فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

تا به حال مشاهده کرده‌اید خانواده‌هایی که فرزندان کوچک دارند و از قرار می‌خواهند به یک مهمانی یا دورهمی بروند همیشه نگران رفتار فرزند خود با دیگر کودکان همسن و سال هستند. از‌همین رو قبل از مهمانی رفتن فهرستی بلند بالا از باید‌ها و نباید‌ها را برای دلبند خود ردیف می‌کنند تا مبادا سبب آبروریزی آنها در جمع دوستان و آشنایان شوند. از‌اینرو یکی از مشکلاتی که اکثر والدین از آن شکایت دارند همین مساله است که هنوز نیم ساعتی از شروع مهمانی نگذشته می‌بینیم که میان بچه‌ها جنگ و دعوا و کتک کاری بالا گرفته و در این میان نمی‌دانیم حق با چه کسی است و از کدام کودک باید دفاع کنیم! از منظر روانشناسی باید خاطر‌نشان کرد در موقع دعوای بچه‌ها، رفتار والدین از اهمیت زیادی برخوردار است. برخی از والدین در این شرایط، برای دعوای بچه‌ها تعیین نرخ می‌کنند و برخی دائما تصور می‌کنند که حق با فرزند خودشان است. عده دیگری از والدین نیز می‌خواهند ژست عدالت‌ورزی بگیرند و به ضایع کردن و تحقیر کردن فرزند خود می‌پردازند و او را مقصر می‌دانند.

آنچه مشخص است اینکه این رفتارها هیچ کدام مناسب نیستند و نمی‌توانند تاثیر مثبتی بر رفتار کودک بگذارند. بر‌این‌اساس دغدغه بسیاری والدین در چنین شرایطی این است که نمی‌دانند با فرزند خاطی و مقصر خود چه رفتاری باید داشته باشند! بهتر است والدین در زمان بروز چنین رفتارهایی از کودک خویش، ابتدا به خودشان و رفتارهایی که با وی داشته‌اند، بیندیشند. در بسیاری از موارد دیده شده که رفتار پرخاشگرانه کودکان، رفتاری است که از والدین به آنها منتقل شده است. بنابراین والدین باید بر رفتار و نحوه برخورد خویش بسیار دقت و توجه داشته باشند؛ چراکه عکس‌العمل آنها می‌تواند منجر به پیامد‌های مثبت و منفی متفاوتی در فرزندشان شود. به‌این‌ترتیب والدین در عین حال، از یکسو نباید نسبت به رفتار بد فرزند خویش بی‌تفاوت باشند و از سویی دیگر هم نباید شخصیت کودک خویش را با به کار بردن الفاظ زشت، ناپسند و یا تنبیه زیر سوال ببرند.

باتوجه به تحقیقات روانشناسی خانواده‌ها و والدین باید در‌نظر داشته باشند کودکان موجوداتی پاک سرشت هستند که با مهارت‌های اجتماعی اصلاح شده متولد نشده‌اند و این والدین هستند که باید در فرآیند تربیت و پرورش، مهارت‌های مختلف را به فراخور موقعیت‌های اجتماعی متفاوت به آنها آموزش دهند. بنابراین باید متذکر شد وادار کردن کودکی که تمایلی به عذرخواهی ندارد، نه تنها نتیجه مثبتی را بدنبال نخواهد داشت، بلکه با نتایج منفی که به همراه دارد، ممکن است کودک را جسورتر و بی‌پرواتر کند تا به انجام اعمال ناپسند و منفی خویش ادامه دهد. از‌این‌رو با‌توجه به مفهوم عذرخواهی که به معنای نشان دادن احساس ندامت و پشیمانی نسبت به رفتاری است که به واسطه آن، به شخص دیگری آسیب زده شده، اگر اجبار در بیان عذر‌خواهی وجود داشته باشد، هیچ کارکردی ندارد و به هیچ‌وجه کودک نمی‌تواند معنا و مفهوم این مهارت اجتماعی را فرا بگیرد. بر‌این‌اساس ابراز تاسف و بیان عذرخواهی در کودکی که بخاطر جبر والدین به این رفتار تن داده است نه تنها تغییری در او ایجاد نمی‌کند بلکه سبب می‌شود که وی از انجام عمل خود نیز احساس پشیمانی نداشته باشد.

بنایراین بسیار ضروریست که والدین الگوی تمام عیاری برای فرزند خویش باشند؛ به عبارت دیگر حرف و عمل آنها یکی باشد و تناقضی وجود نداشته باشد تا فرزند دچار آشفتگی و سردرگمی نشود. پس اگر والدین می‌خواهند مهارت‌های اجتماعی را به فرزند خویش بیاموزند باید ابتدا در انجام اعمال و رفتار خویش دقت کافی داشته باشند و بستری را فراهم آورند تا کودک بطور عینی و از طریق الگو‌پذیری از والدین بتواند نحوه رفتار و عمل صحیح را فرا بگیرد. پیرو مطالب مطرح شده باید خاطر‌نشان کرد بهترین زمان برای یادگیری مهارت‌های اجتماعی از قبیل عذرخواهی کردن، دوران کودکی و از حدود سن ٣سالگی به بعد است. بنابراین پدران و مادران باتوجه به سن و ویژگی‌های شخصیتی فرزند خویش می‌توانند از طریق نمایش، بازی، نقاشی کشیدن، داستان‌خوانی و همچنین ارائه رفتارهای بهنجار و سالم از طریق یادگیری مشاهده‌ای بطور مستقیم مهارت‌های اجتماعی ضروری را به فرزند خویش آموزش دهند.