پری شاکرین

«۲۸ خرداد نه‌فقط یک شکست راهبردی و حتی تشکیلاتی که یک شکست اخلاقی بزرگ نیز بود. تقلیل امر سیاست به کمپین‌های انتخاباتی و تکنیک‌های بازاریابی و جعل نظرسنجی و تبلیغات سطحی، شکستی بود که هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد.»

این جمله بخشی از یادداشتی است که عباس عبدی روزنامه‌نگار و فعال سیاسی امروز و عضو دیروز جبهه مشارکت ایران اسلامی چندی پیش در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت، جمله‌ای که تیزی و تندی‌اش به مذاق خیلی از اصلاح‌طلبان خوش نیامد.کتمان نمی‌توان کرد که این روزها اصلاح‌طلبی و جریان اصلاحات حال چندان خوشی ندارد و در تعلیق به سرمی‌برد؛ آنچه در خرداد سال جاری رخ داد حکایت از سرمایه از دست رفته اصلاحات داشت؛ گرچه نباید از دایره انصاف خارج شد که آتش نظارت استصوابی از قبل نیمی از اندوخته این خرمن را سوزاند و از میان برداشت؛ اما نوع عملکرد اصلاح‌طلبان و جبهه اصلاحات در برهه‌های زمانی مختلف بر آتش این خرمن وزید و کرد آنچه نباید.انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم را از این زاویه که میان دوگونه از اصلاح‌طلبان و شیوه اصلاح‌طلبی فاصله انداخت خط فاصل مهم می‌توان تلقی کرد چراکه موجب بروز تمایز میان اصلاح‌طلبان صندوق‌محور و اصلاح‌طلبان اصلاحات‌محور شد.بر همین مبنا هم بود که چندی بعد از برگزاری انتخابات سعید حجاریان درتوییتی خط خود را از اصلاح‌طلبان انتخابات محور جدا کرد و نوشت: ‌«اصلاحات صندوق محور مرد! اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن ‌شود. آیا مرگ بر اثر کهولت سن بوده یا رد پای قاتل یا قاتلانی را می‌توان پیدا کرد.»

و این تنها گفته تئوریسین اصلاح‌طلبان نبود که در مصاحبه‌ای در توضیح نگاهش هم گفت: «واقعیت این است بعضی دوستان در توهم سالیان گذشته به سر می‌برند و گمان دارم اکنون به خود آمده‌ و فهمیده‌اند این امامزاده معجزه نمی‌کند! اما، بعضی اساساً چه در استراتژی و چه در تاکتیک صندوق محور هستند و اگر روزی برسد که ناگزیر از انتخاب بین جبهه پایداری و حزب مؤتلفه شوند، حتماً وارد فاز تبلیغات خواهند شد و کمپین می‌سازند؛ مسئله این‌ها سیاست نیست این‌ها کمپین باز هستند...می‌خواهم نتیجه بگیرم، به خصوص بعد از انتخابات اخیر که ثابت شد آقایان بنا دارند صندوق رأی را به کلی از حیز انتفاع ساقط کنند و ما را صرفاً در بازی‌های خودشان شریک کنند، باید در رابطه خودمان و صندوق رأی تجدیدنظر اساسی کنیم. به صراحت بگویم، اصلاحات کمباین نیست؛ که هر چهار سال یک‌بار از گاراژ بیرون بیاید، رأی جمع کند و بعد دوباره به داخل گاراژ برگردد؛ اگر اصلاحات این است، باید کاملاً تجدیدنظر کرد چراکه خودش به ضد خودش تبدیل می‌شود.»

