نگاهی به فیلم «صیاد»، ساخته جواد افشار؛
صیاد یا بنیصدر؛ ارتش یا سپاه؟!

محمد تقیزاده
فیلم صیاد در ادامه پروژه ساخت فیلمهای سینمایی است که در یادبود شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی از شهید باکری و چمران تا زینالدین و... ساخته شده است و به نظر میرسد این پروتکل ساخت داستان بیوگرافیک و قهرمانگونه از زندگی شهدای جنگ ادامه داشته باشد.
فیلم افتتاحیه جشنواره در سال گذشته یکی از فاخرترین (بخوانید گرانترین محصول دولتی) امسال سینمای ایران محسوب میشود؛ فیلمی به کارگردانی جواد افشار که بیش از هر چیز با سریالهای گاندو شناخته میشود و تجربه سینمایی قبلیاش به 16 سال پیش برمیگردد؛ موضوعی که بیارتباط با کیفیت فیلم صیاد نیست که ظاهرا نسخه سریالی آن هم قرارست از تلویزیون پخش شود. سه سال پیش هادی حجازیفر هم چنین کاری کرد و نسخه سینمایی اثرش درباره شهید مهدی باکری با عنوان موقعیت مهدی، پیش از سریال عاشورا در جشنواره فجر رونمایی شد؛ اما مسالهای که در وهله اول، این دو پروژه را از هم متمایز میکند- فارغ از توانایی غیرقابل قیاس دو فیلمساز- استراتژی سازندگان صیاد و موقعیت مهدی است.
مساله اصلی فیلم صیاد شاید از مشخص نبودن ساختار بیوگرافیک یا قهرمانگونه آن آغاز شود به طوری که راهبرد روایی فیلم دقیقا مشخص نیست که قرار است فیلمی بیوگرافیک در خصوص سالهای انتهایی دهه 50 و آغاز 60 باشد یا مدعی تصویرسازی یک قهرمان نظامی ایرانی کم نظیر است که نه تنها رشادتهای او تاریخی است بلکه انسانی منحصر به فرد و کاریزماتیک بوده که از حیث فردی و نظامی ظرفیتهای پرداخت سینمایی و شمایل قهرمانگونه را داشته است اما در فیلم صیاد با اختلاط خط داستانی ملودرام خانوادگی با یک مسیر تاریخی و ویکیپدیایی که قرار بوده جنبه بیوگرافیک اثر تداعی شود نه تنها قهرمانی به نام علی صیاد شیرازی ساخته نشده بلکه مسیر پیشبرد درام و راهبردهایی روایی نیز تا حدزیادی غیرمنسجم و سطحی از کار در آمده است.
با این حال جواد افشار سازنده صیاد نظر دیگری داشت او معتقد است: «در چنین پروژههایی نمیتوان به شیوه کلاسیک شخصیتپردازی کرد. شهید صیاد هیچ نقطه سیاهی در کارنامهاش نداشت که بخواهیم به آن بپردازیم. دیگر شخصیتها نیز نمونهای از چهرههای تاریخی هستند. برخی شخصیتها، مانند نقش محمدرضا هدایتی، عصارهای از چند شخصیت واقعی است. مارال بنیآدم بازیگر بسیار خوبی است و حضور او در این نقش تأثیر مثبتی داشت. حتی خانواده شهید صیاد نیز در بازخوردهای اولیه از بازی او استقبال کردند که این، بزرگترین هدف ما بود. اینکه بازیگران بتوانند همدیگر را لمس کنند، جزو اهداف ثانویه ما بود که به انتخاب بازیگر کمک کرد؛ اما بههیچوجه هدف اولیه ما نبود.»
با توجه به اینکه فیلمنامه در فیلم صیاد دست بالا را دارد و فیلم اثری به شدت پر دیالوگ و حتی راهبردی است، تحلیل فیلمنامه و مسیر روایی از اهمیت و اولویت برخوردار است. استراتژی حسین تراب نژاد در مقام نویسنده صیاد این بوده که در دو بستر تاریخی یکی تقابل صیاد و بنیصدر و دیگری مواجهه با سپاه در مقام فرمانده ارتش، دو مقطع تاریخی مهم و سرنوشت ساز تاریخ معاصر ایران را به تصویر درآورد و از سوی دیگر در خلال این تصویرسازی تاریخی، شمایل قهرمانگونه علی صیاد شیرازی را برجسته کند اما نتیجه آن شده که نه صیاد فیلم شمایل قهرمانگونه گرفته و نه تاریخسازی فیلم در بستر درام و نه در مقام اطلاعات ویکیپدیایی، جذاب و موثر از آب در آمده است.
