«پسری که می‌خواهد حق پدرش را از فوتبال بگیرد.» این داستان نیم‌خطی جذاب ورود پیام صادقیان به دنیای فوتبال بود. پدر او، حسن صادقیان سال‌ها قبل در تبریز بازی می‌کرد اما در زمین آسیب دید، خانه‌نشین شد و در تنهایی درگذشت. پیام، آمده بود تا کارهای نیمه‌تمام پدرش را در فوتبال انجام بدهد و به یک ستاره بزرگ تبدیل شود. اولین چشمه‌های استعداد ذاتی خیره‌کننده او، در اردوی تیم‌های ملی پایه نمایان شدند. 

او با تیم ملی نوجوانان به جام‌ جهانی رفت و در حالی که بازوبند کاپیتانی تیم را بر بازو داشت، گل‌هایی تماشایی برای آن تیم به ثمر رساند. پسر شماره 11 تیم ملی نوجوانان، در ذوب‌آهن به استعدادش سر و شکل داد و خیلی زود شانس بازی در یکی از تیم‌های بزرگ پایتخت را به دست آورد. او در اولین هفته از لیگ سیزدهم، از روی نیمکت بلند شد. به درون زمین رفت و با یک پاس گل تماشایی، سرنوشت مسابقه با تراکتور را به سود تیم علی دایی تغییر داد. با این پاس، پیام دیگر به نیمکت برنگشت و تا پایان فصل، عضو ثابت ترکیب قرمزها بود. پس از چند سال، بازیکنی در فوتبال ایران ظهور کرده بود که حرکاتش در زمین تماشاگرها را به وجد می‌آورد. کسی که به سرعت برق و باد از مدافعان حریف رد می‌شد و با استارت‌های انفجاری طولانی، نفرات روبه‌رو را مات و مبهوت می‌کرد. پاس بیرون پای صادقیان به خلعتبری در دیدار برگشت با ملوان، هنوز بخشی از حافظه هواداران پرسپولیس است. همه چیز آماده بود تا او به قله‌های بالاتری پرتاب شود. تا پیراهن تیم ملی را به دست بیاورد و راهش را به طرف بهترین تیم‌های اروپایی هموار کند. همه چیز آماده به نظر می‌رسید اما یک نفر نخواست که هیج اتفاق بزرگی برای این بازیکن رخ بدهد. آن یک نفر، خود «پیام صادقیان» بود.

پیام صادقیان، یکی از بااستعدادترین مهره‌ها در نسل خودش به شمار می‌رفت. او در روزهای اوج، حتی از این روزهای علیرضا جهانبخش و سردار آزمون نیز بهتر بود و می‌توانست برای سال‌ها در ترکیب تیم ملی بدرخشد. دوران افول این ستاره اما خیلی زود آغاز شد. 

او از شروع لیگ چهاردهم، بازیکن دیگری بود. صادقیان با هل دادن داور مسابقه با فولاد، 12 جلسه از همراهی تیمش محروم شد و این دوره زمانی را به جای تلاش برای بازگشت به فرم خوب، با تغییرات مهمی در زندگی‌اش گذراند. او در انتخاب دوستانش دقت چندانی نداشت و ظاهرا آماده روبه‌رو شدن با این حجم از شهرت نبود. تا آخر فصل، دیگر هیچ‌کس نمایشی دلچسب از صادقیان ندید. خمیازه‌های او در تمرین زیر نظر حمید درخشان و مدتی بعد درگیری‌اش با کریم باقری روی نیمکت پرسپولیس، آینده‌اش در این باشگاه را تیره و تار کرد. بعدها حتی علیرضا منصوریان، علی دایی و علی کریمی تلاش کردند تا پیام را زنده کنند اما او دیگر از دست رفته بود. حتی فوتبال ترکیه، تغییری در مسیر حرفه‌ای این فوتبالیست به وجود نیاورد. همین حالا هم، او پیشنهادهایی دریافت کرده است. موضوعی که نشان می‌دهد هنوز عده‌ای به بازگشت پیام امیدوار هستند. خود این بازیکن اما ظاهرا دیگر به خودش امیدی ندارد. 

او حالا خودش را با وبسایت شرط‍‌بندی سرگرم می‌کند تا در 27 سالگی فوتبالش برای همیشه تمام شود. صادقیان می‌تواند با این وبسایت، پول زیادی به دست بیاورد و زندگی آرامی داشته باشد اما هیچ‌وقت نباید فراموش کند که یکی از مهم‌ترین استعدادهای این سال‌های فوتبال ایران را به قتل رسانده است. او حالا زمان زیادی برای خمیازه‌ کشیدن خواهد داشت و در مستطیل سبز، دیگر هیچ‌کس انتظار این بازیکن را نخواهد کشید.