و به این ترتیب بار دیگر ضرورت به تعریف مرز و چشم‌انداز و استراتژی جدید در حوزه اصلاحات برای اصلاح‌طلبان خود را نشان داد گرچه در این میان افرادی هم چون مصطفی تاج‌زاده با آغوش باز به سراغ ضرورت این تغییر رفته‌اند و برخی دیگر آن را کتمان کرده‌اند. به هر حال چنین بود که چندی پیش عباس عبدی که به نظر جزو دسته اول است با انتشار بیانیه جبهه اصلاحات درباره برجام قلم تندش را چرخاند، انتقاداتش را مطرح کرد و نوشت که اصلاح‌طلبان قافیه اخلاق و سیاست را با هم باخته‌اند. و این یادداشت کافی بود تا انتقادات برخی اصلاح‌طلبان خوش‌بین‌تر، نسبت به وی روانه شود و چنین بود که حمیدرضا جلایی‌پور در پاسخ به وی نوشت: «شکست سیاسی را می‌توان پذیرفت ولی شکست اخلاقی چرا؟ گویی ایشان فرض کرده‌اند که اگر جبهه اعضای دیگری داشت یا به نحو دیگری عمل می‌کرد نتیجه این انتخابات متفاوت می‌شد. درحالی‌که شرایط انتخابات ۱۴۰۰ فوق‌العاده پیچیده و بغرنج بود. نارضایتی اقتصادی شدید شهروندان و دو برابر شدن فقر و نابرابری در چند سال (تحت‌تأثیر تحریم‌های شدید ترامپ و پاره‌ای از سوء حکمرانی‌های موردنقد اصلاح‌طلبان)، کرونا و رد‌صلاحیت‌های بسیار گسترده (که علاوه بر نامزدهای محبوب‌تر اصلاح‌طلبان حتی دامن اصولگرایان میانه‌رو را هم گرفت) شرایطی ساخته بود که حتی با کارآمدترین جبهه‌ها هم نتیجه‌گیری در این انتخابات اگرنه ناممکن، که بسیار دشوار بود. چرا شکست سیاسی در این شرایط دشوار و پیچیده را باید شکست اخلاقی برای اصلاح‌طلبان خواند؟»جلایی‌پور هم‌چنین در قسمت دیگر نوشته‌اش از عبدی انتقاد کرد و نوشت که برای آبادی و آزادی بیشتر در ایران سرمایه‌های سازمانی و مدنی نیروهای اصلاح‌جو را باید ارتقا داد، نه این‌که تحقیر کرد. فعالیت خشونت پرهیز، قانونی و مسئولانه ده‌ها تشکل اصلاح‌طلب در قالب یک جبهه‌ سیاسی ‌در شرایط پرتلاطم سیاست در ایران ارزشمند و شایسته تقویت است و نه تخطئه.رویکرد جلایی‌پور که جزو مدافعان شرکت در انتخابات و عملکرد جبهه اصلاحات در دوره‌ای که گذشت بوده و باور دارد که راه اصلاحات از صندوق رأی می گذرد، به نامه عبدی اما به همین جا ختم نشد که عباس عبدی بار دیگر و این بار تندتر و شفاف‌تر تیغ نقد را گشود و در جواب این‌که چرا برخی انتقادات به جای طرح در درون خانه (جبهه اصلاحات) پای به بیرون گذاشته است، پاسخ داد که: «این کپی برابر اصل اندیشه حکومتی است که متأسفانه در میان برخی دوستان نیز رسوخ کرده است. لازمه پیشبرد اصلاح‌طلبی مبتنی بر آگاهی عمومی طرفداران آن و مردم است...متأسفانه همین ایراد کافی است که بدانیم دوستان اصلاح‌طلب در چه وضعیت فاجعه‌باری قرار گرفته‌اند. اتفاقاً یکی از علل تصمیمات غلط دوستان در انتخابات اخیر همین است که مسائل مبتلابه و نقد‌های آن را چنانچه که شایسته است به عرصه عمومی نکشاندند تا اگر استدلال آنان درست است، دیگران هم وارد انتخابات شوند و اگر جامعه نمی‌پذیرد، آنان هم تغییر روش بدهند. .. این رسوبات فرهنگی نظام‌های اقتدارگرا را باید از ادبیات اصلاح‌طلبی خارج کرد.»

