محمدحسن خدایی

آبان ماه فرارسیده و هوای کلانشهر تهران همچنان گرم است و بی‌باران. در این وضعیت نگران‌کننده، تئاتر بدنه سعی دارد گونه‌های مختلف اجرایی را بر صحنه آورده و در صورت امکان، شادی را به میان جمع مخاطبان حاضر در سالن‌های نمایش ببرد. صد البته اغلب نمایش‌هایی که مدعای کمدی‌ بودن داشته و در پی نشاندن خنده بر لب‌های تماشاگران این روزهای تئاتر هستند موفقیت چندانی در این وادی کسب نکرده و بیش از آن‌که موجب سرگرمی و لذت شوند، اتلاف وقت و انرژی‌اند و در واقعیت امر، می‌توان آن‌ها را در دسته ملال‌انگیزها و فاقد ضرورت اجرایی‌‌ها جا داد. 

وقتی نمایشنامه‌‌ای که بر اساس اصول درست کمدی نوشته نشده و از سهل‌انگاری ذهن نابلد یک تازه‌کار متوهم، ترواش کرده مورد استفاده گروه اجرایی قرار می‌گیرد، نتیجه چیزی است که این روزها بر پهنه تئاتر رسمی به وفور مشاهده می‌کنیم. بازیگرانی که زور می‌زنند عجیب و خنده‌دار باشند و شوربختانه مفلوک و از رده خارج به نظر می‌آیند. 

آنان نشانه‌ای هستند روشن از عدم آموزش صحیح آکادمیک و جسارت‌های بی‌دلیل از برای حضور در عرصه نمادین در کسوت بازیگر و هنرمند. بنابراین جای تعجب نخواهد بود که بسیاری از تماشاگران نمایش‌های روی صحنه، بعد از تماشای چند اجرای بی‌سروته، رفتن به تئاتر را کنار گذاشته و تصمیم بگیرند تا اطلاع ثانوی، قدم به سالن‌های نمایش نگذارند. 

    حال با توجه به نکاتی که گفته شد خوب است به یکی از اجراهایی بپردازیم که این شب‌ها در سالن نوفل‌لوشاتوی تهران بر صحنه است و پذیرای مخاطبان خویش. 

نمایش «مادر کیو» به نویسندگی و کارگردانی متین اوجانی را می‌توان یکی از کمدی‌های به نسبت موفق این شب‌های تئاتر بدنه دانست که هر شب ساعت ۲۱ میزبان تماشاگران علاقمند آثار کمدی است. 

متین اوجانی که پیش از این، نمایش «توو» را در جشنواره افرا اجرا کرده و موفقیت نسبی نصیب برده بود این بار به یک فضای دور از ایران سفر کرده و روایتگر زندگی عزلت‌گزینانه یک استاد هنرهای رزمی و شاگردانش شده است. 

نمایش «مادر کیو» را می‌توان یک پارودی جاه‌طلبانه در نظر گرفت که دوست دارد با همه چیز شوخی کند و از این باب از کسی شرمنده نباشد. این طنازی در رابطه با خیلی از چیزهای جدی است: از زبان ژاپنی گرفته تا ژست‌های بدنی و مناسبات زیستن در یک مکان دور از هیاهوی شهر چون معبد. 

بنابراین متین اوجانی تصمیم گرفته، جهان عبوس و استوار بر دیسیپلین زندگی دشوار سامورایی‌ها را ساخت‌شکنی کرده و با ساختن یک جهان ابزورد که مدام در حال دست‌انداختن خود و دیگران است به نوعی زندگی در یک معبد سامورایی را از زاویه‌ای تازه به نمایش گذارد. 

در این میان زبان ژاپنی با نوعی دفرمه‌شدن و تلفیق با زبان فارسی و ترکی، به ترکیب تازه‌ای از ساختار نحوی می‌رسد که به واقع کمیک است. البته باید این نکته را اضافه کرد که در بعضی صحنه‌ها این زبان التقاطی، چندان که باید نمی‌خنداند و بدل به تلاشی عبث می‌شود که گروه اجرایی به کار گرفته تا بر ملاحت فضای کلی نمایش بیفزاید، اما موفق نشده است. 

با تمام این نکات ذکر شده در کلیت ماجرا در بسیاری از صحنه‌‌ها این زبان تازه، توانسته به لحاظ شنیداری جذاب باشد و تماشاگران را سرگرم کند. این رویکرد التقاطی، در رابطه با ژست‌های بدنی هم به نوعی صادق است و برای مثال در بعضی صحنه‌ها حضور بدنی بازیگر، کمیک و تماشایی است اما در بعضی صحنه‌ها، ژست‌ها سردرگم و شلوغ به گمان می‌آید. 

