حکایت ممات وحش ایران

شاید دیگر شنیدن خبردرباره کشتار حیات‌وحش و دستگیری شکارچیان غیرمجاز از سوی سازمان محیط زیست یا حتی دادستانی شهرها برای هیچ کدام از ما تازگی نداشته باشد. خبرهای دردناکی از پیداشدن لاشه‌های سربریده و گلوله‌خورده کل و بز و قوچ و میش تا پلنگ و خرس و روباه و عکس و ویدئوی شکارچیان با این لاشه‌ها در فضای مجازی که موجب آزرده شدن افکار عمومی می‌شود که دغدغه‌ مسائل زیست‌محیطی دارند. تازه‌ترین و دردناک‌ترین خبر از این دست،کشف جسد دو توله پلنگ در شهرستان چرام استان کهگیلویه و بویراحمد است که گفته‌ می‌شود جای گلوله در بدن آن‌ها دیده نشده، اما پنجه‌های‌شان قطع و احتمالا مسموم شده‌اند. دلیل مرگ این دو توله هرچه باشد، بیانگر این واقعیت است که برای حفاظت از حیات وحش کشور، ابزار مناسب و قوانین راهگشا نداریم.

آذر فخری

خبر مثل همیشه دردناک است  و با واکنش شدید حامیان محیط زیست مواجه شده است: پنجشنبه گذشته نیروهای محیط زیست شهرستان چرام در استان کهگیلویه و بویراحمد با دریافت گزارشی مردمی و پس از جست‌و‌جو در منطقه آزاد تنگ زرد در پنج کیلومتری روستای بیدانجیر  لاشه دو توله پلنگ را پیدا کردند.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان کهگیلویه و بویراحمد در مورد دو توله پلنگی که هنوز معلوم نیست چه طور کشته شده‌اند و پنجه دست‌های‌شان سلاخی شده، می‌گوید: «به دلیل کمبود نیروی حفاظتی، منطقه حفاظت شده چرام که لاشه این دو توله پلنگ سلاخی شده در آن‎ نواحی پیدا شده، با ۱۸۰ هکتار وسعت تنها با دو محیط‌بان کنترل می‌شود! 

جمشید محبت‌خانی فرمانده یگان حفاظت سازمان حفاظت محیط هم درباره کمبود نیروهای حفاظتی در برخی مناطق گفته است: «این دو توله پلنگ در مناطق چهارگانه کشته نشده‌اند بلکه درمنطقه آزاد تلف شده‌اند. متاسفانه در سازمان محیط زیست با کمبود ۵۰ درصدی محیط بان روبه‌رو هستیم.» اما آیا کمبود محیط‌بان می‎تواند دلیل موجهی باشد برای شانه خالی کردن از مسئولیت؟ یا باید تمام تلاش خود را برای حفاظت از مناطق و حیات وحش به کار بگیریم؟

فرمانده یگان حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست تاکید کرده است با استفاده از ظرفیت پلیس و نیروهای امنیتی استان افراد خاطی شناسایی و با آن‌ها برخورد خواهد شد.

ولی به ما ربط دارد!

شاید بگویید نه! شاید بپرسید اصلا چه ربطی دارد؟ اما می‌توانیم ادعا بکنیم گاهی به سر خودمان هم زده است سراغ چنین دوا و درمان‌هایی برویم؛ وقت‌هایی که از هر پزشک و دارو وعمل جراحی و ... ناامید شده‌ایم و یا در روزگاری چنین بحرانی که سلامتی و درمان بیماری بسیار گران تمام می‌شود و هیچ‌جایی در میان دخل و درآمد کل خانواده ندارد. 

این دیگر توصیه مادربزرگ‌ها برای درد زانو و کمر نیست که می‌گویند از روغن الاغ استفاده کن. و توصیه خاله خانباجی‌ها نیست که اصرار دارند برای بخت‌گشایی از بخشی از بدن کفتار استفاده کنیم و آن‌را از گردن‌مان بیاویزیم. این‌هم توصیه پیرمردها نیست که می‌گویند اگر گوشت خرس نر سیاه یا فلان مار را بخورید مثل یک مرد جوان برای زنان جذاب خواهید شد!

جمشید محبت‌خانی:«این دو توله پلنگ در مناطق چهارگانه کشته نشده‌اند بلکه درمنطقه آزاد تلف شده‌اند. متاسفانه در سازمان محیط زیست با کمبود ۵۰ درصدی محیط‌بان روبه‌رو هستیم.» اما آیا کمبود محیط‌بان می‎تواند دلیل موجهی باشد برای شانه خالی کردن از مسئولیت؟

این حرف‌ها و اعتقادات، متعلق به گذشته است، اما این روزها بیشتر از گذشته طرفدار دارد و همین اعتقاد و باورهای غلط، بلایی شده است به جان محیط زیست. حالا دیگر حرفی از گربه یا سگ سیاه و جغد و شوم بودن‌شان نمی‌زنیم. مسئله این است که امروز شکارچیان غیرمجاز سراغ حیوانات می‌روند تا برای بازاری که هر روز بر رونقش افزوده می‌شود مواد لازم برای درمان و طلسم و جادو فراهم کنند و پوست حیوانات رو به انقراض را بکنند برای تزئین اتاق نشیمن و نمایش ثروت برخی تازه به‌دوران رسیده‌ها. 

مردم، محیط زیست، بومیان!

باوجود تعارض‌های بسیار با حیات‌وحش، در نبود آگاهی کافی، جامعه بومی می‌تواند بسیار آسیب‌رسان باشد. این یک معضل بزرگ در امر حفاظت و کاملا جامعه‌شناسانه است. وضعیت معیشتی و آگاهی مردم بومی حاشیه زیستگاه‌ها باید به گونه‌ای باشد که کمترین آسیب را به محیط بزنند و بیشترین بهره‌برداری سازگار را داشته باشند.

