محمد تقی‌زاده

نوزدهمین دوره جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت از ۱۹ تا ۲۵ آذر ۱۴۰۴ در پردیس ملت تهران برگزار شد و با رشد چشمگیر آثار مستند، اضافه شدن بخش‌های تازه (عکس و دانشجویی) و نمایش فیلم‌ها در ۴۱ شهر کشور، یکی از گسترده‌ترین دوره‌های این جشنواره بود. بیش از ۸ هزار نفر تنها در چهار روز نخست جشنواره حضور داشتند؛ این نشان‌دهنده رشد علاقه عمومی به مستند بود. با این حال، کمبود پرداخت به مسائل روزمره از جمله ایرادات جشنواره امسال بود چنانکه منتقدان و حتی دبیر جشنواره اذعان داشتند که موضوعاتی مثل معیشت، عدالت اجتماعی، بحران آب و آلودگی هوا کمتر در آثار دیده شدند. حضور پررنگ آثار تولیدشده توسط نهادهای رسمی و مرکز مستند سوره، شبکه افق و..  از نقدهای جدی به جشنواره بود که جایگاه آن را از عیار یک جشنواره ملی، مستقل و هنری به یک جشنواره ارگانی و سازمانی تقلیل داد.؛ این مسئله باعث شد بخشی از آثار مستقل کمتر دیده شوند.

در ادامه، آثار پر حرف و حدیث و پرمخاطب جشنواره سینما حقیقت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است:

روباه و ماه صورتی

«روباه و ماه صورتی» بیش از آنکه صرفاً روایت یک مهاجر افغان باشد، تجربه‌ای سینمایی از تلفیق واقعیت و خیال است. انسجام روایی، زیست نزدیک با سوژه، استفاده از دوربین گوشی، و ترکیب انیمیشن‌های سوررئال با موقعیت‌های رئالیستی، همه دست به دست هم داده‌اند تا فیلمی چندلایه و تأثیرگذار شکل گیرد. این مستند نشان می‌دهد که چگونه هنر می‌تواند در دل رنج و مشقت، راهی برای بقا و رهایی بسازد. ثریا اخلاقی، با همه دردها و استعدادهایش، نه تنها سوژه فیلم است، بلکه خالق بخشی از جهان آن نیز هست. همین هم‌نشینی میان هنرمند و کارگردان، میان واقعیت و خیال، و میان رنج و رهایی، «روباه و ماه صورتی» را به یکی از مهم‌ترین مستندهای سال‌های اخیر بدل کرده است؛ اثری که هم در سطح ملی و هم در عرصه جهانی، بحث‌های تحلیلی جدی درباره فرم و محتوا برانگیخته و جایگاه ویژه‌ای در سینمای مستند ایران یافته است.

برای ابراهیم؛ مردی با دوربین فیلمبرداری

در این مستند، نزدیکی تنها به رابطه شخصی صادقی با اصغرزاده محدود نمی‌شود؛ بلکه پیوندی دیگر نیز شکل می‌گیرد: رابطه اصغرزاده با ابراهیم حاتمی‌کیا. صادقی با هوشمندی این مسیر را دنبال کرده و روایت زندگی و زمانه اصغرزاده را در امتداد محبوبیت و تأثیر حاتمی‌کیا بر مخاطبان سینما قرار داده است. نتیجه، لحظاتی ناب و کمتر دیده‌شده از پشت صحنه فیلم‌هایی چون «آژانس شیشه‌ای» و «مهاجر» است؛ لحظاتی که برای مخاطب سینمای دفاع مقدس، ارزشمند و نوستالژیک‌اند. افزون بر این، صحنه‌های به‌یادماندنی «بوی پیراهن» و حضور اصغرزاده به عنوان جانباز شیمیایی در «از کرخه تا راین» نیز در مستند گنجانده شده تا هم پرتره‌ای از اصغرزاده ساخته شود و هم خاطره جمعی مخاطبان با آثار حاتمی‌کیا دوباره زنده گردد.«برای ابراهیم»، بیش از آنکه صرفاً پرتره‌ای از یک فیلمساز باشد، بازخوانی یک نسل و یک دوره از سینمای ایران است؛ نسلی که با حاتمی‌کیا و سینمای دفاع مقدس پیوند خورده و در حافظه جمعی مخاطبان جایگاهی ویژه دارد.

