نادر افشاری هنرمند نقاش درگذشت

نادر افشاری هنرمند نقاش و مجسمه‌ساز پس از دو سال مبارزه با بیماری سرطان، جمعه هشتم شهریورماه دار فانی را وداع گفت.

افشاری در حدود ۴۰ سال فعالیت هنری، آثار خود را در گالری‌های بهمن، افرند، سبز، فلاح، مژده و... به نمایش گذاشت و همچنین در نمایشگاه هفتمین دوسالانه بین‌المللی نقاشی تهران، دوسالانه طراحی موزه امام علی (ع)، نمایشگاه جمعی سالانه گالری الهه و گالری میرمیران خانه هنرمندان شرکت کرد.

آخرین آثار افشاری زمستان سال ۹۷ در گالری مژده به نمایش درآمد. این هنرمند که ساکن تهران بود مجموعه از آثار خود را در نمایشگاهی دوره‌ای، در چندین موزه و گالری اروپایی به نمایش گذاشته بود و آثاری از او در اولین اکسپو آثار نوترالیسم (خنثی‌گرایی) در ایتالیا نیز به نمایش درآمد.

فرانچسکو پیرلی؛ نقاش و مجسمه‌ساز ایتالیایی و معرف سبک نوترالیسم (Neutralism) و بانی اکسپو نوترالیسم در موزه آوروم پسکارا ایتالیا که آثار نادر افشاری را برای حضور در این رویداد انتخاب کرده بود، درباره افشاری می‌گوید: «نادر افشاری هنرمند فوق العاده‌ای است و آثار او بیانی قوی و جهانی دارد و بسیار به روح نوترالیسم نزدیک است. نوترالیسم به این معنی است که هنرمند و اثر او در این گروه به گفت‌و‌گو می‌نشیند و از تفاوت‌ها صحبت می‌شود. مثل یک بوم نقاشی عمومی که بین تمام اقلیت‌ها و فرهنگ‌ها گذاشته می‌شود تا هر هنرمند از طریق اثرش امکان گفت‌و‌گو و صحبت با تمام جهان را داشته باشد. این حرکت حرکتی کاملا طبیعی است مثل اتاق نهارخوری بزرگی که در آن تمام اقوام و ملت‌ها و فرهنگ‌ها با احترام کامل بر عقیده، نظر، فرهنگ، ارزش، ریشه‌های یکدیگر غذا می‌خورند و گفت‌و‌گو می‌کنند.» 

علی صارمیان، نویسنده و روزنامه‌نگار نیز در ارتباط با شخصیت هنری نادر افشاری نوشته است: «افشاری از منحصر به فردترین نقاشان تکنیکی ایران بود. در تاریخ نقاشی ایران روزی که قرار بود در یکی از گالری‌ها؛ آن نقاشی‌های شگفت ناتورالیستی که قدرتش را در تخیل حداقل 50 زن که از برزخ برگشته‌اند به بیننده نشان دهد؛ قراری گذاشتیم. نادر آمد با آن پیراهن سفید و شالش. حرف‌های فرهاد را گوش می‌داد. به او نگفتم که می‌خواهم بروم سراغ آیدین آغداشلو تا شگفتی کارهایش را بیاید ببیند. در ایران اگر دو انتشارات و دو روزنامه کنارت باشند؛ خدای بزرگی می‌شوی در هر چیزی که بخواهی. نادر افشاری با آن چهره جذاب و اندکی غربی‌اش؛ نه که ادا و اطوار سهراب سپهری را داشته باشد؛ اصل خاک بود. اصل ریشه. اصل گردوبن‌های آذربایجان. اصل تاریخ هنر بود. تصویر را آن‌چنان می‌شناخت که دست‌هایش در سانتی‌متر تابلو؛ با قلم‌مو محل تصادم چند رنگ را به تو بیاموزد. نادر خالص انسان بود. بروید یادداشتش درباره مرگ دال بزرگ را بخوانید. 

نادر افشاری شعله‌ای از دور بود که ما از دور تماشایش کردیم و قبل از گرمای او، جهان تاریک شد. نمی‌دانم آثارش که حتی در صفحاتش نیست کجاست. او دیر کارگاهش را به دنیای نقاشی معرفی کرد، اما نقاشی‌ها و مجسمه‌هایش جزئی از تاریخ هنر است، حتی اگر 10 سال دیگر هم او انکار شود. امشب رفتم و برایش پیغام گذاشتم. از یک ماه پیش تا حالا نبوده‌ای. چه نارفیقم من. گمت کردم و رفتی به سمت برکه‌های دور پرنده من. خداحافظ نادر افشاری عزیزم. آن‌سوی پرده در بهشت نقاشی بکش. قبل از خاک می‌بوسمت رفیق خوب و استاد نقاش من. بعدها که بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر؛ خواهند نوشت نادر افشاری؛ ژان باپتیست ایران بود.»