مجتبی لشکربلوکی

ما از نسل مایکروویو هستیم و نسل‌های قبلی ما از نسل بار گذاشتن آبگوشت! برای درست کردن یک غذای سنتی مانند آبگوشت از روز قبل برخی مواد را خیس می‌دادند تازه دو سه بار آبش را هم عوض می‌کردند و سپس از صبح یا شب قبل غذا را بار می‌گذاشتند تا به خوبی پخته شود و سپس سفره‌ای انداخته می‌شد با هم و سر فرصت آرام آرام غذا خورده می‌شد. اما الان یک غذای آماده یا نیمه‌آماده را می‌گذاریم در مایکرو ویو و سه دقیقه بعد، تمام!  ما همه‌چیز را سریع می‌خواهیم. نسل‌های قبلی ما در روابط عاطفی، سال‌ها نامه‌نگاری و هدیه و رفت و برگشت تا دل معشوقی را نرم کنند (چه فرهادها  مرده در کوه‌ها). اما اکنون می‌خواهیم کمتر از یک هفته کار به نتیجه برسد و گرنه کات می‌کنیم! لاغری در ۱۰ روز و یادگیری زبان فرانسه در ۳ روز و افزایش قد در ۱ماه .... همه‌چیز مایکروویوی شده است!

این نگرش زندگی  ما را تخریب کرده است. به همین خاطر جنبشی در دنیا راه افتاده به نام «زندگی آهسته». این جنبش از کجا شروع شد؟ ۱۹۸۶، در مشهورترین میدان شهر رُم، رستوران جدیدی افتتاح شد. هجوم فست‌فود آمریکایی به قلب شهر رُم حساسیت‌هایی ایجاد کرده بود. یکی از معترضان یک ژورنالیست ایتالیایی، جنبشی را آغاز کرد به نام «غذای آهسته». او بر محصولات محلی، آرامش در پختن و آرامش در خوردن و بیش از همه بر لذت بردن از مزۀ اصیل ایتالیایی تأکید می‌کرد.

این حرکت از غذا آغاز شد. اما هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد که این‌قدر توسعه پیدا کند. غذای آهسته با استقبال گسترده‌ای همراه شد و جالب است بدانید اکنون حدود بیست شاخه از آن در کشورهای مختلف ایجاد شده مثل مدیریت آهسته، تفکر آهسته، آموزش آهسته، علم آهسته، سفر آهسته، گردشگری آهسته، شهر آهسته، طراحی آهسته و خواندن آهسته یا کندخوانی. نهضت آهستگی مخالف سرعت و مدرنیته و بازگشت به گذشته نیست، بلکه مخالف شتاب‌زدگی است. سرعت تضادی با طمانینه ندارد. آن‌چه ایراد دارد شتاب‌زدگی است. هرگونه شتاب‌زدگی باعث می‌شود که عمق کم شود: لذت عمیق از رابطه، فهم عمیق از یک کتاب، درک عمیق از یک منطقه‌ای که برای گردشگری انتخاب کرده‌ایم. ما امروزه با لذت‌های سطحی، فهم سطحی و درک سطحی و تصمیمات سطحی روبرو هستیم.   

تحلیل و تجویز راهبردی: 

مهم‌ترین ریشه زندگی شتاب‌زده، رویکرد ویندوزی-مایکرو ویوی است. یعنی چه؟ یعنی چند کار را همزمان و با شتاب‌زدگی انجام می‌دهیم. قبل از ویندوز از کامپیوترها فقط یک کار را انتظار داشتیم. اما وقتی ویندوز آمد چند پنجره را با هم باز می‌کنیم و همه را هم همزمان اجرا می‌کنیم و انتظار داریم که همه را سریع به جمع‌بندی برسانیم. ترکیبی از چندکارگی (ویندوزی) و شتاب‌زدگی (جستجوی ارضای فوری).  در زندگی جدید یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این است که طمانینه از همه ما گرفته شده، یعنی ما چند کار را در آنِ واحد انجام می‌دهیم. در حالی‌که دارید صبحانه می‌خورید ساعت مچی‌تان را می‌بندید تلویزیون هم روشن است. موبایل‌تان را هم چک می‌کنید. با همسرتان هم صحبت می‌کنید و لیست خرید روزانه‌تان را هم تکمیل می‌کنید.  در یکی از داستان‌ها، فرد مقدسی بود که دلداری هم داشت. مشکل او در زندگی این بود که وقتی به عبادتگاه می‌رفت تا خدا را عبادت کند فکر دلدار رهایش نمی‌کرد و وقتی پیش دلدارش بود مدام وجدانش او را به یاد خدا می‌انداخت. نه عبادت عمیق داشت و نه لذت عمیق. برای رهایی از زندگی شتاب‌زده، مدیریت شتاب‌زده، غذای شتاب‌زده چاره‌ای نداریم جز «مثلث تمرکز، عمق و تامل». از این شاخه به آن شاخه پریدن چه در امور روزانه و چه در مدیریت یک سازمان یا کشور، باعث می‌شود که تمرکز رخ ندهد. زمانی که به هر دلیلی یک کار متوقف می‌شود و به کار دیگری می‌پردازیم. آهنگ آن کار را از دست می‌دهیم و مسیر انجام کار را گم می‌کنیم و وقتی دوباره سراغ آن می‌رویم، باید برای دستیابی به آهنگ قبلی زمان و انرژی بگذاریم. بیشترین انرژی ما در رفت و برگشت بین کارهای مختلف صرف می‌کنیم. این رفت و برگشت‌ها و قطع شدن‌ها در مقایسه با زمانی‌که از ابتدا تا انتها روی یک کار متمرکز هستیم، زمان انجام آن کار را تا ۵ برابر بیشتر می‌کند. به بیان ساده، تک‌کاری می‌تواند زمان لازم را برای انجام کارهای مهم تا ۸۰ درصد کاهش داده و کیفیت و عمق کار را به شدت افزایش دهد.

پس به زبان ساده

تمرکز: به جای چندکار در آنِ واحد، روی یک کار متمرکز شویم. 

عمق: عمیق به یک کار بپردازیم. توجه کامل به آن تخصیص دهیم و نگذاریم چیزهای دیگر به آن هجوم بیاورند (مثال: وقتی با همسرمان صحبت می کنیم موبایل‌مان را کنار بگذاریم). 

تامل: حرص و ولع این که یک کار را به هر نحوی که شده به اتمام ببریم در خود کنترل کنیم و تا زمانی که لازم است به کار فعلی ادامه بدهیم و کار جدید را شروع نکنیم.