راه چاره می‌افتند و یا مانع این‌گونه رفتارها و عادات می‌شوند بنابراین خانواده‌ها باید توجه کنند وقتی فرزندانشان به سن بالاتر از بلوغ و سنین پس از فارغ‌التحصیلی می‌رسند به آن‌ها مقداری آزادی‌های مشروع و منطقی بدهند چراکه فرزندانشان دیگر کودک نیستند که محدودیت‌های دوران دبستان به آن‌ها تحمیل شود.

بعضی از جوانان به خاطر رفتارهای غیراصولی و سخت‌گیری خانواده‌ها به جدا شدن علاقه‌مند ‌می‌شوند. بعضی از آن‌ها به خاطر آزادی‌ها و بی‌بندوباری‌هایی که در این‌گونه سبک زندگی موجود است به آن گرایش پیدا می‌کنند و برخی دیگر به این دلیل اینکه به دوستان خود نزدیک باشند یا با آن‌ها زندگی کنند به تنها زیستی روی می‌آورند. 

با توجه به اینکه در سبک زندگی غربی فرزندان بعد از ۱۶ سالگی یا باید از خانواده جدا شوند و یا اگر با آن‌ها زندگی می‌کنند پرداخت بخشی از هزینه‌ها را به عهده بگیرند، فرزندان خانواده‌های اروپایی و آمریکایی ترجیح می‌دهند به تنها زیستی روی آورند. برخی جوانان ما نیز وقتی این‌گونه از سبک زندگی را در غربی‌ها می‌بینند به آن علاقه‌مند ‌می‌شوند، اما عاقبت و نتایج این‌گونه زندگی را نمی‌دانند؛ افسردگی، اعتیاد و شکست‌های عاطفی ساده‌ترین عوارض تنها زیستی است.

تنها زیستی درصورتی‌که چاره‌ای برای آن نباشد باید به‌عنوان یک سبک زندگی پذیرفته شود، اما وقتی دلایل منطقی وجود ندارد یعنی والدین سخت‌گیری‌های بی‌مورد ندارند و امکانات تحصیل و اشتغال در نزد خانواده برایشان فراهم است، تنها زیستی یک رفتار مذموم و غیرقابل‌قبول است. 

کسانی که از تنها زیستی اظهار خشنودی می‌کنند فرزندانی هستند که خانواده‌های سخت‌گیر دارند و یا در خانواده روابط عاطفی بسیار کمرنگ بوده است. معمولاً شش ماه تا یک سال طول می‌کشد تا عوارض تنها زیستی بر فرزندانی که در خانواده‌های صمیمی و دارای کانون عاطفی زندگی می‌کردند آشکار شود. فقط کافی است که یک بار بیمار شوند و نیاز به پرستاری داشته باشند در این صورت متوجه می‌شوند که تنها زیستی چگونه بر زندگی آن‌ها اثر می‌گذارد.

تنها زیستی فعلاً به‌عنوان یک مسئله اجتماعی مطرح است و هنوز به آسیب هم تبدیل نشده است چه برسد به اینکه بخواهد معضل باشد.