ترابنژاد در صیاد سعی کرده در مقام فیلمنامه نویس، با ایجاد تقابلهای تاریخی، پارادوکسهای سینمایی و مواجههای جذاب درست کند: تقابل بهشتی و بنیصدر، تقابل صیاد و بنیصدر، تقابل ارتش و سپاه و همچنین طاغوتی و انقلابی، استراتژی فیلمنامه نویس بوده اما مشکل این است که این دوقطبیهای جذاب تاریخی نه در قالب سینمایی و پرداخت عمیق هنری بلکه در سطح دیالوگ و کلام باقی مانده و ماندگاری زیاد نداشتهاند از این رو فیلم سینمایی صیاد فیلم پر حرف و کلامی است که اطلاعات تاریخی زیادی به مخاطب میدهد اما این اطلاعات به مثابه دیتاهای ویکیپدیایی میماند که جان و جلال نمیگیرد و در حد همان سطح و کلام باقی میماند.
این تشتت و عدم انسجام در فیلمنامه علاوه بر اینکه سبب شده تصویر تاریخی دعوای بنیصدر و صیاد و ارتش و سپاه به خوبی میسر نشود در ابعاد دیگر نیز پاشنه آشیل فیلم شده است؛ برای نمونه اینقدر که سناریو و کارگردانی فیلم به وجوه شخصیتی بنیصدر پرداخته و از نزدیکی گریم و صدای هومن برقنورد تا برخی بزنگاههای موقعیتی او را تصویر کرده به شمایل قهرمانگونه و فردی صیاد شیرازی اهمیت نداده است به طوری که فیلم گویی فیلمی درباره بنیصدر نخست وزیر مخلوع ایران است تا علی صیاد فرمانده ارتش جمهوری اسلامی. از این رو پراکندگی و بالابودن حجم محتوای فیلم سبب عدم تمرکز سناریو روی وجوه کاریزماتیک علی صیاد شیرازی شده و حتی باعث شده نقطه تمرکز فیلم از صیاد به بنیصدر تغییر پیدا کند.
در پایان باید به تکنولوژی هوش مصنوعی برای صداسازی شخصیتهایی چون صیاد شیرازی و محسن رضایی اشاره کرد که با وجود هیاهوی زیادی که در تبلیغات جشنوارهای فیلم پیدا کرده بود نتوانست کارکرد چندانی در جذابیت و دراماتیک کردن فیلم داشته باشد نکته مشخص در ساخت فیلمهای سینمایی اساسا پرداخت قصه و انسجام و شخصیتپردازی فیلم است وگرنه وجوه تکنولوژی فیلمها بهرغم پیشرفتی که در این سالها داشته تنها سبب شده ابعاد تکنیکال کارها ارتقا یابد و کمک چندانی روی تاثیر و ماندگاری آنها نداشته است. چهرهپردازی شهید با بازی علی سرابی البتّه شباهت قابل توجّهی به شهید دارد اما بقیّه نه، که بدترینهایشان محمّدعلی رجایی و حسن باقری و محسن رضاییاند؛ چون لابد بنا بوده همه فرماندهان ارشد جنگ، باربط و بیربط، در فیلم باشند. بر اینها باید بهرهگیری از هوش مصنوعی برای ساخت صدای واقعی شخصیّتها را مورد توجّه قرار داد که برای همه، بهویژه رضایی و باقری مضحک از آب درآمده است. دیگر، اشکالات عجیب کارگردانی است؛ از موهای اسفندیار رسولی (با بازی نادر سلیمانی)؛ تا لباس بیتناسب با فصل صیّاد در جاهای مختلف -که برای مثال؛ در هنگام شنیدن خبر عزل بنیصدر که ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بود، لباس گرم بر تن داشت!). صیّاد صرفاً یک فیلم جنگیِ با ریتم تند و پرهیجان است که اگر دربارۀ هر برهۀ دیگری از دفاع مقدّس هم بود، همینطور میشد امّا حتّی با ژانر خود هم
کنار نیامده است.
مساله آخر به ارزیابی کیفیت بازیها مربوط میشود حضور زوج علی سرابی و مارال بنی آدم که در دنیای واقعی زن و شوهر هستند برای به تصویرکشیدن هر چه صمیمیتر بودن فضای خانه صیاد اتفاق افتاده اما شلوغی و ازدحام اتفاقات و کم رنگ شدن درونمایههای ملودرام کار به نحوی آشکار این استراتژی و طراحی را بیاثر کرده است. حضور هومن برقنورد و گریم او کمک زیادی به باورپذیری نقش بنیصدر کرده است و تقابل علی سرابی تئاتری و هومن برقنورد سینمایی در ترسیم کردن شمایل دو شخصیت سیاسی و نظامی ایران معاصر از جذابیتهای فیلم است که به نظر میرسد اجرای بازیگران نمره قبولی بگیرد و قصور و کمبود نقشها بیش از اجرای بازیگران به کارگردانی و نقصانهای فیلمنامه مربوط بوده که به جای تمرکز روی شخصیتها قصد داشته انبوه زیادی از اتفاقات، روابط، آدمها و شائبهها را یکجا و در زمان کوتاه پاسخ دهد.
دیدگاه تان را بنویسید