پگاه دهدار،  راهنمای گردشگری

همیشه به دنبال فرصت مناسبی بودم تا به همدان سفر کنم. فکر می‌کردم که چطور از تهران باید به همدان سفر کرد. راه‌هایی وجود داشت اما من به قطار علاقه بسیاری دارم. دو نفر از دوستانم که خیلی هم خوش سفر هستند، حدود یک سال بسیار اصرار داشتند با هم به یک سفر برویم. یادشان افتادم و با آن‌ها تماس گرفتم و مشتاقانه موافقت کردند. اما آن‌ها خیلی مایل بودند تا با ماشین شخصی برویم بنابراین قبول کردم. ولی به نظرم بهتر شد که با ماشین شخصی رفتیم، زیراکه همدان مکان‌هایی دارد که بازدید از آن‌ها نیازمند ماشین هست.

صبح زود به دنبالم آمدند و از تهران راهی همدان یعنی هگمتانه پایتخت بزرگ ایران در زمان مادها شدیم. در همدان خانواده‌ای را می‌شناختم که ما را به خانه‌شان دعوت کردند. این خبر بسیار خوشحال کننده‌ای بود. چراکه ترجیح من اقامت در کنار افرادیست محلی و اگر اطلاعات زیادی هم داشته باشند که عاشقشان می‌شوم!

در جاده خیلی خوشحال بودم. این باید سفری استثنایی برای من باشد،.سفری که انگار سال‌ها منتظرش بودم و حالا خودم را در جاده‌هایی می‌دیدم که به سوی هگمتانه می‌رفت.

عبور از این جاده‌ها همیشه در فکر این بودم که در زمان عیلام، مادها و امپراطوری هخامنشی این راه‌ها چه شکلی بودند و چطور از این راه‌ها عبور می‌کردند. کوروش کبیر چطور برای هدفی خاص تمام این راه‌ها را پشت سر می گذاشت؟ وقتی به خانه میزبانمان رسیدیم با مهمان نوازی پدر و مادرش و همچنین خونگرمی خودش مواجه شدیم. از برنامه‌مان پرسید، گفتم البته که من به هدف دیدن تپه‌های هگمتانه (اکباتان) به همدان سفر کردم، اما نظر دوستانم هم برایم مهم بود. تصمیم بر این شد تا سفر را ابتدا از آرامگاه باباطاهر شاعر بزرگ ایرانی شروع کنیم.

 آرامگاه باباطاهر عریان

وقتی مطالعه کردم متوجه شدم که او شاعر و عارفی ایرانی بوده که در حدود ۱۰۶۳-۹۹۳ میلادی زندگی می کرده، یعنی حدود 1000 سال پیش. بابا لقبش بوده و همچنین لقب عریان هم بخاطر بی اعتنایی او به مال این دنیا بوده. با تحقیقاتی که محققان امروزی انجام داده اند مشخص شده که اشعار باباطاهر به گویش یهودیان همدان و لری نزدیک است.

به دلیل محدودیت زمانی از داخل این آرامگاه دیدن نکردیم. زمان برای بازدید از تپه‌های هگمتانه کافی نبود.

 تپه‌های هگمتانه

هگمتانه جاییست که حتماً جهانگردان بسیاری در موردش شنیده‌اند، شهریست که در تاریخ تحولات بسیاری را پدید آورده، پادشاهان بسیاری را به خود دیده و شاهد جنگ‌های زیادی بوده. هگمتانه همیشه از همان ابتدای آغاز پادشاهی مادها در معرض نابودی بوده، همسایگان ایران همیشه در پی تسخیر و فتح آن بوده‌اند اما پادشاهان ماد و سپس سپاه هخامنشیان همیشه از آن محافظت کرده‌اند.

هگمتانه پایتخت مادها، پایتخت تابستانی هخامنشیان، و ساتراپ‌نشین از هخامنشیان تا ساسانیان بوده. این شهر کهن، نخستین پایتخت ایران بوده و به همراه آتن در یونان و رم در ایتالیا، از معدود شهرهای باستانی جهان است که همچنان زنده و مهم مانده است.

