در نقاشی‌هایم به خصلت‌های هنر معاصر توجه دارم

مهدی محب‌علی دانش‌آموخته هنرستان هنرهای زیبا و دانشگاه سوره، هنرمند شناخته شدۀ عرصۀ نقاشی و تصویرگری، طی بیش از سه دهه فعالیت هنری، دوره‌های متعددی از آفرینش هنری را پشت سر گذاشته که حاصل آن نمایشگاه‌های متعدد انفرادی و گروهی در این دهه‌ها است. او در هشت سال گذشته بر مجموعۀ بزرگ و مفصلی از نقاشی‌هایش متمرکز بوده که ده‌ها اثر را تا امروز شامل شده و تجربه‌ای منحصربه‌فرد از آفرینش هنری را شکل داده است. برپایی سه نمایشگاه از این مجموعه، در شرایطی که دوره‌های کاری هنرمندان نقاش عموماً عمری چنین دراز نمی‌یابند، ویژگی قابل‌اعتنایی به آفرینش‌های هنری مهدی محب‌علی بخشیده که بسیار کنجکاوی‌برانگیز می‌نماید. به همین بهانه در گفت‌وگویی با این هنرمند بخشی از تجربه‌های هنری هشت ساله او را مرور می‌کنیم.

بهروز فائقیان

  در هشت سال گذشته بر مجموعۀ بزرگی از نقاشی تمرکز داشته‌اید که ارائه‌های متعددی از آن‌ها شده و در عین حال گونه‌گونی و تنوع بصری قابل‌توجهی را شامل می‌شود. درباره این مجموعه بگویید.

پیش از این که دوره نقاشی سنگ‌ها را شروع کنم، در تکاپوی تجربه‌ای نو و متفاوت در نقاشی و در ارتباط با اینکه حقیقتاً چه سوژه‌ای برایم همواره جذابیت داشته، به این نتیجه رسیدم که پاسخ این پرسش در نقاشی از طبیعت نهفته است. شروع کار با مجموعه‌ای از تابلوهای کوچک چشم‌اندازهایی از کوهستان همراه بود که الآن هم خیلی آن‌ها را دوست دارم. سنگ‌ها هم از دل همین مجموعه بیرون آمد و در واقع موضوع و شکل گرفتن تکنیک کارهای بعدی همانجا اتفاق افتاد. تکنیک افشادن و پاشیدن رنگ در بوم‌های اندازه کوچک برایم جذابیت داشت و در ادامه که کارها را در ابعاد بزرگ‌تر دنبال کردم، آنجا هم به نتایج خوبی رسید. در این تجربه‌ها هم شیوه کار و هم فضای صمیمانه‌ای که بر کارها حاکم بود، برایم لذت‌بخش و شیرین بود. مجموعه‌ای که آرام آرام در این مسیر شکل گرفت منجر به نمایشگاهی در سال 1391 در گالری الهه شد که اولین ارائه این دوره از نقاشی‌هایم بود و با توجه به بازخوردهای خوب این نمایشگاه این مسیر ادامه پیدا کرد و به نمایشگاه‌هایی دیگر رسید. در نمایشگاه اول، نقاشی‌ها همچنان ترکیبی از منظره و سنگ بود، ولی در نمایشگاه دوم مفهوم سنگ به طور مشخص برایم برجسته‌تر شد و مرکزیت پیدا کرد که شاید بتوان گفت با خصلت‌های هنر معاصر هم نسبت‌هایی پیدا می‌کرد. بازی کردن با مفهوم سنگ و جذابیت پیدا کردن حجم و فرم سنگ‌ها موجب شد تا در کنار نقاشی‌ها حجم‌هایی از سنگ‌ها هم بسازم که در نهایت به مجموعه‌ای متفاوت منجر شد. نمایشگاه دوم در سال 1393 باز هم در گالری الهه رخ داد. کمی بعد پرفورمنسی را بر همین پایه اجرا کردم که طی آن حجمی از سنگ بر دوش در مسیر کوهستان دربند راه می‌رفتم. در ادامه نقاشی با سوژه سنگ‌ها ایده‌های مختلفی به سراغم آمد؛ از جمله مجموعه‌ای پنجاه‌تایی از نقاشی‌ها که در نهایت چیدمانی از سنگ را شکل می‌داد؛ همچنین نقاشی‌هایی چند بخشی یا چند لته که در قالب نمایشگاهی در کارگاه شخصی‌ام ارائه شد.

