افسانه فرقدان

داریوش شایگان، نویسنده و فیلسوف بزرگ ایرانی است که در 4 بهمن 1313 در تبریز چشم به جهان گشود و دوم فروردین 1397 در 83 سالگی در تهران چشم از جهان فروبست. شایگان در زمینه فلسفه تطبیقی و هندشناسی پژوهش‌های فراوانی کرد و آثاری را به زبان فرانسه و فارسی نوشت که آثار فرانسوی او اکنون در کتاب‌های درسی فرانسه تدریس می‌شود. داریوش شایگان با رمان «سرزمین سراب‌ها»، برنده جایزه انجمن نویسندگان فرانسه شد. در سال 2011 مدال فرانسه زبانی به وی تعلق گرفت. همچنین جایزه بزرگ فرانکو فونی در سال 2012 از آن شایگان شد. در سال 2011 نشان عالی دولت فرانسه با امضای فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه در سفارت فرانسه در تهران به داریوش شایگان اعطا شد. همچنین در سال 2010 از دانشگاه آرهوس دانمارک جایزه گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را دریافت کرد و نشان شوالیه فرانسه (لژیون دونور) از جمله نشان‌های اعطایی به اوست. بخشی از فهرست کتاب‌های داریوش شایگان عبارتند از:

آسیا در برابر غرب، ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، تصوف و هندوئیسم، افسون‌زدگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیار با ترجمه فاطمه ولیانی، زیر آسمان‌های جهان، ترجمه نازی عظیما، بت‌های ذهنی و خاطره‌های ازلی، سرزمین سراب‌ها، انقلاب دینی چیست؟، آمیزش افق‌ها، بینش اساطیری، پنج اقلیم حضور، در جست‌وجوی فضاهای گمشده، نگاه شکسته، جنون هوشیاری و فانوس جادویی زمان. اکنون و در آستانه نخستین سال درگذشتش، ترجمه مجموعه اشعار وی از زبان فرانسه در میان جمع کثیری از طرفدارانش، رونمایی شد. عصر یکشنبه، پنجم اسفندماه، چهارصد و چهل و یکمین شب از شب‌های بخارا در خانه اندیشمندان علوم انسانی، به شب «شاعرانگی داریوش شایگان» اختصاص یافت.

این مراسم به مناسبت رونمایی از کتاب «از کران تا کران، از دریا به دریا»، مجموعه اشعار داریوش شایگان به ترجمه گلنار گلناریان و با مقدمه‌ای از هانری کربن که نشر شهاب ثاقب منتشر کرده است، با حضور آیدین آغداشلو، ژاله آموزگار، بیژن ترقی، داریوش مؤدبیان، کیانوش انصاری، نیر طهوری، تورج اتحادیه، اسماعیل‌زاده و محمدمنصور هاشمی و به همت علی دهباشی برگزار شد. در این مراسم عکس‌ها و آخرین فیلم از شایگان به نمایش درآمد. فیلم سخنرانی ژاله آموزگار و آیدین آغداشلو در روز چهلم دکتر شایگان پخش شد و همچنین علی دهباشی و محمدمنصور هاشمی درباره بخش شاعرانگی اندیشه داریوش شایگان سخنرانی کردند. 

زندگی باشکوه و تأثیرگذاری داشت

ژاله آموزگار در روز چهلم دکتر شایگان گفته بود: «شایگان می‌خواست مرگش مانند زندگی‌اش باشکوه باشد. او مرگ باشکوهی داشت. زندگی خوبی را گذراند. آن‌چه می‌خواست، گفت و کرد، تأثیر گذاشت و در یک لحظه در پنجم بهمن، چشم‌ها را بست، آرام خوابید، درد نکشید. در بیمارستان بستری شد و تا لحظه آخر زحمتی برای اطرافیانش نداشت. ما که نمی‌دانیم شاید در رویاهایش غرق شده بود. در این فاصله به عزیزانش، یارانش و دوستانش فرصت داد که با نبود چنین عزیزی کنار بیایند؛ و آرام آرام غم نبودنش را هضم کنند و به همراهِ همیشه‌اش، علی دهباشی فرصت داد تا همه برنامه‌ریزی‌ها را بکند و دوم فروردین جسمش دیگر تاب زیستن را نیاورد. علی دهباشی با وجود تعطیلات نوروزی،چنان مراسم باشکوهی برگزار کرد که احتمالا دکتر شایگان آرزویش را داشت.  ما او را از دست دادیم، غمگین شدیم، جای خالی‌اش را نمی‌توانیم پر کنیم؛ روانت شاد داریوش شایگان! فرزند شایسته این سرزمین بودی. خویشکاری‌ات را در این جهان، خوش به جا آوردی. دوستت داشتیم و یادت را گرامی می‌داریم. آسوده بخواب!»