تمدن عیلام مانند یک پشتوانه برای قوم ماد بود، اما پس از نابودی آن، قوم ماد بسیار ضعیف شد و بارها آشوریان به آنها حمله کردند. سرانجام قبیله‌های مختلف ماد در هگمتانه جلسه ای را برپا کردند و از میان خودشان فرمانروایی را به نام «دیاکو» برگزیدند. این اولین حکومت مادها بود. همچنین با گسترش این حکومت، شهر هگمتانه به عنوان پایتخت مادها انتخاب شد.

جالب است بدانید که آشوریان حدود 500 سال در منطقه جرم و جنایت می کردند و بعد از 500 سال و با اتحاد اقوام ایرانی و مادها شکست سختی خوردند و برای همیشه از روی زمین حذف شدند.

همانطور که می‌دانید سوغات همدان ظرف‌های سفالی است. که در منطقه هگمتانه با دیدن خمره‌های سفالی حدس زدم که این خلاقیت برگرفته از همین خمره‌های پیدا شده در شهر هگمتانه است.

موزه و کلیسای هگمتانه

موزه هگمتانه پر از آثار مهم از ایران باستان است. ظرف‌های بسیار ارزشمند از زمان مادها، هخامنشی و اسکلت‌هایی که حدود سال 2016 پیدا شدند. بسیاری از تاریخ نویسان نوشته‌اند که در ایران باستان چنگال و قاشق معنایی نداشته و ایرانیان با دست غذا می‌خوردند. اما از آثاری که در هگمتانه پیدا شده می توان نتیجه گرفت که تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران به قدری کهن و غنی بوده که حتی برخی بر این باورند که قاشق و چنگال ابتدا در ایران اختراع شده است! قاشق غذاخوری مسی زیبایی در این موزه از دوران هخامنشی موجود است که فرهنگ و تمدن غنی ایران را ثابت می‌کند.

درست در وسط موزه، زیر شیشه‌ای اسکلتی را دیدیم که کنارش نوشته شده بود نوامبر 2017 مامورین اداره آب و فاضلاب در حال انجام یک حفاری در مرکز شهر همدان بودند که به این شی عجیب تاریخی برخورد می کنند و فوراً با سازمان میراث فرهنگی تماس می گیرند. کارشناسان هم بررسی می‌کنند و تشخیص می‌دهند این تابوت دو معشوقه متعلق به دوره اشکانی بین 2250 تا 1800 سال پیش است. پس از خروج از موزه هگمتانه کمی آن طرف‌تر در خیابان اکباتان، ضلع شمال شرقی تپه هگمتانه، کلیسایی قدیمی به نام کلیسای گریگوری استفان قرار دارد، همچنین کمی جلوتر کلیسایی زیبا به نام کلیسای حضرت مریم  وجود دارد که بسیار جالب توجه است.

شیر سنگی

نوشته‌اند امروزه میدانی و تپه‌ای که شیر سنگی در وسطش قرار دارد گورستان دوران اشکانی بوده است. پس این اثر یکی از یادگاری‌های دوران سلوکی یا اشکانی است که از همان ابتدا به همراه قرینه‌اش (شیری مشابه همین شیر) در دروازه شهر همدان قرار داشته، اما پس از فتح ایران توسط اعراب نادیده گرفته می‌شود تا اینکه در سال 931 میلادی این دروازه‌ها توسط طوایف دیلمیان کاملاً تخریب شدند اما یکی از آن شیرها هنوز تا حدی سالم است و حالا در وسط یکی از میدان‌های شهر همدان قرار دارد. این میدان بعدازظهرها به پاتوق پدربزرگ‌ها و جوانان همدان تبدیل شده است.