به هر حال باید پذیرفت که نمایش «مادر کیو» محصول دوران پسامدرنیسم فرهنگی و التقاط‌گرایی آثار هنری و نمایشی است. ارجاع به فرهنگ ژاپن و خلق یک جهان متفاوت که بیش از آن‌که منطق بازنمایی را دنبال کند و به تمامی ژاپنی شود سعی می‌کند با شوخ‌طبعی، فضای سنگین زیستن در معابد دور از شهر سامورایی‌ها را به نقد کشد و به امر کمیک نزدیک شود از سیاست‌های اجرایی جناب کارگردان و گروه 

اجرایی‌اش است. 

   به لحاظ بازی‌ها می‌توان از هنرنمایی محسن زری‌آبادی‌پور در نقش استاد گفت و حضورش را برگ برنده اجرا دانست. این بازیگر باتجربه که در خلق شخصیت‌های کمدی بسیار توانا است اینجا هم با مهارت توانسته نقش استاد را با توجه به ظرفیت‌های بدنی و کلامی‌اش برسازد و صحنه‌های تماشایی از تناقضات یک مرد پا به سن گذاشته و گرفتار بحران عشق را بازتاب دهد. 

حضور این بازیگر به اجرا فضایی تازه بخشیده و از این باب انتخاب او را به امری استراتژیک بدل کرده است. مردی که در مقابل زنان، وسوسه می‌شود و اختیار از کف می‌دهد نمونه متناقضی از استاد سامورایی است که باید نقد شود. 

او صاحب «شمشیر اژدهاکش» است و در مراتب مراقبه و تزکیه نفس به جایگاهی رسیده که میان زمین و آسمان معلق باشد و علم فیزیک را به سخره کشد. در مقابل این حضور معنوی و تکین، تعدادی شاگرد در معبد وجود دارند که در حال آموزش و کسب مهارت رزمی بوده و در خدمت دستورات استاد اعظم. 

بازیگرانی چون بهروز قدرتی، آرش سروری، سعید یاری، محمد کرمی، رضا جمشیدی و مهدیار احمدی ایفاگر نقش این شاگردان کمابیش متمرد بوده و با تساهل و تسامح، می‌توان از بازی آنان به نیکی یاد کرد و حضورشان را در خدمت سیاست اجرایی کارگردان دانست. 

اما در مقابل این جمع مردانه، فاطیما رستکار و روناک برخوردار در پرده دوم نمایش بر صحنه حاضر شده و حال و هوای اجرا و نفسانیات استاد را به کل تغییر می‌دهند. بازی این دو نفر هم به نسبت خوب است و آنان توانسته‌اند ترکیبی از صلابت و اغواگری زنانه را به نمایش گذارند. اما همچنان به نظر می‌آید بیش از این‌ها می‌توانند بر تکثری از حس‌ها و ژست‌های زنانه گشوده باشند و فضای کلی نمایش را از منظر اقتصاد حس، غنا بخشند. به هر حال حضور زنانه آنان مسیر روایی اجرا را تغییر داده و به نتایج شگفت‌انگیزی می‌رساند.

    در نهایت می‌توان گفت اجرایی چون نمایش «مادر کیو» که در طراحی صحنه کمینه‌گرا است و در طراحی حرکت بازیگران کمابیش بیشینه‌گرا، در جلب رضایت مخاطبان آثار کمدی تاحدودی موفق عمل کرده است. اما نکته اینجا است که به لحاظ ایجاد موقعیت و بسط و گسترش ایده مرکزی نمایش که تقابل باورمندی و عشق باشد، همچنان تا رسیدن به منزل مقصود، راهی دراز در پیش دارد.

 برای مثال موقعیت جغرافیایی یک معبد، امور نامنتظری که بر گرد زندگی روزمره در این قبیل فضاها می‌چرخد و هر لحظه را با قبل و بعدش متمایز می‌کند در این اجرا کمتر مورد توجه لازم قرار گرفته و امر تماشایی و خلق یک حال و هوای رازورزانه مربوط به معبد را به محاق کشانده است. 

امید است در آینده متین اوجانی بتواند همچنان به فضاهای کمدی نزدیک شده و اجراهایی مفرح و تماشایی برای مخاطبان خسته تئاتر بدنه تدارک بیند. این کارگردان تئاتر، چندان در قید و بند ساختن تئاتر فلسفی نیست و ترجیح می‌دهد به کمدی سیاه و انتزاعی بپردازد. از این منظر می‌توان از تماشای آثار او لذت برد و بی‌تکلف بودن‌شان را ستود. 

بنابراین اجرای «مادر کیو» را هم در همین مسیر می‌توان به قضاوت نشست و در باب نکات مثبت و منفی‌اش به گفتگو پرداخت. این‌که یک اجرا با رویکردی پارودیک به سمت یکی از جدی‌ترین شیوه‌های تامل انسانی برود و در حد توان خویش، نسخه‌ای متفاوت از آن ارائه کند امر قابل اعتنایی است. اما همچنان مسئله این اجرا بازمی‌گردد به تلقی زیباشناسانه‌اش از کمدی و شکل بازنمایی رویدادهای صحنه.