بهروز فائقیان

هنر خودآموخته در ایران از وقتی در سطح عمومی مخاطبین هنر به رسمیت شناخته شد که نمونه‌هایی شاخص چون زنده‌یاد مکرمه قنبری را نزدیک به دو دهه قبل به نمایندگی از خود معرفی کرد. اگرچه پیش از این نیز بعضی از هنرمندان به واسطه رویکردها و گرایش‌های خاص خود در هنرهای تصویری عرصه‌هایی از هنر ناآموخته و ناب را کشف و در آثارشان بهره‌برداری کرده بودند اما با توجه روزافزون جامعه هنری و تعدد نمایشگاه‌هایی از آثار هنرمندان خودآموخته به ویژه در دهه گذشته اکنون می‌رود تا بدنه اصلی هنرهای تجسمی کشور اشکال هنر خودآموخته را نه صرفا به عنوان منابع الهام و رجوع، که به عنوان شیوه و رویکردی مستقل و مشخص دنبال کنند. واقعیت این است که اگرچه هنرمندان خودآموخته فارغ از قواعد و رویکردهای آنچه هنر رسمی خوانده می‌شود، به خلق هنری می‌پردازند، اما این دلیل نمی‌شود که سطح کیفیت‌های هنری و ابداعات را در آفرینندگان این آثار یکسان و بدون مرتبه بدانیم. پنجمین نمایشگاه انجمن هنرمندان خودآموخته با عنوان «گونه دیگر خیال » که  از پانزدهم آذرماه امسال با ارائه ۳۰۰ اثر نقاشی حجم، کلاژ، ماکت و... از ۴۵ هنرمند در موزه ملی ایران برپا شده ، فرصتی برای مروری بر ویژگی‌های این هنر فراهم کرده است. 

 هنرمند خودآموخته کیست؟

علی عزتی رییس انجمن هنرمندان خودآموخته در خصوص اینکه خودآموخته به چه طیفی و گروهی از هنرمندان اطلاق می‌شود، می‌گوید:« این هنرمندان خارج از سیستم رسمی هنر و به صورت خودانگیخته و خودجوش به خلق اثر هنری می‌پردازند و از قراردادها و سنت‌های هنری پیروی نمی‌کنند. هنرمندان خودآموخته تکنیک‌ها و سبک‌های هنری را نمی‌شناسند و از تجربه شخصی خود مایه و الهام می‌گیرند. آنان فاقد نظم سلسله مراتبی در عرصه هنر هستند اما در عین حال در یک کلیت همگن شکل می‌گیرند. 

این هنرمندان فارغ از هرگونه تمثیل، مجاز، استعاره، مستقیم به اصل موضوع و دغدغه‌های درونی خود می‌پردازند؛ آنان پیدا و ناپیدای این زمانه هستند، پیش و پس لایه‌هایی بس پر پرسش هستند که چشمه‌های جاودانگی در جای جای آثارشان موج می زند. بی هیچ مقدمه و مؤخره ای بر قلمرو خیال خویش بال می‌گشایند تا کاشفان حلقه‌های مفقوده انسان تاریخ باشند.»

 هنرمند خود آموخته فراتر از واقعیت می‌ایستد

شیوا دولت آبادی روانشناس در خصوص ویژگی‌های آثارهنرمندان خودآموخته می‌گوید: «نگاهی که روان‌شناسی یا روان‌عصب‌شناسی به این هنر دارد، این‌گونه است که این هنر نیازی است که بشر برای بیان خود احساس می‌کند. وقتی بشر به‌عنوان یک موجود اجتماعی که خود و روح زمانش را منتقل می‌کند، یک اثر خلق می‌کند،‌ هنر او یک محصول اجتماعی است و باید به‌صورت اجتماعی هم بیان شود. درک هنر از سوی مخاطب همان چیزی است که ما را صیقل می‌دهد و با فرآیند ذهنی و عملی هنرمند که به خلق اثر هنری منجر شده است، همسو می‌کند». وی می‌افزاید : « فرهنگ انسان محصول زمان و مکانی است که در آن قرار دارد و مهم کسب فرهنگ توسط انسان است. فرآیند فرهنگ‌پذیری آموختن نمادها هست که از ابتدای فرهنگ‌پذیری بشر نمادسازی کرده است. انسان محصولی فرهنگی است که مداوم نماد سازی می‌کند. ادراک جهان با تفسیر همراه است و هر گونه تعامل نمادین در فرهنگ انسان تأثیر دارد. از طریق فرهنگ آموزی است که ایده‌های هستی‌شان را گسترش می‌دهند. خلاقیت انسان‌ها دستاورد خیال‌پردازی‌های کودکانه است. هنرمند خود آموخته باید ویژگی معلم بودن را داشته باشد، چرا که باید بتواند اثر خود را ارزیابی ‌کند چنین هنرمندی فراتر از واقعیت می‌ایستد.