گنجنامه

همانطور که می‌دانید کوه الوند از بزرگترین کوه‌های ایران است. در دامنه آن و در قسمتی از همدان که به دره عباس‌آباد مشهور است سنگ نبشته‌هایی قرار دارد که «گنجنامه» نام دارد (نامیده می شوند. هی دارد دارد تکرار نشه.) کتیبه‌ها هر کدام در سه ستون ۲۰ سطری به زبان‌های پارسی باستان، عیلامی و بابلی نو نوشته شده‌اند.

متن کتیبه داریوش کبیر

«خدای بزرگ است اهورامزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید، که داریوش را شاه کرد، شاهی از [میان] بسیاری، فرمانروائی از [میان] بسیاری. منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌ها[یی] که نژادهای گوناگون دارند، شاه سرزمین دور و دراز، پسر ویشتاسب هخامنشی.»

متن کتیبه خشایارشا

«خدای بزرگ است اهورامزدا، که بزرگ‌ترین خدایان است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که برای مردم شادی آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا از میان فرمانروایان بی‌شمار. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگِ دوردست پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی.»

آرامگاه ابن سینا

یکی از دانشمندانی که نه تنها ایرانیان، بلکه جهان به او افتخار می کند ابن سینا یا به قول انگلیسی‌ها Avicenna  نام دارد. جالب است که بدانید ابن سینا تنها به عنوان طبیب در ایران شناخته می‌شود اما جهانیان از او به عنوان‌های همه‌چیزدان، پزشک، ریاضیدان، منجم، فیزیکدان، شیمیدان، روان‌شناس، جغرافیدان، زمین‌شناس، شاعر و فیلسوف یاد می کنند.

غار علیصدر

دیگر از تاریخ ایران دور شدیم و تصمیم گرفتیم روز بعد به غار علی صدر برویم. جدا از زیبایی این غار، مسیرمان به سمت این غار چنان زیبا و سرسبز بود که بارها از ماشین پیاده و مشغول عکاسی شدیم. زمین‌شناسان قدمت سنگ‌های این غار را به دوره ژوراسیک از دوران دوم زمین‌شناسی (۱۹۰–۱۳۶ میلیون سال قبل) نسبت می‌دهند.

مردم روستای علی صدر و روستاهای اطراف، از قدیم‌ به وجود این غار پی برده بودند و از آب آن بهره‌برداری می‌کردند. علاوه بر این، در صد سال گذشته، اهالی ده با هدایت مازاد آب نهر سراب به غار علیصدر، از آن به عنوان مخزن و سدی برای استفاده در فصل گرما بهره می‌بردند و همین موضوع باعث شده بود تا سطح آب در قسمت شرقی غار یعنی تا نزدیکی دهانه ورودی غار بالا بیاید و امکان دسترسی به غار را تا سال‌ها غیرممکن کند؛ تا اینکه با وقوع زلزله مخرب فارسینج در ۲۲ آذرماه ۱۳۳۶ و ایجاد شکاف در کف غار سراب، آب نهر سراب به یکباره قطع شد و طی ۶ سال یعنی حدود سال ۱۳۴۲ سطح آب غار علیصدر به ارتفاع طبیعی خود رسید و ورود به غار میسر شد و به تدریج پای کوهنوردان به درون غار باز شد. با اینکه مردم امروزه اسم این غار را «علی صدر» می‌نامند، ولی در اصل اسم این غار به دلیل آبی که در آن وجود دارد و جزو آب‌های سرد است، «علی سرد» است. آنچه غار علی‌صدر را از سایر غارهای آبی جهان متمایز می‌کند، سهولت استفاده از کانال‌های آبی درون آن است که به سبب وسعت آن به راحتی می‌توان در آن طی مسیر کرده و با قایق‌های معمولی از درون آن‌ها گذشت. برای بازدید از غار، نیاز دارید که بلیط قایق تهیه کنید تا با یک تور داخل غار بروید، پس ما هم سوار قایق شدیم، راهنمای تور می گفت که هر 100 سال یک میلیمتر به طول قندیل‌های غار بر اثر رسوب اضافه می‌شود! پس این همه قندیل بلند باید خیلی عمرشان زیاد باشه! نکته‌ای که در غار دوست نداشتم نورهای رنگی بود، اگرچه فضای غار را برای مردم عادی زیبا می‌کرد، اما به‌نظرم حال و هوای غار را می‌گرفت و آن را از فرم طبیعی خود خارج می‌کرد  و به‌نظرم یک نور بی‌رنگ عادی کافی است. وقتی در راه برگشت به همدان بودیم اطراف جاده پر از زمین سرسبز بود که تصمیم گرفتیم پیاده شویم و به دور از زندگی، افکار و همه چیز، در طبیعت غرق شویم و از منظره لذت ببریم.

