کامران عظیمی

تصور کنید انسانی را بدون شناسنامه؛ بدون اوراق هویت  و بی‌آنکه حتی قادر به اثبات نام خود باشد. حالا تصور کنید که امکان سوء‌استفاده‌ها و بهره‌برداری‌های سودجویانه از وضعیت چنین انسانی تا چه اندازه مهیا خواهد بود. آثار فرهنگی و هنری هم از این قاعده مستثنی نیستند، تابلوهای نقاشی و مجسمه‌ها،کتاب‌ها، فیلم‌ها وآثار موسیقایی هر یک با شناسنامه‌هایی شناخته می‌شوند که هم برای حفظ حقوق مادی و معنوی آفرینندگان آن‌ها و هم به عنوان آثاری ملی و متعلق به  تک تک شهروندان ضرورتی غیرقابل انکار باید شمرده شود. اما مشخصاً قصور عامدانه در شناسنامه‌دار کردن آثار تجسمی، مشخصاً به یکی از بزرگ‌ترین آفت‌ها در این عرصه و به امکان و فرصتی استثنایی برای سوء استفاده در خرید و فروش آثار هنری منجر شده است. رواج تقلب و جعل آثار هنری هنرمندان مشهور و شناخته شده به دنبال رونق گرفت فضای خرید و فروش و افزایش قیمت آثار تجسمی، یکی از پدیده‌های ناهنجار حاصل از بدون شناسنامه بودن بسیاری از این آثار است که در پی پنهان‌کاری بعضی مجموعه‌داران به وقوع پیوسته و حتی به رویدادهای رسمی در عرصه خرید و فروش آثار هنری راه یافته است.

بى‌هویت شدن آثار هنری خطری است که به هیچ وجه نباید به آن بی‌اهمیت بود، در این مسیر هستند آثار بسیارى که چون بى‌هویت می‌مانند و به فراموشى سپرده می‌شوند، بهترین فرصت را برای سوء‌استفاده سودجویان فراهم می‌کنند. مورد مشخص در این ارتباط آن دسته از آثار هنری کشور است که به دلیل نداشتن اطلاعات کامل از مشخصات آن به راحتی سرقت و حتی به صورت قاچاق از کشور خارج می‌شوند. ثبت اطلاعات و شناسه برای آثار هنری می‌تواند قاچاق و سرقت اشیا را کاهش دهد چرا که به خاطر جایگاه حقوقی این مستندنگاری بحث پیگیری‌های بین‌المللی امکان‌پذیر می‌شود، ضمن آن که در صورت آسیب دیدن آثار هنری به دلیل مستند نگاری‌های انجام شده اطلاعات آن شیء اثر ماندگار خواهد بود.

همچنین هر اثری که سابقه و پیشینه ساخت آن و ویژگی‌های فنی‌اش روشن و مشخص باشد می‌تواند برای پژوهش‌های عمیق‌تر و اساسی‌تر مورد استفاده قرار گیرد و شناسنامه‌دار کردن و مستند‌نگاری اطلاعات کمک شایانی در این زمینه انجام می‌دهد. در سالیان گذشته به ویژه در موزه‌ها تلاش‌هایی صورت گرفته تا اطلاعاتی درمورد آثار هنری جمع آوری شود و ببه این ترتیب بسیاری از آثاری که در موزه‌ها نگهداری می‌شوند تا حدودی مستندنگاری شده‌اند؛ اما بسیاری از آثار هنری به ویژه آثار کلکسیون‌های خصوصی بدون شناسنامه و مجهول الهویه است که باید مستند نگاری شود. از جمله این‌ها آثاری است که هر از چندگاه از حراجی‌های داخلی  سر در می‌آورند؛ بی‌آنکه شناسنامه معتبری برای آن‌ها ارائه شود.  

این روزها حتی در کشورهایی نظیر ترکیه و چین نیز دولت مراکز هنری و مجموعه‌داران و حتی هنرمندان را موظف به ایجاد شناسنامه برای آثار خود کرده و برای آثار ممتاز قوانینی وضع کرده است که حمایت‌های مناسبی از آن‌ها انجام شود. همچنین در هند دولت این کشور با تقسیم‌بندی سطحی هنرمندانش هنرهای تاثیرگذار در کشور را شناسایی و به رشد و ارتقای آن کمک کرده و در عین‌حال قوانینی را برای حمایت از آثار شناسنامه‌دار و هنرمند پدیدآورنده آن وضع کرده است، قوانینی که به نظر می‌رسد جای آن در کشور ما به شدت خالی است. خلائی که موجب شده تا  آثار هنری ما هیچ امنیتی از دست سودجویان نداشته باشند. 

آنچه مایه تأسف عمیق‌تر است اینکه؛ این رفتار محدود به مجموعه‌های به اصطلاح خصوصی نمی‌شود و حتی در مجموعه‌های تحت مدیریت نهادهای دولتی و برای مثال موزه هنرهای معاصر تهران هم به همین نحو رفتار می‌شود که شاهدیم برای دهه‌های متمادی از انتشار فهرست  و شناسنامه آثار موجود در گنجینه‌اش سرباز می‌زند. یکی از موارد سوءاستفاده از چنین خلائی در خصوص آثار تجسمی کشور سرقت تعداد قابل‌توجهی از آثار موزه هنرهای معاصر تهران در سال 94 بود که بعد از سال که از موزه به معاونت هنری ارشاد انتقال یافته بود، توسط امین اموال این اداره خارج و فروخته شد. اتفاقی که از سوی مدیرکل تجسمی ارشاد به «خیانت امین‌اموال در خارج کردن و فروش چند اثر از دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد» تعبیر شد. آثاری در دوره ای جزو گنجینه موزه هنرهای معاصر بودند و در دهه 80 درنهایت شگفتی کارشناسان وقت این‌ها را فاقد ارزش هنری تشخیص داده‌ و از موزه خارج کردند؛ کارهایی از بهمن محصص، رضا مافی و حسین زنده‌رودی که به قولی از بهترین آثار ایرانی گنجینه بودند که در آن زمان، خارج شدند.

به دنبال همین اتفاق بود که دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد برای اولین بار از ضرورت شناسنامه‌دار کردن آثار تجسمی سخن گفت در حالی که هر گز اشاره‌ای به این نشده که چرا اصل و مبنای شناسنامه‌دار بودن آثاری که امری تا این اندازه بدیهی و اولیه تا امروز معطل مانده و به آن توجه نشده است؟