در طول تاریخ هنرمندان خودآموخته همیشه وجود داشته‌اند، اما از اوایل قرن ۲۰ میلادی بود که هنرمندان دنیای فاخر هنر از آن‌ها تأثیر گرفتند و‌گاه تقلید کردند و به این ترتیب توجه عموم به این هنرمندان که هنرشان به «نائیف» معروف بود، جلب شد

آسیب های تلقی عمومی از هنرمند خودآموخته

در طول تاریخ هنرمندان خودآموخته همیشه وجود داشته‌اند، اما از اوایل قرن ۲۰ میلادی بود که هنرمندان دنیای فاخر هنر از آن‌ها تأثیر گرفتند و‌گاه تقلید کردند و به این ترتیب توجه عموم به این هنرمندان که هنرشان به «نائیف» معروف بود، جلب شد. اما برای این هنرمندان مدرنیست، حفظ فاصله با دیگر قلمرو‌ها مهم بود به همین دلیل تا مدتی از موضع بالا به این هنر نگاه می‌کردند. اگرچه هنرمندان خودآموخته از‌‌ همان دغدغه‌های هنرمندان هنر رسمی پیروی نمی‌کنند، اما لازم است که آن‌ها را بفهمیم و به چرایی شکل‌گیری هنرشان بپردازیم. امروز دیگر جهان هنر از موضع بالا به این هنر نمی‌نگرد و موزه‌های معروف جهان آثار این هنرمندان را در کنار آثار مدرن قرار می‌دهند. دریافت ما از خودآموختگی در هنر عاری از آسیب‌ هم نیست. آنچه در سال‌های اخیر رواج پیدا کرده، یافتن حکمت‌های پیچیده و منسوب کردن آن به این دسته ازهنرمندان است. به نحوی که این نگرانی را ایجاد می‌کند که با انباشتن این معانی و اصطلاحات و تلنبار کردن کوه نقد و تجزیه و تحلیل روشنفکرانه، آن اثر هنری و روح آن هنرمند خودآموخته را در تنگنایی قرار دهیم که ادامه راه، آنچنان که پیش از این بود بر او ناهموار و دشوار شود. 

 با توجه به تسلط و اشرافی که هنرمندان تجسمی به واسطه درک و دریافت‌های بصری خود از ارزش‌ها و قابلیت‌های چنین منابعی دارند به نظر می‌رسد خود به خود - همانگونه که تا پیش از این چنین بوده - این دستاورد‌ها را مورد بهره‌برداری قرار خواهند داد و مطالعات شخصی شان در این زمینه را با توجه به آن‌چه از این هنر انتظار دارند سامان خواهند داد. برگزاری نشست‌ها و جلساتی که سعی در تبیین کارکرد‌ها و قابلیت‌های این هنر دارند نیز بهتر است به عرصه عمومی مخاطبین هنری کشیده شود تا هم دامنه شناخت هنر خودآموخته وسعت بیشتری بیابد و هم جدی گرفتن این شیوه هنری در اذهان عمومی نهادینه و فراگیر شود. حامیان هنرخودآموخته امروز باید شارحان اصالت این نگاه در مخاطبین عمومی آثار هنری باشند که دیگر خودآموختگی را مترادف و همسنگ با نابلدی به حساب نمی‌آورد.