اینجا تکه ای از ایران است که بوی آزادی و غرور می‌دهد.

روستای ورکانه

میزبانمان از همان ابتدای سفرمان به همدان، بازدید از روستای ورکانه را بسیار پیشنهاد می‌کرد. باید بگویم که واقعاً عجیب و خاص بود. مخصوصاً جاده‌ای که به سمت روستا می‌رفت بسیار خنک و سرسبز بود و همچنین متوجه سدی به نام «سد اکباتان» شدیم که واقعاً منظره را بسیار خاص کرده بود.

بعد از 30 دقیقه رانندگی به ورکانه رسیدیم. روستای ورکانه خیلی کوچک‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم، یک روستای سنگی و چوبی با بافتی بسیار قدیمی. با یکی از محلی‌های آنجا صحبت کردم که می‌گفت «اینجا خیلی قدمت داره، خان‌های زیادی عوض کرده و پر از ریش سفیده.»

من اما با کنجکاوی تمام در مورد این روستا در اینترنت مطالعه کردم، متوجه شدم که قدمت این روستا به بیش از 400 سال می‌رسد.

نکته بسیار جالب در این روستا بافت سنگی آن است که بخاطر ماندن در زیر نور آفتاب به رنگ قهوه‌ای سوخته درآمده و آن را یادآور دوران رنسانس اروپا کرده است. بعد از بازدید از ورکانه دیگه سفر به معنای واقعی به پایان رسیده بود. به خانه میزبانمان در همدان برگشتیم تا برای بازگشت به تهران آماده شویم.

در مسیر بازگشت خیلی با خودم فکر می‌کردم، ما از آرامگاه شاعری که نامش قرن‌هاست در جهان به گوش همگان آشناست، سفر را شروع کردیم، به تپه های هگمتانه رسیدیم، ازمیان تاریخ 3000 ساله ایران و از پایتخت امپراطوری قدرتمند و بزرگ ماد عبور کردیم، با فکر اینکه این امپراطوری چگونه حکومت قدرتمند، ظالم و وحشی آشور را شکست داد قدم در موزه هگمتانه گذاشتیم، آثار موزه هگمتانه که برای اثبات تاریخ، فرهنگ و تمدن غنی ایران خیلی حرف‌ها برای گفتن دارند را دیدیم و سرانجام سر از شیر سنگی که نتیجۀ هنر معماری ایرانیان بوده است درآوردیم.  به گنجنامه رسیدیم و تاریخ کهن امپراطوری هخامنشی را دیدیم، به آن افتخار کردیم، در همین افکار ناگهان دانشمندی بزرگ که جهان را تکان داد صدایمان کرد، ابن سینای بزرگ یکی از ستون‌های محکم علم امروزی جهان، فیلسوفی که نامش را در همه جای دنیا می‌شنویم  زیر آسمان همدان خوابیدیم و صبح در طبیعتی با قدمت چند میلیون ساله گم شدیم، غار علیصدر که غاری منحصر بفرد  در جهان است را دیدیم، و در آن طرف همدان روستایی خاص وجود داشت که هیچگاه از یادمان نخواهد رفت، مردمان خونگرم این روستا برای 400 سال بود که در خانه‌های سنگیشان زندگی می‌کردند و در کوچه‌های 400 ساله قدم زدیم  و حالا باید برمی‌گشتیم به زندگی خودمان در شهر‌های بزرگ.