محمدحسن خدایی

نمایش «راپورت» را می‌توان محصول فهم نسل نوی تئاتر ایران از مفاهیمی چون خاطره، تروما و روایتگری دانست. مواجهه با واقعیت اجتماعی؛ له یا علیه بازنمایی کردن این واقعیت مخاطره‌برانگیز، از نکاتی است که جوانان این گروه اجرایی با آن دست به گریبان بوده و تلاش دارند از طریق فرم کولاژگونه، نسبت خود را با آن از نو صورتبندی کنند. به هر حال و بنابر مطالعات مبتنی بر تحلیل گفتمان، هر گفتاری در یک زمینه تاریخی و اجتماعی شکل می‌یابد و معنادار می‌شود. در نمایش «راپورت» هم تروماهای گذشته، به میانجی اجراگرانی که تجربه زیستی‌شان در اینجا و اکنون ما شکل یافته، بر صحنه رویت‌پذیر می‌شود. به دیگر سخن، زبان اجرایی این نمایش، تمنای «بیان کردن امر بیان‌ناپذیر» را دارد و در این مسیر، دستاوردهایی هر چند کوچک به لحاظ اجرایی و انسانی دارد و حاصل کارش ارزش افزوده‌ای قابل اعتنا است. بدین منظور، اجرا از همان ابتدا با ژستی سیاسی و زبانی تئوریک، ایده‌های اجرایی‌اش را در رابطه با تئاتر مستند و مسئله‌ای تحت عنوان «آرشیو» اسناد و نوع استفاده از آن در یک اجرای جمع و جور دانشجویی مطرح می‌کند. قرائت مانیفستی که به تئاتر مستند می‌پردازد، جایگاه این اجرای تجربی را در کلیت تئاتر این روزهای ما تا حدودی مشخص می‌کند. توگویی با یک «جستار-اجرا» روبرو هستیم که میل دارد در باب تئاتر و اجتماع ملتهب این روزها، به واسطه چند روایت شخصی، تاملات خود را با مخاطبان حاضر در سالن 2 مجموعه تئاتر لبخند طرح کند.   اما شاید بتوان پرسش از این اجرای تجربی را توسع بخشید و این‌گونه مطرح کرد که به واقع مسئله این اجرا چیست؟ شاید پاسخ روشنی در راه نباشد اما با نگاهی به کلیت اجرا می‌توان حدس‌هایی زد و بر همین اساس به پیش رفت. بعد از صحنه اول و قرائت مباحث نظری در باب تئاتر و استفاده از آرشیو، اجرا با پخش سکانس معروف فیلم «مربع» به کارگردانی روبن اوستلوند، به رابطه هنر و مخاطب امروزی می‌پردازد. در فیلم «مربع» مردی نیمه‌برهنه را مشاهده می‌کنیم که وارد سالن مهمانی تعدادی از شهروندان متمول شده و اجرایی نفس‌گیر، مقابل چشمان بهت‌زده این جماعت مبادی آداب اجرا می‌کند. پرفورمنسی برآشوبنده که اجراگر با بدنی که فرم شامپانزه به خود گرفته، در تلاش است آرامش خدشه‌ناپذیر ثروتمندان به اصطلاح متمدن را برهم زند. اوستلوند در مقام کارگردان قدرت یک اجرای بدهه را در موقعیتی خطیر و نامتعارف گوشزد کرده و برای هنر آینده، این چنین رسالتی را توصیه می‌کند. هنری مهاجم که وقتی منطق خویش را تا به انتها ادامه می‌دهد، خصلتی برآشوبنده و تحمل‌ناپذیر می‌یابد و مترصد است به خلوت دیگران تجاوز کند. اجرای «راپورت» به تاسی از فیلم «مربع» این خصلت تهاجمی و متجاوزانه را به نمایش می‌گذارد. همان‌طور که دوربین در حال ضبط و پخش مستقیم این حوادث آزاردهنده است، یکی از اجراگران که در میان تماشاگران نشسته، وقتی دوربین روی او زوم کرده و تصویرش را به مدت نسبتا طولانی پخش می‌کند، از جا برخواسته و به سمت تماشاگران رفته و به مانند اجراگر فیلم مربع، آرامش چند نفر از تماشاگران را برهم می‌زند. از این باب می‌توان نمایش «راپورت» را تاملی اجرایی در رابطه با مسئله تجاوز و تهاجم به حقوق اولیه انسان‌ها در شکل‌های مختلف دانست. فرقی هم ندارد این تجاوز به حقوق فردی و جسمی یک انسان چگونه باشد، در یک سالن تئاتر و مقابل چشم بقیه مثل فیلم کارگردان سوئدی و یا در دوران کودکی و به شکل تعرض جنسی. نمایش «راپورت» به این قضیه پرداخته و تاب‌آوری کسی که مورد تجاوز قرار گرفته را آشکار می‌کند. به راستی فرد آزار دیده چگونه رنج خود را بیان خواهد کرد و دچار تلاطمات روحی شدید نخواهد شد.