نتیجه نوع تفکر شایگان و شاعرانگی‌اش، یک ذهن زیبا و خلاق بود که می‌توانست چیزی را به دنیا اضافه کند

ذهنی شاعرانه و استدلالی خوب داشت

محمدمنصور هاشمی از شعر و فلسفه و اشعار شایگان چنین گفت: «کربن در مقدمه جالبی که برای مجموعه شعر دکتر شایگان نوشته به سنت فیلسوف-شاعران ایرانی اشاره کرده است. من هم از همین جا شروع می‌کنم؛ در سنت ما چندان میان شعر و فلسفه دشمنی وجود نداشته است. درست است که گاهی با کلمه فلسفه مخالفت شده و یکی از موارد مشهورش هم فردوسی است که گفته: «ایا فلسفه‌دان بسیارگوی/ نپویم به راهی که گویی بپوی» ابن سینا نیز هم شعر گفته و هم داستان نوشته است. سهروردی که شاید بیش از فلسفه‌اش، همین داستان‌های شاعرانه‌اش جالب است و ملاصدرا با این‌که فلسفه‌اش از همه آن‌ها شاعرانه‌تر است، شاعر خوبی نیست؛ اما به هر حال شعر گفته است. این خود نکته جالبی است که در سنت ما فیلسوف‌ها نه تنها با شعر مخالفت نکرده‌اند، بلکه خودشان به آن پرداخته‌اند. از طرف دیگر، شاعران بزرگ ما، فیلسوفان بزرگی هستند؛ فردوسی یک حکیم به معنای واقعی درباره معنای زندگی، اندیشیدن، مرگ و نام و ننگ است. خیام، حافظ و همه شاعران بزرگ نیز به‌نوعی این جنبه را در خود دارند. اما در سنت غرب ماجرای کشمکش میان فلسفه و شعر کمی پیچیده‌تر است، مخصوصا در دوره مدرن.  افلاطون، شاعران را از آرمان‌شهرش بیرون می‌کند. نکته جالب این‌که افلاطون خود، شاعر است. ارسطو وقتی داشت بوطیقا را می‌نوشت، منظورش شعر به این معنی که ما می‌گوییم نبود، در واقع کتابش را درباره تئاتر و نمایش نوشته است. شعر در سنت یونانی اعم از هرگونه خلاقیت ادبی است و افلاطون به این معنی خود شاعر بود.  این ماجرای توجه فلاسفه به شعر، طبیعتا با همان رساله فن شعر بوطیقای ارسطو ادامه پیدا می‌کند که در آن نگاه مهربانانه‌تری به شعر دارد. اما ماجرای تلاش فلاسفه مدرن برای کنار گذاشتن شعر، ماجرای جالب و تأمل‌برانگیزی است. یعنی هرچه فلاسفه مدرن تلاش می‌کنند که تخیل و شاعرانگی ذهن بشر را کنار بگذارند، باز این شاعرانگی از جای دیگری سر و کله‌اش پیدا می‌شود؛ اما در قرن بیستم فیلسوفی مثل هایدگر پیدا می‌شود و شعر را بر فلسفه ترجیح می‌دهد؛ از این‌جا می‌خواهم نقبی بزنم به ذهن دکتر شایگان که ذهنش به لحاظ ذاتی، اولا یک ذهن شهودی بود؛ یعنی ذهنی شاعرانه داشت و بعد به خاطر تحصیلات دوران نوجوانی در انگلستان، استدلال کردن را خوب آموخته بود.

فرزند شایسته این سرزمین بودی و خویشکاری‌ات را در این جهان، خوش به‌جا آوردی

اگر فیلسوف مفهوم خلق می‌کند، به‌نوعی شاعر هم همین کار را می‌کند؛ یعنی هر دو دارند از زبان، استفاده خلاقانه می‌کنند. به نظر من داریوش شایگان نگاه خودش را به دنیا داشت و همان‌طور هم تفسیرش می‌کرد. نتیجه نوع تفکر شایگان و شاعرانگی‌اش، یک ذهن زیبا و خلاق بود که می‌توانست چیزی را به دنیا اضافه کند». 

با فروتنی می‌گفت: این شعرها چیزی نیست

علی دهابشی نیز از چاپ اشعار شایگان و نظر او در این باره، گفت: «دکتر شایگان همیشه با فروتنی می‌گفت که این شعرها چیزی نیست. این‌ها را بعد از من ترجمه کنید. در زمان حیاتش ترجمه‌ای را از خانم گلناریان خوانده بود و خیلی از ترجمه‌ها تعریف کرد. دکتر شایگان همیشه ایرادهای جدی به ترجمه‌ها می‌گرفت، اما وقتی این ترجمه را خواند، گفت که این گلناریان کیست؟ گفتم که یک دانشجوی ایرانی است که در فرانسه درس خوانده و معلم زبان فرانسه است. گفت که خیلی خوب ترجمه کرده. نظر مثبت استاد باعث شد که چند شعر را بدهم خانم گلناریان ترجمه کند . بعد از خواندن ترجمه‌ها گفت که خیلی خوب است. اصلا فکر نمی‌کردم به این خوبی شعر گفته باشم! و به‌نوعی من تأیید ترجمه شعرها را گرفتم».

حفظ آهنگ زبان فارسی و مفهوم اشعار در ترجمه

در این مراسم، همچنین گلنار گلناریان، مترجم کتاب گفت: «می‌خواهم به سهم خودم از آقای دهباشی تشکر کنم که به من اعتماد کردند. من بار اول مقدمه هانری کربن و دو سه قطعه از اشعار دکتر شایگان را از میان 76 قطعه شعر، برای یکی از شماره‌های بخارا ترجمه کردم. آقای دهباشی از من خواستند که کل اشعار را ترجمه کنم. این برای من مسئولیت بزرگی بود. چون کتاب، نام استاد شایگان را با خود دارد و البته ترجمه شعر است. من سعی کردم که آهنگ زبان فارسی و مفهوم اشعار را حفظ کنم».