محمد درویش مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست چنین ادامه می‌دهد:« برای این‌کار، ما در حد توان خود با نمونه‌های کوچک شروع کردیم و با تعامل پیوسته با مردم چند روستا در حاشیه ذخیره‌گاه زیست‌کره توران توانستیم به سهم خود تغییراتی در نگرش مردم به منطقه ارزشمند توران ایجاد کنیم. خوشبختانه این روزها در میان مردم بومی این مناطق شاهد نشانه‌هایی از آگاهی و علاقه آن‌ها به حیات‌وحش هستیم که ما را به حفاظت مناطق آزاد با کمک جامعه بومی امیدوار می‌کند.

مردم ساکن زیستگاه‌های گربه‌سانان بزرگ‌جثه، نقشی بسیار پررنگ در حفاظت از این گونه‌ها و زیستگاه‌شان دارند. برای کار با مردم محلی نیاز به تحقیقات و فعالیت‌های جامعه‌شناسانه داریم.»

مردم ساکن زیستگاه‌های گربه‌سانان بزرگ‌جثه، نقشی بسیار پررنگ در حفاظت از این گونه‌ها و زیستگاه‌شان دارند. برای کار با مردم محلی نیاز به تحقیقات و فعالیت‌های جامعه‌شناسانه داریم

درویش به حقوق حیوانات اشاره می‌کند: «وقتی درباره حقوق حیوانات صحبت می‌کنیم، در درجه اول درباره یک «حق» صحبت می‌کنیم: حقِ دارایی کسی نبودن. براین‌اساس، نگهداری، پرورش و حتی مهربانی با حیوانات نیز غیراخلاقی است. می‌توانیم بپرسیم چگونه می‌توان درد و رنج حیوانات را کاهش داد. مثلاً آیا تجربه درد و رنج یک مرغ، با تجربه درد و رنج یک گاو یکی است؟ آیا گاو به دلیل داشتن مغز بزرگ‌تر، ظرفیت شناختی بیشتری دارد و در نتیجه درد بیشتری تحمل می‌کند؟ به این پرسش‌ها در حال حاضر پاسخی داده نشده . در حال حاضر، می‌توانیم به درد و رنج حیوانات وحشی در طبیعت فکر کنیم. آیا باید جلوی دریده شدن جانداران توسط جانداران دیگر را نیز گرفت؟ مثلاً با حیوانات شکارچی مانند گرگ و شیر چه کنیم؟ بگذاریم دیگر جانداران را بخورند؟ دخالت کردن در طبیعت و به هم زدن چرخه زیستی نیز بسیار مهم است. منتقدان خواهند گفت کاهش رنج و درد حیواناتی که در حیات وحش زندگی می‌کنند، تنها ارزش موجود ما نیست. باید به طبیعت به مثابه چرخه زیستی توجه کنیم. این بحث نسبتاً جدید است و فیلسوف‌های اخلاق نیز وارد آن شده‌اند. به نظرم در این مسئله به‌طور ویژه، کار خاصی نمی‌توانیم انجام دهیم.»

درویش، خوش‌بینانه می‌افزاید: «در چند سال اخیر، بعضی از مردم ما به‌خصوص جوانان به‌شدت به حمایت حقوقی و اخلاقی از حیوانات گرایش یافته‌اند. این روند، با رشد اطلاعات مردم دراین‌باره که طبیعت و حیوانات و انسان در دنیایی کاملاً مرتبط زیست می‌کنند و سرنوشت آن‌ها به هم ‌گره خورده، همراه بوده است. با تحلیل وضعیت فعلی و فعالیت‌های حقوق حیوانات شاید بتوان به این نتیجه رسید که مردم اولاً برای حیوانات نیز درد و رنجی قائل‌اند و دوم در پی کاستن درد و رنج از جهان هستند. امروزه در بسیاری از شهرها مکان‌ها و مؤسساتی مردم‌نهاد تحت عنوان پناهگاه حیوانات برپاشده است. در عرصه عمل، پناهگاه‌ها غالباً توانسته‌اند در اصلاح رفتار مردم نسبت به حیوانات مؤثر باشند. بااین‌همه، پناهگاه‌ها مسائل و معضلاتی نظری و عملی هم داشته و دارند؛ ازجمله این‌که هرچند جان بسیاری از حیوانات اهلی را از مرگ رهانیده‌اند، موفق نشده‌اند زندگی‌ طبیعی و همراه آسایش برای آن‌ها فراهم آورند. به همین دلیل برخی فعالان حقوق حیوانات وجود پناهگاه حیوانات را از اساس زیر سؤال برده‌اند. اما باید توجه داشت که ما در آغاز راهیم و اینک در وضعیتی بحرانی به سر می‌بریم و اولویت فعلی ما بازداشت خشونت سازمان‌دهی شده علیه حیوانات است. به نظر می‌رسد پناهگاه‌ها از ثمرات نگاه فایده‌گرای فلسفی به حیوانات در کشور ما هستند و خواسته یا ناخواسته ـ آگاهانه یا ناآگاهانه، این نگاه را در چشم مردم تقویت می‌کنند که باید سعی کرد رنج و درد را از سر حیوانات ازجمله حیوانات اهلی برداشت، بی‌آن‌که توقعی برای این سعی و تلاش در سر داشت. نفس رنج‌زدایی از جهان، یک ارزش است که می‌تواند هدف اصلی چنین کوشش‌هایی باشد.»