   اما نکته اینجاست که سیاست اجرایی کارگردان تمایل ندارد به تمامی در این پرداختن به مسئله تجاوز باقی بماند و در میانه کار، مشاهده می‌شود که قسمتی از نمایش «هملت» شکسپیر با فرمی خلاقانه، اجرا شده و ارجاع به یکی از مهم‌ترین متون دراماتیک تاریخ جهان مد نظر قرار می‌گیرد. یک منبع نوری که بنابر ضرورت صحنه، رنگ‌هایش تغییر کرده و رابطه شخصیت‌ها را متعین می‌کند در این قسمت به چشم می‌آید و حال و هوای اجرا را می‌سازد. به نظر می‌آید این صحنه مربوط باشد به مواجهه نابهنگام با روح پدر هملت و فضای کابوس‌واری که از دل این فضای غریب‌آشنا حاصل می‌شود. تغییر رنگ منبع نوری به همراه بهت و وحشتی که بدن اجراگران را فرا می‌گیرد، به این فضای نامتعارف شدت می‌بخشد و فرم اجرا و استفاده از نور متعارف، نوعی تجاوز به چشمان مخاطب محسوب می‌شود. در این صحنه، اجرا از خصلت پژوهشی و آزمایشگاهی فاصله گرفته و بر اساس منطق بازنمایی متن هملت به پیش می‌رود. این گسست با آن‌که به لحاظ اجرایی، تداوم حسی اجرا را دچار وقفه کرده و بر لحن اجرا تاثیر می‌گذارد اما در نهایت، از دقایق تماشایی اجرا است. حتی اگر بتوان این نقد را به این صحنه وارد دانست که می‌توان حذفش کرد و خصلت مستندگونه ابتدایی را ادامه داد.

   در پایان، اجرا خصلت تعاملی‌اش با مخاطبان را بیش از پیش عیان کرده و شرط ادامه یافتن خویش را به حضور یکی از تماشاگران بر روی صحنه منوط می‌کند. اگر این اتفاق بیفتد و یکی از تماشاگران پا بر روی صحنه گذاشته و یکی از اجراگران شود، مرحله تازه‌ای از اجرا آغاز می‌شود که بستگی بسیاری به کیفیت حضور این تماشاگر دارد. او بر روی صندلی مقابل یکی از اجراگران می‌نشیند و قسمتی از متنی را می‌خواند که می‌بایست در پاسخ پرسش‌های مطرح شده قرائت کند. اینجا است که اجرا می‌تواند دچار چالش شود اگر تماشاگری که به روند اجرا اضافه شده تصمیم بگیرد مداخله کند و پرسش‌ها را از منظر خودش پاسخ دهد. در این رد و بدل شدن پرسش‌ها و پاسخ‌ها، امر بداهه می‌تواند شکل بگیرد و روال مقرر اجرا، مسیر دیگری را بپیماید. نکته اینجاست که اجرا تا حدودی به این کژروی میدان می‌دهد و وقتی بیش از حد انتظارش می‌شود، اجراگر از تماشاگری که قرار است پاسخ‌ها را بخواند درخواست می‌کند به متن بازگشته و طبق قرارداد متن ادامه دهد. این صحنه طرح پرسش و پاسخ دادن، بنابر گزارشات مستند از افرادی تهیه شده که تجربه آزار داشته‌اند. کسی که روایت این آزار دیدن را قرائت می‌کند وضعیت دشواری به لحاظ اخلاقی دارد. در مقام یک انسان که قرار است روایتی از رنج دیگران بیان شود، این کنش اجرایی نمی‌تواند فقط یک خوانش ساده باشد و بی‌شک احساساتی که اجراگر به هنگام بیان رنجی که از سر گذرانده شده، می‌تواند حال و احوال هر فرد را یکسره دگرگون کند. اجرا با همین حس دوگانه به پایان می‌رسد و تجربه یک گروه جوان تئاتری در رابطه با یکی از تلخ‌ترین آسیب‌های اجتماعی در معرض تماشاگران حاضر در سالن قرار می‌گیرد. 

   در نهایت می‌توان گفت تئاتر مستند در ایران امروز، فرم‌های اجرایی مختلفی را از سر گذرانده و در تلاش است نقبی بزند به تاریخ معاصر و عرصه‌های پیدا و پنهان زیست انسانی ما. نمایش «راپورت» تا رسیدن به منزل مقصود راه درازی دارد اما در یک نگاه شتابزده، توانسته تا حدودی به مسئله‌ای که قرار است بپردازد نزدیک شده و خلاقانه، روایتی تازه از تقلای افراد را در بیان امر بیان‌ناپذیر به نمایش گذارد. اجرایی جمع و جور که روای قسمتی از محذوفان و مطرودان جامعه است و در این مسیر، هیچ‌گاه به دام سانتی‌مانتالیسم نمی‌افتد و روایت خویش را بر اساس نوعی فاصله‌گیری و منطق سرد به پیش می‌برد. از یاد نبریم که به علت فقر اقتصادی و مشکلات معیشتی، جامعه ایران در آینده بیش از پیش گرفتار آسیب‌های اجتماعی شده و وظیفه تئاتر است که با فرم‌های تازه و نوآورانه به این مسائل بپردازد. نمایش «راپورت» بنا بر بضاعت اندک خویش، به نسبت توانسته به این مغاک تاریک ضربه‌ای زند و قسمتی از فضای پر ابهام زندگی بی‌صدایان را آشکار کند. امید که در این راه جسارت بیشتری به خرج داده 

و از پا نیفتد.