بهروز فائقیان

فهرست‌نویسی سالانه از اتفاقات و رویدادهای با اهمیت در عرصه فرهنگ و هنر مدت‌هاست که به یک سنت در روزنامه نویسی بدل شده؛ رسمی که در هر حال و با هر میزان از اهمیت حقیقی رخدادها باید که به جا آورده شود و هنرهای تجسمی هم از این سنت مستثنی نیست.

 تلقی عمومی از چنین فهرست‌هایی هم عموماً در یادآوری مجموعه ای از اتفاقات خوش و موفقیت آمیزی است که نصیب هنرمندان و فعالان هنری ایرانی شده یا به اصطلاح رکوردهایی را به جا گذاشته است. اما آنچه فضای هنری را دستخوش تحولات و دگرگونی‌های جدی‌تر می‌کند، حقیقتاً در چه جنبه‌هایی از رخدادها و اتفاقات باید جستجو کرد؛ یا دست کم آنچه فضای هنرهای تجسمی را در سال گذشته تحت تأثیر قرار داد، چگونه رخ داد؟

در شرایطی که چرخه خرید و فروش آثار تجسمی در سال‌های گذشته روند فزاینده ای از بی اعتمادی و نگرانی را در فضای هنری به همراه داشت، افشای انتقال تعدادی از آثار ایرانی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران و فروش آن‌ها در حراج تهران در سال 97 نقطۀ اوج این نگرانی‌ها را شکل داد

ماه‌هایی که به تغییر معادلات عرضه هنرهای تجسمی منجر شد

سال 97 انگار بیش از هرچیز سال اوج گرفتن بعضی نگرانی‌های عمده در فضای هنرهای تجسمی بود که هنرمندان و فعالان عرصه تجسمی از مدت‌ها پیش درگیر آن بودند. 

در شرایطی که چرخه خرید و فروش آثار تجسمی در سال‌های گذشته روند فزاینده ای از بی اعتمادی و نگرانی را در فضای هنری به همراه داشت، افشای انتقال تعدادی از آثار ایرانی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران و فروش آن‌ها در حراج تهران در سال 97 نقطۀ اوج این نگرانی‌ها را شکل داد. این اخبار که ابتدا از سوی افشین پرورش خبرنگار آزاد هنری در صفحات مجازی او مطرح شد، در ادامه با انتشار ویدئوها و مصاحبه‌هایی با هنرمندان صاحب آثار ابعاد رسمی تری به خود گرفت و قطعیت پیدا کرد. همین قطعیت یافتن صحت و ابعاد این اقدامات بود که باید گفت نگرانی‌های دیرپای بخشی از هنرمندان و فعالان هنرهای تجسمی را دامن زد؛ نگرانی‌هایی که پیش از این نیز بارها و بارها به شکل‌های مختلف وضعیت آثار موجود در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران را مورد پرسش قرار داده بود. افشای این موضوع از آنجا با اهمیت تلقی می‌شود که  اگر تا پیش از این دامنۀ مناسبات ناسالم و مخرب در عرضه و تقاضای آثار تجسمی در حیطۀ عملکرد اشخاص و حلقه‌های خاصی متصور می‌شد، اما کشیده شدن تخلف‌ها به یک نهاد رسمی و مرجع در حوزه هنرهای تجسمی ابعاد غیرمنتظره و گسترده تری را به نمایش گذاشت. به این ترتیب خروج تعدادی از آثار خریداری شده برای گنجینه موزه و ارائه آن در حراج تهران به وضوح ناقض لزوم مصوبۀ دولتی برای هرگونه نقل و انتقال این آثار تلقی شد و از سوی دیگر نگرانی‌های بیشتری را در ارتباط با نحوه نگهداری از این گنجینه بزرگ و ارزشمند ملی ایجاد کرد. این را باید یکی از مهم‌ترین رخدادهای سال گذشته به حساب آورد که بدون تردید فضای عرضه و تقاضای آثار هنری را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. 

از دست دادن رکورد فروش آثار تجسمی به نفع یک اثر در ردۀ صنایع دستی نفیس، اتفاق دیگری بود که در سال 97 به تغییر معادلات عرضه و تقاضا در بازار هنر منجر شد. فارغ از صحت و سقم آمارهای فروش از سوی برگزارکنندگان حراجی‌ها در سال‌های گذشته، رکورد فروش آثار تجسمی در داخل کشور تاکنون به نقاشی‌هایی از سهراب سپهری مرتبط بود که در نهمین دوره از حراج تهران با رقم پنج میلیارد و یک صد میلیون تومان اعلام شد؛ اما سال 97 زمان از دست رفتن این رکورد به ضرر هنرهای تجسمی و به سود هنرهای دستی بود. به این ترتیب سومین حراج آثار خط وخوشنویسی «باران» با دست یافتن به بهای ۷ میلیارد و هفتصد میلیون تومانی برای یک اثرصنایع دستی این معادله را دست کم در سال گذشته به نفع خود تغییر داد. اهمیت این رخداد از آن جهت است که اگر علیرغم ناشفاف بودن فعالیت‌های حراجی‌های هنری داخلی، تنها آمار ارائه شده از سوی این مراکز را مبنا قرار دهیم، از دست رفتن میزان بهای آثار هنری در برابر صنایع دستی را می‌توان در یک نگاه عمومی به کم ارزش تر شدن معیارهای خلاقانه و پیشرو، و در مقابل پرارزش شمردن صنایع نفیسه تعبیر کرد. این شاید نشانه‌های جدی تر روند مخربی باشد که حراجی‌های آثار هنری در سایۀ ارجح شمردن منافع مجموعه داران و گالری دارها بر اصالت‌های هنری برای سال‌ها در پیش گرفته بودند. 

سال فقدان‌های بزرگ

گذشته از همه این‌ها سال97، انگار سال فقدان‌های بزرگی در هنرهای تجسمی هم بود. در این میان نام دو هنرمند شاخص به دلایلی تاریخی اثرگذارتر به نظر می‌آید؛ دو هنرمند از نسل‌های آغازگر هنر مدرن ایران یعنی محسن وزیری مقدم و لیلیت تریان که هر دو از پیشگامان آموزش‌های نوین هنرهای تجسمی، همینطور نقاشی و مجسمه سازی ایران شمرده می‌شوند.  

وزیری مقدم از شاخص‌ترین نقاشان نوگرای ایران بود و از نخستین دانش‌آموختگان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود که در سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۵ ریاست این دانشکده را هم بر عهده داشت. وزیری مقدم در بیست و نهمین بی ینال جهانی ونیز در سال 1337 با اثری به نام «شهر ایرانی» شرکت کرد و نمایشگاه‌های بسیاری از آثارش در شهرهای اروپا و ایران برگزار شد.

لیلیت تریان دیگر هنرمند فقید هم از اولین نسل مجسمه‌سازان ایرانی است که این هنر را در مدرسه بوزار فرانسه فراگرفت و پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۳۹ آموزش این رشته را در دانشکده هنرهای تزئینی دانشگاه تهران آغاز کرد. لیلیت تریان در سال ۱۳۵۷ خانه پدری‌اش را به «کارگاه هنر» تبدیل کرد و در چهار دهه گذشته در همین کارگاه به کار و آموزش مجسمه‌سازان جوان می‌پرداخت.