فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

هر تغییری در زندگی قطعا پیامد‌های مخصوص خود را به همراه دارد؛ بطور قطع متولد شدن یک نوزاد و در کانون خانواده و صاحب برادر یا خواهر شدن فرزند ارشد جز آن دسته از موضوعاتی محسوب می‌شود که از ظهور و نمود یک سری از تغییرات رفتاری به‌ویژه رفتار‌های حسادت آمیز در بستر خانواده خبر می‌دهد. تولد فرزند دوم، باب تازه‌ای در زندگی والدین می‌گشاید که این موضوع به نوبه خود بر زندگی فرزند اول هم تاثیرات شگرفی دارد. تولد نوزاد کوچک بحران بزرگی برای کودک بزرگتر به حساب می‌آید، بطوری‌که کودک جایگاه و موقعیت خویش را متزلزل تصور می‌کند. از‌اینرو وی بخاطر نگرانی و ترس از دست دادن توجه و علاقه والدین خویش، بهنجار‌ترین حالت عاطفی را که حسادت است در قالب رفتارهای پرخاشگرانه، لجبازی، تحریک پذیری یا قشقرق به پا کردن از خود نشان دهد. همین مسئله چگونگی برخورد با حسادت فرزند اول نسبت به فرزند دوم یکی از دغدغه‌های اصلی والدین محسوب می‌شود که در بسیاری از مواقع در صورت نشان‌دادن واکنش نامناسب از سوی والدین، می‌تواند به یک بحران تبدیل شود. روان‌شناسان بر این باورند بچه‌های اول به هیچ‌وجه تحمل پذیرش بچه‌های دوم را ندارند؛ چرا‌که ورود نوزاد جدید حکومت، قدرت، در مرکزتوجه و محبت بودن و همچنین تاج و تخت فرزند ارشد را از او می‌گیرد و سبب بروز اختلافاتی میان بچه اول با دوم می‌شود. 

شایان ذکر است بسیاری از حساسیت‌ها و رقابت‌های فرزند اول ممکن است ریشه در سرشت و ذات او داشته باشد. در همین راستا کودکانی هستند که از خلق‌و‌خویی مضطرب‌تر، حساس‌تر و زودرنج‌تر برخوردارند، و بر‌این‌اساس توجه و حمایت والدین را به تمامی می‌خواهند. این کودکان، تولد فرزند جدید را به عنوان حادثه‌ای تلخ در زندگی خود می‌پندارند؛ زیرا می‌بینند به ناگاه تمام علاقه و توجه والدین معطوف فرزند جدید شده است. در این موارد اگر والدین نتوانند برای اضطراب کودک خود چاره‌ای بیندیشند و همچنین نتوانند محبت و علاقه خود را به طور مناسبی میان هر دو فرزند تقسیم کنند، قطع به یقین با مشکلات بسیاری مواجه می‌شوند. با‌توجه به مطالب مطرح شده به خانواده‌ها توصیه می‌شود قبل از تولد فرزند دوم، فرزند نخست را برای ورود نوزاد جدید آماده کنند؛ از‌اینرو تمام طول مدت بارداری بهترین فرصت قلمداد می‌شود. در این دوران با کودک خویش درباره خواهر یا برادر کوچکترش صحبت کنید و برایش اتفاقاتی را که قبل و بعد از تولد برای نوزاد روی می‌دهد را توضیح دهید و کودک را برای پذیرش تغییراتی که پس از تولد نوزاد اتفاق خواهد افتاد، آماده کنید.  به عنوان مثال می‌توانید او را همراه خودتان به مطب دکتر ببرید تا صدای قلب تازه وارد را بشنود و تصویر او در مانیتور ببیند. در این دوران می‌توانید برای کودک، خاطرات زمان تولدش را بازگو کنید و برایش تعریف کنید که شما و پدرش از تولد او چقدر خوشحال بودید تا کودک متوجه شود که چقدر دوستش دارید و از وجودش خوشحال و خرسند هستید.

اغلب والدین فکر می‌کنند نوع پذیرش فرزند دوم از طرف فرزند نخست، به ذات و سرشت او مربوط می‌شود، اما تقریبا تمام بچه‌های خردسال، به تولد فرزند جدید در خانواده، واکنش منفی نشان می‌دهند. واکنش‌های منفی فرزند اول، معمولا در مدت چهار ماه کاهش می‌یابد و نهایتا ظرف یک سال نیز بر‌طرف می‌شود. از‌اینرو شما نمی توانیداز همه واکنش‌های منفی او جلوگیری کنید ولی نوع مدیریتی که دراین‌ زمینه به‌کار می‌برید، بسیار مهم تلقی می‌شود. از این رو، به والدین توصیه می‌شود عدالت را بین فرزندان اجرا کنند و همیشه حق را به فرزند کوچکتر ندهند و از گفتن جملاتی نظیر «تو بزرگتری،از تو بعید است» و یا «تو بزرگتری، باید تو کوتاه بیابی» به شدت اجتناب کنند؛ نباید به خاطر ضعیف بودن بچه کوچکتر و یا به خاطر کوچکتر بودن وی حق را به او بدهید  بلکه باید تلاش کنید واقعیت منصفانه برخورد کردن را به فرزند خویش بفهمانید.

به عنوان نکته پایانی به والدین توصیه می‌شود برای آنکه بتوانند احساسات منفی فرزند اول نسبت به فرزند دوم را کنترل، مدیریت و اصلاح کنند حتما لازم است از مشورت با متخصصان روانشناس بهره‌مند شوند تا به‌این‌ترتیب مسیر پذیرش فرزند جدید را که یک فرآیند مدام است، مطلوب‌تر و با موفقیت بیشتری پشت سر بگذارند.