افسانه فرقدان

«نتردام دوپاری» یا «نتردام پاریس» نام اصلی رمانی است که در ایران تحت عنوان «گوژپشت نتردام» ترجمه شد. همین جا باید یک بار دیگر به نقش مترجمان در ساختن ذهنیت یک جامعه اشاره کنیم تا روشن شود که مقصود صفحه کتاب از معرفی مترجمان توانمند چیست؟ گویی در زبان اصلی با توجه به نامی که ویکتور هوگو انتخاب کرده، شخصیت اصلی رمان، کلیسای نتردام است، اما مترجم ایرانی شخصیت اصلی را گوژپشت در نظر گرفته است. ویکتور هوگو هوشمندانه نقش دوگانه کلیسای نتردام را در جان‌پناه بودن برای انسان‌های واقعی و از طرف دیگر جولانگاهی برای کشیشان ناباب بودن، به تصویر کشیده است که مذهب را دستمایه امیال شوم خود کرده بودند. دیوارهای نتردام شاهدانی بر سیاهی و سفیدی مردمان بوده است و گاه در سکوت و گاه با فریاد یک کلمه کنده‌کاری شده روی دیوار آن، حرف زده است. زمانی که ویکتور هوگو این رمان را شروع به نوشتن کرد، نتردام در حال ویرانی و فروپاشی بود. هوگو درست سال 1831 این رمان را نوشت، اما 25 سال بعد کلیسای نتردام بازسازی شده بود. ویکتور هوگو حدود 30 سال بعد از نوشتن «نتردام پاریس»، رمان شاهکار بینوایان را نوشت و به ناگهان به شهرت و محبوبیتی شگفت‌انگیز در سراسر اروپا دست یافت. ویکتور هوگو درباره جرقه نخستین نوشتن این رمان در مقدمه نوشته است: «چند سال پیش، نویسنده این کتاب به هنگام تماشا یا بهتر بگویم، ضمن کاوش در کلیسای نتردام پاریس، در یکی از زوایای تاریک برج‌های آن واژه  ANATKH را که دستی عمیقاً بر یکی از دیوارها کنده بود، دید. کسی که این واژه را بر دیوار برج کلیسای نتردام نقش زده بود، چندین سده پیش، از جهان رخت بربسته و نوشته او هم به دنبال وی ناپدید شده است. پایان عمر کلیسا نیز بسیار نزدیک است. کتاب حاضر درباره سنگ نوشته مزبور نوشته شده است».

کلیسای نتردام پیش چشمان میلیون‌ها نفر در سراسر جهان فرو ریخت؛ اما آن‌چه اندکی از میزان اندوه جهانیان می‌کاست، جاودانگی نتردام در واژه‌ها و قصه‌ها و ادبیات بود

آیا هویت گوژپشت نتردام واقعی است؟

سال 2010 پژوهشگران اعلام کردند که هنری سیبسن، تندیسگر بریتانیایی در یادداشت‌هایش به همکاری گوژپشت اشاره می‌کند و می‌نویسد: « با استاد تراجان ملاقات کردم. موقرترین و دوست‌داشتنی‌ترین مردی که تا به حال زندگی کرده است. او سنگ‌تراش دولت و همچنین یک گوژپشت است». آیا ویکوتور هوگو از تراجان، سنگ‌تراش گوژپشت نتردام برای داستانش الهام گرفته است؟ هیچ بعید نیست. 

اکنون کلیسای نتردام پیش چشمان میلیون‌ها نفر در سراسر جهان فرو ریخت. بی‌شک بسیاری از ناظران این اتفاق هولناک، علاوه‌بر این‌که در فکر فرو ریختن زیبایی و تاریخ 800 ساله بودند، به کازیمودو، گوژپشت نتردام هم فکر می‌کردند. اما آن‌چه اندکی از میزان اندوه جهانیان می‌کاست، جاودانگی نتردام در واژه‌ها و قصه‌ها و ادبیات بود. انگار تمام نظاره‌گران به حد کفایت با نتردام زیسته و حالا به پایان قصه‌اش رسیده بودند. اما ماجرای رمان نتردام پاریس یا به قول ایرانیان «گوژپشت نتردام» تازه آغاز شده بود؛ رمانی که در زمانه انتشارش شهرت چندانی برای ویکتور هوگو به ارمغان نیاورد و منتقدان ادبی هرگز آن را وارد ادبیات نکردند و در زمره آثار نخبه‌گرا قرار نگرفت، اما اکنون در حالی‌که نزدیک به 200 سال از نوشتن آن می‌گذرد، به یک باره روح نتردام و نماد قدمت پاریس در آن حلول می‌کند و از ساعاتی بعد آتش‌سوزی کلیسای نتردام، این رمان به صدر جدول آثار پرفروش در دنیا می‌رسد. 

تمام ترجمه‌های آن در کتاب‌فروشی‌ها و به‌ویژه در آمازون در صدر فروش قرار می‌گیرد. اکنون که دوباره این رمان از انبارهای کتاب‌فروشی‌ها بیرون آمده، می‌توانیم جادوی ادبیات را دریابیم و مضاف بر آن بفهمیم که عدم درک مفاهیم عمیق پنهان در این رمان، چه جفایی در حق آن کرده است. 

گوژپشت نتردام در زمان انتشارش شهرت چندانی برای ویکتور هوگو به ارمغان نیاورد و منتقدان ادبی هرگز آن را وارد ادبیات نکردند و در زمره آثار نخبه‌گرا قرار نگرفت

کلیسای نتردام شخصیت اصلی رمان است

ویکتور هوگر به‌درستی کلیسای نتردام را به‌عنوان مکان حوادث رمانش برمی‌گزیند و نام آن را بر رمانش می‌نهد و مترجم ایرانی چه ناآگاهانه نقش نخست را کلیسا می‌گیرد و به گوژپشت می‌دهد. تقابل کشیشان فاسد که مذهب را دستمایه رسیدن به اهداف شوم خود قرار داده بودند با دختری کولی که می‌رقصد و در عین حال مسیح‌وارانه دشمنانش را می‌بخشد و عطوفت و مهربانی مسیح را با همان پیراهن پرچین به مردم می‌دهد. 

پی بردن به زیبایی سرشت و روح عاشق کازیمودو از زیر کج و کولگی گوژش تنها با ادبیات امکان‌پذیر بود و بس. حالا می‌توانیم بفهمیم که شخصیت‌هایی که ویکتور هوگو خلق کرده با روح زمانه آن‌ها پیوندی عمیق داشته است و شخصیت‌هایی هستند که موجودیشان همچنان پابرجاست و قابل لمس است.  شاید بیشتر ما کلیسای نتردام را از نزدیک ندیده باشیم، اما همین رمان و جادوی ادبیات چنان پیوندی میان ما و این بنای فراتر از یک سازه معمولی برقرار می‌کند که انگار همان کلمه کنده‌کاری شده در زمان ویکتور هوگو را دیده‌ایم. اهمیت ناگهانی این رمان در سراسر دنیا تا به بساط دست‌فروشان کتاب خیابان انقلاب نیز رسید و آن را در ردیف جلوی کتاب‌هایشان قرار دادند.