لاماسو

مستند «لاماسو» در جشنواره نوزدهم سینما حقیقت با تمرکز بر زندگی امیر علی‌اکبری، کشتی‌گیر و مبارز رزمی ایرانی، روایتی پر فراز و فرود از قهرمانی است که بارها سقوط می‌کند و دوباره برمی‌خیزد. فیلم نشان می‌دهد ورزش تنها عرصه رقابت نیست، بلکه بستری برای خلق درام، تعلیق و بازنمایی کشمکش‌های انسانی است. «لاماسو» قهرمانی می‌سازد که نه شکست‌ناپذیر، بلکه انسانی است با ضعف‌ها، وسوسه‌ها و امیدها؛ قهرمانی زمینی که مخاطب می‌تواند با او همذات‌پنداری کند و همین امر مستند را از یک روایت ورزشی صرف فراتر می‌برد. مستند با بهره‌گیری از فراز و فرودهای زندگی امیر علی‌اکبری، کشش روایی خود را از ترکیب هیجان ورزشی و درام انسانی می‌گیرد. «لاماسو» فراتر از یک مستند ورزشی، روایتی سینمایی و تراژیک از زندگی قهرمانی است که بارها سقوط می‌کند اما هر بار با ایمان و اراده دوباره برمی‌خیزد. همین فراز و فرودهاست که فیلم را درگیرکننده، جذاب و پر از کشش دراماتیک می‌سازد و آن را به اثری چندلایه و انسانی بدل می‌کند.

شنا در خلاف جهت

مستند «شنا در خلاف جهت» اثری است که با نگاهی متفاوت به زندگی یک کارگردان تئاتر مبتلا به اوتیسم، تجربه‌ای انسانی و اجتماعی را روایت می‌کند. این فیلم نه صرفاً به بازنمایی بیماری، بلکه به واکاوی زیست روزمره بیماران اوتیستیک می‌پردازد و از خلال گفت‌وگوهای مستقیم و غیرمستقیم، تصویری چندلایه از مفهوم درخودماندگی ارائه می‌دهد. کارگردان در مواجهه با بیماری خود، رویکردی امیدوارکننده و امیددهنده دارد؛ او به جای آنکه صرفاً در قالب یک بیمار دیده شود، به عنوان فردی خلاق و متفاوت معرفی می‌شود که توانسته از محدودیت‌های اوتیسم برای خلق جهان هنری خاص خود بهره ببرد. همین نگاه، مستند را از سطح یک گزارش پزشکی یا اجتماعی فراتر می‌برد و به تجربه‌ای سینمایی بدل می‌سازد. این اثر نشان می‌دهد که مستند اجتماعی می‌تواند فراتر از گزارش مشکلات، به تجربه‌ای سینمایی و انسانی بدل شود؛ تجربه‌ای که مخاطب را نه تنها با دشواری‌های بیماران اوتیسمی، بلکه با امکان امید و بازسازی مواجه می‌سازد.

گره

مستند گره ساخته‌ی وحید صداقت در جشنواره نوزدهم سینما حقیقت، اثری است که فراتر از یک روایت تجاری، به بازنمایی هویت و فرهنگ ایرانی در بستر جهانی می‌پردازد. این فیلم با انتخاب کشور ایتالیا به‌عنوان صحنه‌ی اصلی، نشان می‌دهد چگونه فرش ایرانی در قلب اروپا نه تنها به‌عنوان کالایی هنری و ارزشمند، بلکه به‌مثابه بخشی از زندگی روزمره مردم جایگاه یافته است؛ از خرید و نگهداری گرفته تا تعمیر و بازسازی.گره توانسته با ترکیب روایت شخصی، نقد اجتماعی، خلاقیت بصری و تحلیل فرهنگی، تصویری چندلایه از فرش ایرانی در جهان امروز ارائه دهد. انتخاب ایتالیا به‌عنوان صحنه‌ی اصلی، استفاده از انیمیشن در مصاحبه‌ها، تدوین هوشمندانه و طرح پرسش‌های انتقادی، همه دست به دست هم داده‌اند تا این فیلم به یکی از آثار شاخص جشنواره سینما حقیقت بدل شود.فرش ایرانی در این مستند، دیگر تنها یک کالا نیست؛ بلکه نمادی از فرهنگ، هنر و تمدن ایران زمین است که در قاب سینما بار دیگر ارزش و معنای خود را به نمایش می‌گذارد. 

راش

مستند «راش» روایتی تصویری از جنگ ۱۲ روزه است؛ اثری که با انتخاب عنوانی معنادار- «راش» به معنای تصاویر خام و دست‌نخورده- قصد دارد تجربه‌ای بی‌واسطه از بحران و زندگی روزمره در دل جنگ ارائه دهد. شروع متفاوت فیلم، با تدوین و جابه‌جایی مکرر راش‌ها، نشان می‌دهد که سازنده در پی ساختاری غیرمتعارف است؛ ساختاری که بیش از آنکه به روایت خطی متکی باشد، بر تجربه زیسته مردم و لحظه‌های پراکنده تأکید دارد.«راش» فیلمی است که می‌خواهد خام و بی‌پیرایه باشد، اما در پسِ این ادعا، نشانه‌هایی از سفارشی بودن نیز دیده می‌شود. فیلمساز از یک موضوع جذاب یعنی جنگ و همچنین گزارش‌های میدانی و حضور در مکان‌های جذاب از لحاظ موقعیت جنگی استفاده کرده اما نتوانسته روایتی بی پیرایه و یکدست از جنگ دوازده روزه ارائه دهد و تنها از اسم جنگ و ژست بی طرفی برای جلب نظر و اعلام استقلال استفاده کرده است.