نمایشگاه اول من از این مجموعه نقاشی‌ها عنوانی نداشت، اما در نمایشگاه‌های بعدی روی عنوان‌ها هم درنگ و تأمل کردم. عنوان نمایشگاه دوم من این بود: «...سنگ است»؛ که اشاره‌ای بود به این که خیلی از مفاهیم می‌تواند با مضمون سنگ در ارتباط باشد

  از ورود بعضی خصلت‌های هنر معاصر در این دوره نسبتاً طولانی نقاشی بر اساس یک محور مرکزی گفتید. اما به نظر می‌رسد در این مجموعه بزرگ و مفصل از نقاشی‌های شما با ایده‌های تودرتویی مواجه هستیم که به موازات هم شکل می‌گیرند. با این حال شاید سوژه‌محوری این نقاشی‌ها، حلقه ارتباطی اصلی در این میان است. این نگاه مفهومی را چطور دنبال کردید؟

بخشی از این نگاه مفهومی در همراهی تعدادی از نقاشی‌ها با متن یا اشاره‌های متنی شکل می‌گرفت و در جاهایی حتی در عنوان نمایشگاه‌ها و مجموعه‌هایم بروز پیدا می‌کرد. نمایشگاه اول من از این نقاشی‌ها عنوانی نداشت، اما در نمایشگاه‌های بعدی روی عنوان‌ها هم درنگ و تأمل کردم. عنوان نمایشگاه دوم من از این مجموعه نقاشی‌ها این بود: «...سنگ است»؛ که در واقع به نوعی اشاره‌ای بود به این که خیلی از چیزها و مفاهیم با مضمون سنگ می‌تواند در ارتباط باشد. همچنین در بعضی از اتودها و اجراها از عنوان‌هایی چون «سنگ بزرگ»، «پدر» و «خانواده» استفاده کردم. در مجموعه بعدی که در قالب نمایشگاه سوم و با عنوان «سنگ‌گین باش» ارائه شد این عنوان‌ها و مفاهیم بیشتر توسعه یافتند و حتی در قالب نوشتارهایی به فضای نقاشی‌ها راه پیدا کردند.

  سنگ به‌عنوان سوژۀ مرکزی این نقاشی‌ها و از نظرگاه شما به‌عنوان آفرینندۀ این مجموعه اساساً قرار است اشاره‌دهندۀ چه مضامینی باشد؟ می‌بینیم که در بعضی از آثار این مجموعۀ بزرگ ارجاعات تاریخی و اجتماعی هم گاه به گاه نمایان می‌شوند.

 فکر می‌کنم سنگ برای همۀ ما عنصر و چیزی جذاب باشد و شاید قبل از اینکه به بار معنایی و مفهومی آن فکر کنیم، کشش خاصی به لحاظ موجودیت خود نیز برای ما دارد. شاید از این نظر که یکی از عناصر همیشگی در زندگی انسان است، شاید به لحاظ اینکه بسیار قدمت دارد و از اولین چیزهایی است که بشر با آن سروکار داشته است. سنگ سوژه‌ای است که شاید می‌توان مفاهیم و مسائل مختلفی را در کاراکترش جا داد و از طریق آن بازگو کرد. به عنوان یک عنصر همیشگی در زندگی بشر، فکر می‌کنم سنگ‌ها می‌توانند تمثیل‌هایی بی‌شمار و گوناگون را با خود حمل کنند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم داستان‌های مختلفی را روایت کنند.

سنگ سوژه‌ای است که می‌توان مفاهیم و مسائل مختلفی را در کاراکترش جا داد و از طریق آن بازگو کرد. به عنوان یک عنصر همیشگی در زندگی بشر، سنگ‌ها می‌توانند تمثیل‌هایی بی‌شمار و گوناگون را با خود حمل و به طور مستقیم یا غیرمستقیم داستان‌های مختلفی را روایت کنند

  با توجه به اینکه با گذشت حدود هشت سال، همچنان در این فضای ذهنی به تجربه‌هایتان در این مسیر مشغولید، این تجربه‌ها چه ابعاد و زوایای دیگری از این ذهنیت را می‌تواند در خود بپروراند؟

یکی از این جنبه‌ها که به آن فکر می‌کنم جلوه‌های بصری این مجموعه است که می‌تواند به عرصه‌هایی تازه‌تر وارد شود؛ مثلاً به سمت انتزاعی‌تر شدن و حتی دکوراتیو شدن برود. به زعم من حتی در آثار پیشین این مجموعه چنین ظرفیت‌هایی وجود داشت، ولی از آنجا که گرایش به مفهوم در آن دوره برایم پررنگ‌تر بود، کمتر به چنین جنبه‌هایی اعتنا کردم. علاوه بر این‌ها، ایده‌هایی هم در زمینۀ مکانیکال شدن سوژه‌ها در ذهن دارم که می‌تواند ابعادی دیگر از این تجربه‌ها را دربربگیرد.