آریا رهنورد

از همان ثانیه‌های اولی که وزیر ورزش و جوانان به انتقاد واضح از تماشاگران فوتبال ایران در بازگشت به استادیوم‌ها پرداخت، قابل تشخیص بود که دستور حضور دوباره هوادارها روی سکوها فعلا لغو می‌شود. در اینکه این بازگشت اصلا شرایط منطقی و مبتنی بر پروتکل‌های بهداشتی نداشت، تردیدی وجود ندارد اما مقصر دانستن مردم در چنین مواردی تنها گم کردن کلید اصلی حل بحران است. شاید برخی از تماشاگرها روی سکوها عملکرد خوبی نداشتند اما بدون تردید مقصران اصلی رقم خوردن این شرایط را باید جای دیگری جست‌وجو کرد.

بلیت‌فروشی اینترنتی

؛ سامانه همیشه تعطیل

اولین چیزی که موجب هرج و مرج وحشتناک در بازگشت دوباره تماشاگرها به استادیوم آزادی شد، مشکلات بلیت‌فروشی آنلاین بود. به خصوص در مسابقه استقلال و نساجی، بسیاری از هوادارها حتی با وجود پرداخت اینترنتی رقم بلیت، نتوانستند این بلیت را به صورت آنلاین تهیه کنند. در بسیاری از ساعت‌ها هم سامانه عملا کار نمی‌کرد و پاسخی به متقاضیان بلیت نمی‌داد. نتیجه این اتفاق، هجمه بیش از حد مردم در حوالی آزادی و در نتیجه، ورود بیش از حد آنها به سکوها بود. طبیعتا اگر سامانه بلیت‌فروشی دقیق و درست کار می‌کرد، اگر هر کسی می‌دانست بلیت کدام بخش از ورزشگاه را خریده، اگر ظرفیت کاملا مشخصی برای بلیت‌فروشی آنلاین وجود داشت و اگر این سامانه مدام از کار نمی‌افتاد، این ماجراها هم در استادیوم آزادی شکل نمی‌گرفتند. بد نیست جناب وزیر ورزش به جای سرزنش مردم و مقصر دانستن آنها که ظاهرا یک رفتار اپیدمیک در دولت‌های مختلف است، کمی هم به سرزنش افرادی بپردازد که در ظاهر متولی فوتبال هستند اما کوچک‌ترین قدمی برای این رشته ورزشی برنمی‌دارند. افرادی که در زمانی حدود دو سال می‌توانستند بهترین و جامع‌ترین سامانه با قوی‌ترین سرورها برای فروش بلیت را طراحی کنند اما دست روی دست گذاشتند تا بازگشت تماشاگرها با این هرج و مرج اتفاق بیفتد و در نهایت هم مردم و تماشاگرها به عنوان مقصران وضعیت معرفی شوند!

کارت واکسن؛ در حد حرف و حدیث

ابتدا قرار بود فقط افرادی اجازه حضور روی سکوها را به دست بیاورند که کارت واکسن دارند. این کار چند فایده داشت. هم می‌توانست جوان‌ترها و فوتبالی‌ها را به زدن واکسن ترغیب کند و هم می‌توانست جلوی به خطر افتادن سلامت عمومی جامعه و گسترش اپیدمی کرونا را بگیرد. روی سکوهای آزادی اما خبری از کارت واکسن نبود و اصلا چنین شرطی برای ورود به استادیوم وجود نداشت. جالب اینکه از زمان باز شدن درهای آزادی تا امروز، شرایط کرونا در کشور بهتر شده، تعداد فوتی‌ها به حداقل رسیده و بسیاری از شهرها به رنگ آبی درآمده‌اند اما فوتبال ایران قرار است دوباره «بدون تماشاگر» شود. تنها پیام این اتفاق این است که عزمی در بین مدیران فوتبال ایران برای استقبال جدی از بازگشت تماشاگرها وجود ندارد. در حقیقت آنها با این کار اعتراف می‌کنند که قابلیت لازم برای استقبال از هوادارها را ندارند. وگرنه هیچ دلیل دیگری نباید برای بسته شدن دوباره درها به روی هواداران فوتبال وجود داشته باشد.

صندلی‌هایی که آماده نبودند

هفته گذشته استقلال در شرایطی به مصاف نساجی رفت که حتی صندلی‌های آزادی برای نشستن تماشاگرها با کمی فاصله علامت‌گذاری نشده بودند. یعنی حتی همین کار بسیار ساده هم برای رعایت پروتکل‌های در استادیوم صورت نگرفته بود. جالب اینکه درست قبل از مسابقه پرسپولیس، این اتفاق رخ داد تا مدیران مجموعه آزادی خیلی دیر به اشتباه‌شان اعتراف کرده باشند. به هر حال همین اتفاق ساده می‌توانست تاثیر مثبتی روی ورزشگاه بگذارد اما ظاهرا تا قبل از آزمون و خطا، چنین چیزی به ذهن آقایان نرسیده بود. اتفاقی که اوایل بازگشت تماشاگرها در همه کشورهای دیگر به سادگی رخ می‌داد. ظاهرا عده‌ای در فوتبال ایران حتی در الگوبرداری از دیگران هم با مشکل روبه‌رو هستند.

مسئولان نظم؛  گمشده‌های ورزشگاه آزادی

جالب اینکه در استادیوم آزادی عملا نیروهایی برای سر و سامان دادن به شرایط سکوها وجود نداشت. نه عوامل انتظامی و نه کسی از خود استادیوم، این کار را انجام نمی‌داد تا سکوها به بی‌نظمی کشیده شوند. اگر قرار است کوچک‌ترین قدمی برای هوادارها در آزادی برداشته نشود، معلوم نیست چرا مدیران این استادیوم برای برگزاری هر مسابقه یک رقم سنگین از استقلال و پرسپولیس دریافت می‌کنند. البته که انتخاب مدیری مثل مددی به عنوان مدیر آزادی، خودش بیانگر همه چیز است. مدیری که یک دوران بسیار بد را در استقلال سپری کرد اما این پست تازه را در فوتبال ایران تحویل گرفت.

پول می‌گیریم؛ پس هستیم!‌

در هفته‌ای که بلیت صد هزار تومانی برای تماشای فوتبال در ایران به محل بحث تبدیل شده بود، لیگ برتر دوباره تماشاگرانش را از دست داد. معلوم نیست وقتی بازی‌های جذاب و پرگلی نداریم، وقتی هنوز از فناوری روز دنیا عقب هستیم و وی.ای.آر نداریم و وقتی سطح فوتبال‌مان حتی از لیگ‌های عربی عقب افتاده، چرا به همین سادگی آخرین برگ برنده را هم آتش می‌زنیم و با کارنابلدی، شانس تماشاگر داشتن را هم از خودمان می‌گیریم.