آریا طاری

از این تلخ‌تر نمی‌شود. از این تلخ‌تر که یک ستاره همه عمرش را با فوتبال بگذراند اما در زمین فوتبال، آسیب ببیند، زندگی‌اش به خطر بیفتد و باشگاهی که برای آخرین بار پیراهنش را بر تن داشته، توجهی به این آسیب‌دیدگی نشان ندهد. وقتی پادووانی هنوز در ایران بود، مدیران استقلال به عیادتش می‌رفتند، عکس می‌گرفتند، قول می‌دادند و برمی‌گشتند. حالا که او دیگر در ایران نیست، همه نام این فوتبالیست را از یاد برده‌اند و اگر یادآوری تراژیک خودش در اینستاگرام نباشد، این فراموشی ادامه پیدا می‌کند.

لی‌اندرو پادووانی و فوتبال ایران، هفت سال قبل به هم رسیدند. مدافع برزیلی متولد اسپریتو سانتو، با فولاد خوزستان قرارداد بست و خیلی زود خودش را به عنوان یکی از مهره‌های ثابت این تیم مطرح کرد. او که روی توپ تسلط زیادی داشت و به عادت مرسوم مدافعان ایرانی زیر توپ نمی‌زد، مورد توجه باشگاه نفت تهران قرار گرفت و به این تیم ملحق شد. در آخرین هفته از لیگ برتر چهاردهم، پادو با پیراهن نفت گل قهرمانی سپاهان را وارد دروازه تراکتورسازی تبریز کرد و تنها چند هفته بعد، با پیشنهاد رسمی باشگاه سپاهان روبه‌رو شد تا برای یک فصل در ترکیب این تیم به میدان برود. علیرضا منصوریان به محض انتخاب‌ شدن به عنوان سرمربی استقلال در لیگ برتر شانزدهم، نام این بازیکن را در فهرست خرید باشگاه قرار داد و ستاره برزیلی، به عضویت استقلال درآمد و در اولین فصل حضور در این باشگاه، 27 بار با پیراهن آبی به میدان رفت. لی‌اندرو پس از ورود شفر تا حدودی جایگاه ثابتش را در ترافیک دفاعی استقلال از دست داد اما هنوز هیچ‌کس به جدایی او از باشگاه فکر نمی‌کرد. مسیر زندگی این بازیکن اما تنها در یک لحظه، برای همیشه عوض شد. مصدومیت پادووانی در زمین فوتبال، شدیدتر از چیزی بود که در ابتدا تصور می‌شد. او برای مدت زیادی در بیمارستان ماند و حتی برای انجام ساده‌ترین فعالیت‌های روزمره با مشکل روبه‌رو شد. واضح به نظر می‌رسید که پادووانی دیگر نمی‌تواند حتی برای یک لحظه فوتبال بازی کند. دوران فوتبال او به ناگهانی‌ترین شکل ممکن به پایان رسید اما هنوز نگرانی‌های زیادی در مورد «راه‌ رفتن» این بازیکن وجود داشت. مرد برزیلی پس از بازگشت به کشورش، هنوز هم از ویلچر استفاده می‌کرد و حالا با پست‌هایی که به تازگی در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده، عمق رنج و مشکلات بزرگش را با هواداران استقلال در میان گذاشته است. چند سال طول کشید تا پادووانی به زبان فارسی مسلط شود و فارسی را تقریبا مثل زبان مادری‌اش صحبت کند اما چقدر حیف که جملات او به زبان فارسی، روایت بدقولی مدیران یک باشگاه فوتبال است. چقدر تلخ که «کشور دوم» پادووانی، هنوز حقوق قانونی این بازیکن را به او پرداخت نکرده است. 

دیگر چه اتفاقی باید رخ بدهد که مدیران باشگاه مطالبات این بازیکن را به او برسانند. حتی اگر باشگاه استقلال ده‌ها برابر امروز بدهی داشت، باز هم باید پرداخت طلب پادو را در اولویتش قرار می‌داد. مبلغ بدهی باشگاه به او، اصلا زیاد نیست و با هزینه‌ای کم‌تر از یکی از خریدهای تازه باشگاه، مشکل مرد برزیلی نیز رفع می‌شود. مدیران استقلال با پرداخت پول پروپئیچ از حساب پاداش‌‌های‌شان در فیفا، توانستند بیشتر از 400 هزار دلار هزینه کنند. حالا آنها به سادگی می‌توانند بخشی از همین پول را به پادووانی بپردازند اما همچنان تعلل به خرج می‌دهند. ظاهرا تا زمانی که فیفا باشگاه را مجبور به پرداخت بدهی‌ها نکند، وظیفه قانونی و انسانی در این تیم نادیده گرفته می‌شود. درباره این بازیکن، نکته تاسف‌بارتری نیز وجود دارد. اینکه هواداران باشگاه نیز توجه چندانی به وضعیت او ندارند و هشتگ‌ها را برای این بازیکن خرج نمی‌کنند. همان تماشاگرهایی که برای رفتن تیام و پاتوسی مقابل ساختمان باشگاه تجمع کردند و چشم‌انتظار خریدهای جدید بودند، برای پرداخت طلب بازیکن برزیلی هیچ فشاری به تیم‌شان نیاوردند. حتی بازیکن‌های تیم که از لحاظ مالی در وضعیت خوبی هستند نیز به جز ابراز همدردی در فضای مجازی، قدمی برای پادو برنداشتند. هر کدام از این بازیکنان، ممکن است فردا در جایگاه این بازیکن قرار بگیرند و تنهایی امروز او را تجربه کنند.  آن‌چه در قصه پادو اتفاق افتاده، سقوط کامل اخلاق و تعهد در فوتبال است. اگر همه بساط فوتبال، برای این پهن شده که تصویر بهتری از این کشور به دنیا مخابره شود، ماجرایی شبیه به این، آن تصویر را به مرز نابودی می‌کشاند. یک باشگاه خارجی برای بازیکنی که حتی بیرون از زمین فوتبال مصدوم شده، سنگ تمام می‌‌گذارد اما در ایران برای فوتبالیستی که با لباس باشگاه آسیب دیده، نسخه‌ای به جز فراموشی تجویز نمی‌شود. به جز عکس گرفتن با بازیکن مصدوم، نوشتن پست‌های احساساتی و حتی ساخت مقبره برای آنهایی که از دست رفته‌اند، هیچ حرکت دیگری از سوی باشگاه‌های ایرانی برای مهره‌های طلبکار و آسیب‌دیده صورت نمی‌گیرد. در واقع اینجا همه شیفته «نمایش» هستند و هیچ‌کس واقعا کمک نمی‌کند. شاید اگر به یاد بیاوریم که باشگاه اوساسونا برای مهره‌هایی مثل نکو و مسعود پس از مصدومیت چه کارهایی انجام داد، آن‌وقت متوجه خواهیم شد که چرا بسیاری از بازیکن‌ها از این فوتبال فراری هستند.