کتمان نمی‌توان کرد که این روزها اصلاح طلبی و جریان اصلاحات حال چندان خوشی ندارد و در تعلیق به سرمی برد؛ آن چه در خرداد سالجاری رخ داد حکایت از سرمایه از دست رفته اصلاحات داشت؛ گرچه نباید از دایره انصاف خارج شدکه آتش نظارت استصوابی ازقبل نیمی از اندوخته این خرمن را سوزاند و از میان برداشت، اما نوع عملکرد اصلاح‌طلبان و جبهه اصلاحات در برهه‌های زمانی مختلف برآتش این خرمن وزید و کرد آن چه نباید

قسمت دیگر جوابیه عبدی به اصلاح‌طلبان همان است که حجاریان و تحول‌خواهان در جبهه اصلاحات هم گفته‌اند و آن دوری از «بازی صندوق رأی» است، بازی که به نظر برخی هواداران آن تنها راه برون‌رفت از شرایط موجود است حتی اگر ناچار به حمایت از افرادی اصولگرا و ...با سبقه مشخص شد.

چنین است که به باور او صندوق رأی را کسانی بی‌محتوا کردند که زیر علم آن سینه می‌زنند و خود را طرفدار دوآتشه آن می‌دانند چنین هم هست که نتیجه می‌گیرد: «بساط این‌گونه تشکیلات بازی را باید جمع کرد. اگر اصلاح‌طلبان نتوانستند اثر مثبتی بر امور و اصولگرایان بگذارند به جایش به لحاظ رفتار تشکیلاتی مقلد اصولگرایان شدند.»تحلیلگران عرصه سیاست اصلاح‌طلبان امروز در سخت‌ترین شرایط خود از سال ۷۶ به امروز قرار دارند و باید دوران جدیدی را آغاز کنند؛ زیرا با توجه به آن چه پیش‌آمده و شرایطی که در پیش است عرصه بیش از گذشته بر آن‌ها تنگ خواهد شد و اگر زمانی با امید به بدنه اجتماعی به حیات سیاسی خود ادامه می‌دادند چشم‌انداز پیش‌رو مبهم و حتی گاه ترسناک به نظر می‌رسد. بر همین مبنا بود شاید که عباس عبدی در پایان یادداشت منتقدانه‌اش به اصلاح‌طلبان نوشت: «دور یکدیگر نشستن و تحلیل‌های تکراری و غیر راهگشا دادن دردی را دوا نمی‌کند. باید تغییرات اساسی در راهبردها، تشکیلات و افراد داده شود. معلوم شود چه کسانی چنین راهبردی را در آستین اصلاح‌طلبان گذاشتند و همچنان متولی حفظ آن در این آستین هستند. هرچند در گذشته چشم امید بسیاری به جوانان اصلاح‌طلب بود، ولی در سال‌های گذشته آنان را نیز دچار رخوت کردند و معلوم نیست که آیا منابع کافی برای بازسازی این جبهه وجود دارد یا خیر؟»به‌هرروی شاید آنچه به نظر در این میان درست می‌آید همان است که سعید حجاریان دریکی از مصاحبه‌های اخیر خود بیان کرد آنگاه که گفت: «اصلاح‌طلبی اکنون معلق است و تنها راه برون‌رفت تعیین و بازآرایی گفتمان و آرمان و استراتژی و سازمان است. به هر میزان بر این چهار مؤلفه‌ تمرکز شود، می‌توان آینده بهتری را تصور کرد. اما باید مراقب بود که تحت عنوان بازسازی اصلاحات، اصلاح‌طلبی از کارکرد و معنای واقعی‌اش تهی نشود». و این همان چیزی است که این روزها جبهه اصلاحات و رفتار اصلاح‌طلبی بجد به آن نیازمند است.