آگیرا

مستند «آگیرا» ساخته محمدصادق اسماعیلی در نوزدهمین جشنواره سینما حقیقت با استقبال چشمگیر مخاطبان مواجه شد و توانست عنوان پرمخاطب‌ترین فیلم جشنواره را به دست آورد. تم «جستجو» یکی از الگوهای بنیادین در سینماست؛ الگویی که از آثار کلاسیک تا روایت‌های مدرن بارها به کار گرفته شده و همواره مخاطب را درگیر کرده است. نمونه‌های متأخر آن در سینمای ایران را می‌توان در فیلم «شنای پروانه» محمد کارت دید که در آن شخصیت حجت با بازی جواد عزتی نه به دنبال قاتل جسم، بلکه قاتل روح و روان نزدیکانش می‌گردد. «آگیرا» نیز بر همین الگو بنا شده است: جستجوی علی برای یافتن مادر واقعی‌اش. انگیزه و کشش اولیه وجود دارد، اما مشکل اصلی در ادامه مسیر رخ می‌دهد. فیلم به جای تمرکز بر نقاط عطف و لحظات کلیدی، وارد جزئیات بی‌پایان زندگی علی می‌شود و مخاطب ناچار است پرسش‌های بی‌ربط و باربط و همچنین واکنش‌های روزمره او را دنبال کند؛ امری که به جای تعمیق، باعث فرسایش انرژی تماشاگر می‌شود.

من جلال ‌آل‌احمد هستم

مستند من جلال آل‌احمد هستم با انتخاب هوشمندانه از نقطه آغاز، یعنی مرگ مشکوک جلال آل‌احمد، تماشاگر را وارد مسیری دورانی می‌کند که از پایان شروع می‌شود و دوباره به همان پایان ختم می‌گردد. این ساختار نه تنها تعلیق و کنجکاوی ایجاد می‌کند بلکه به شکلی استعاری نشان می‌دهد که مرگ جلال صرفاً یک واقعه نیست، بلکه دریچه‌ای برای فهم جایگاه او در تاریخ روشنفکری ایران است. فیلمساز با این انتخاب، مخاطب را از همان ابتدا درگیر پرسشی می‌کند که پاسخ آن به سادگی یافت نمی‌شود: آیا مرگ جلال نتیجه فشارهای سیاسی و نقش ساواک بود یا حاصل شرایط فردی و اجتماعی پیچیده‌ای که او در آن زیست؟  بازنمایی شخصیت جلال در مستند نیز قابل توجه است. او به عنوان چهره‌ای جنجالی و جسور معرفی می‌شود؛ نویسنده‌ای که زاویه‌دار با غرب بود، روشنفکران غرب‌زده را نقد می‌کرد و در عین حال گرایش به دین داشت. این بازنمایی، جلال را نه صرفاً یک نویسنده بلکه یک پدیده اجتماعی نشان می‌دهد که در متن جامعه و سیاست ایران دهه‌های پرتنش حضور داشت.  

هویدا؛ یک پرتره صوتی

مستند «هویدا یک؛ پرتره صوتی» تلاشی تازه برای بازنمایی یکی از مهم‌ترین و در عین حال بحث‌برانگیزترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران است؛ امیرعباس هویدا، نخست‌وزیری که سیزده سال بر مسند قدرت نشست و سرانجام با دستگیری و محاکمه‌اش به نماد سقوط نظام پهلوی بدل شد. این مستند با انتخاب فرم «پرتره صوتی» و بهره‌گیری از نوارهای ضبط‌شده نزدیکان دولت و دوستان هویدا، رویکردی متفاوت از آثار پیشین در پیش گرفته است. استفاده از صداهای واقعی اشخاص حقیقی اعتبار پژوهشی اثر را افزایش داده و به مخاطب امکان می‌دهد با لحن و فضای گفتار نزدیکان هویدا ارتباط مستقیم برقرار کند. صداها به‌مثابه سند تاریخی عمل می‌کنند و روایت را از سطح بازسازی یا بازگویی صرف فراتر می‌برند. در کنار این، تصاویر طراحی‌شده بر اساس نوارها، ترکیبی تازه میان صوت و تصویر ایجاد کرده‌اند. با این حال،ضعف در پرداخت ابعاد شخصی و روایت مرگ هویدا، تصویر او را ناقص باقی می‌گذارد. این مستند بیش از آنکه پاسخ دهد، پرسش می‌سازد؛ پرسش‌هایی درباره فساد، ناکارآمدی، سقوط شاه و نقش هویدا در این میان. شاید همین ویژگی، مهم‌ترین دستاورد آن باشد: گشودن باب گفت‌وگو درباره گذشته‌ای که هنوز سایه‌اش بر امروز 

سنگینی می‌کند.