ریحانه جولایی

مهاجرت نخبگان بحثی است که موافقان و مخالفان زیادی دارد. به عبارتی مدت‌زمان زیادی است که حجم بالایی از نخبگان کشور ما به دلایل گوناگون ممالک دیگر را برای ادامه تحصیل یا فعالیت‌های خود انتخاب می‌کنند. همین موضوع این ترس را به وجود آورده است که نکند جامعه آینده ایران از نخبگان ایرانی خالی بماند و بدیهی است که بدون نخبگان دستیابی به پیشرفت در تمام سطوح خرد و کلان غیرممکن است. بر اساس گزارش‌های منتشرشده توسط رسانه‌ها سن مهاجرت در ایران بسیار پایین آمده است و برخی دانش‌آموزان قبل از ورود به دانشگاه کشور را ترک و برای ادامه تحصیل به کشور‌های دیگر مهاجرت می‌کنند.  بااین‌حال این نکته حائز اهمیت است که امروزه بسیاری از جوانان که در دانشگاه‌های عالی تحصیل‌کرده‌اند یا صاحب تخصص هستند رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهند.

زنگ خطر مهاجرت تحصیل‌کردگان به خارج   از کشور

امروزه مهاجرت به‌خصوص مهاجرت‌های بین‌المللی به امری بسیار رایج و متداول در جهان تبدیل‌ شده است؛ چراکه تقریباً هیچ کشوری در جهان پیدا نمی‌شود که با پدیده مهاجرت نیروی انسانی به خارج یا ورود به داخل کشور خود مواجه نباشد و همه کشور‌ها با درجات مختلفی از این پدیده روبرو هستند که وجه تمایز کشور‌ها در زمینه فرصت یا تهدید بودن مهاجرت برای آن‌ها، نوع مواجهه کشور‌ها با موضوع و نحوه سیاست‌گذاری و مدیریت آن است. سالانه تعداد زیادی از دانشجویان ایرانی به دلایل گوناگون ازجمله سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تصمیم به ترک دائمی کشور می‌گیرند و ترجیح می‌دهند تا زندگی خود را در آن‌سوی مرز‌ها ادامه دهند. روسای دانشگاه‌ها می‌گویند که برخی دانشجویان بعد از فارغ‌التحصیلی به فکر مهاجرت می‌افتند و وقتی دلیل این کار را جویا می‌شویم در یک عبارت می‌شنویم که: «در کشور خودمان کار نیست».

به‌هرحال فرار مغز‌ها یا مهاجرت باید به‌عنوان زنگ خطری برای کشورمان تلقی شود؛ چراکه سال‌های طولانی است نخبگان ایرانی بعد از فارغ‌التحصیلی چمدان به دست، راهی کشور‌های خارجی می‌شوند که این امر به‌راحتی باعث از دست دادن نیرو‌های ماهر، خلاق، زبردست، فنی و کوشا می‌شود و برای جامعه مشکلات عدیده‌ای گوناگونی را فراهم خواهد کرد.

بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی با هدف مهاجرت و خروج از کشور یا قبولی در معتبرترین دانشگاه‌های جهان درس می‌خوانند و مقصد اصلی آن‌ها کشور‌های خارجی است، درحالی‌که اگر این استعداد‌ها در ایران بمانند می‌توانند درراستای توسعه و پیشرفت‌های همه‌جانبه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و آموزشی کشور نقش بسزایی ایفا کنند؛ اما اتفاقی که در عمل می‌افتد این است که بسیاری از آنها به علت بیکاری  و نبود سیاست‌های مناسب اشتغال در کشور،‌ با کوله‌باری از دانش راهی کشور‌های توسعه‌یافته و پیشرفته می‌شوند.

طبق آماری که دی‌ماه گذشته سازمان ملل منتشر کرد ایران در بین ۷۲ کشور درحال‌توسعه در جهان، رتبه سوم فرار مغزها را با توجه به جمعیت خود داراست و البته تعداد زیادی از پناهندگان خارجی را نیز پذیرا شده است

موج عظیم  مهاجرت سرمایه‌های فکری

طبق آماری که دی‌ماه گذشته سازمان ملل منتشر کرد ایران در بین ۷۲ کشور درحال‌توسعه در جهان، رتبه سوم فرار مغزها را با توجه به جمعیت خود دارا است و البته تعداد زیادی از پناهندگان خارجی را نیز پذیرا شده است. البته بیشتر مهاجران پذیرفته‌شده توسط ایران را افغانستانی‌ها تشکیل می‌دهند که عمدتاً نیروی کار هستند و جایگزینی برای نخبگان و تحصیل‌کردگانی که از کشور خارج می‌شوند نداریم.

ایران تا امروز با چندین موج مهاجرت مواجه بوده است. موج اول بعد از انقلاب بود که سرمایه‌دارها و وابستگان به رژیم سابق از کشور خارج شدند و در موج‌های دیگر هم گروه‌های دیگر کشور را ترک کردند. در این موج جدید اما با افرادی مواجه هستیم که سن بسیار پایینی دارند، اکثراً از دانشگاه‌های معتبر بین‌المللی فاند می‌گیرند و برای یا به بهانه تحصیل از کشور برای همیشه خارج می‌شوند و دقیقا در این موج مهاجرت سرمایه‌های کشور اتفاق می‌افتد.

تأثیر مهاجرت نخبگان  بیشتر از جنگ است

بسیاری از صاحب‌نظران احتمال می‌دهند که آسیب وارده ناشی از مهاجرت نخبگان به کشور بیش از جنگ بوده است و این به‌عنوان خطری جدی باید از خیلی قبل پیشگیری می‌شد. امروز نخبگان به لحاظ مشکلات مبدأ از کشور خارج می‌شوند. برای مثال ظالمانه بودن نظام پرداخت و دستمزد و عدم تأمین امکانات اولیه بخشی از این مشکلات است. نخبگان به دلیل بهره هوشی بالا ناسازگاری‌هایی دارند و مدیریت آنها کار بسیار دشواری است. آنان به دنبال آرمان‌های مطلوب خویش و دنیای ایده‌آل ناچار کشور را ترک می‌کنند.

خطر جدی نبود پزشک باتجربه در آینده

در میان مهاجران پزشکان و پرستاران زیادی دیده می‌شود. بسیاری از دختران و پسران جوان در دانشگاه‌های ایران رشته‌های پزشکی و پرستاری می‌خوانند تا بتوانند بعد از اتمام تحصیلات و کسب چند سال سابقه کار به‌راحتی از ایران مهاجرت کنند. در سال‌های اخیر این نوع مهاجرت زیاد دیده‌شده است. بااین‌حال مقامات می‌گویند مشکلات اقتصادی یکی از دلایل مهم مهاجرت افراد نخبه در رشته‌های پزشکی و درمانی است. روز گذشته احسان قاضی‌زاده هاشمی، نماینده مجلس گفت: متأسفانه طی سه سال گذشته حدود ۴ هزار پزشک از کشور مهاجرت کردند.

رئیس سازمان نظام پزشکی نیز در همین راستا می‌گوید: اگر مطبی بخواهد سرپا بماند ویزیت باید۱۲۰ هزار تومان شود. به گزارش ایلنا، محمد رئیس زاده در ارتباط با مهاجرت پزشکان گفت: وقتی پزشکی تربیت‌شده و هزینه سنگینی برای آن شده، باید به مردم خدمت کند. این درحالی است که پزشکان چنین تمایلی را در خود نمی‌بینند که در کشور بمانند و به کشور خودشان خدمت کنند. به‌هیچ‌عنوان شرایط اقتصادی برای فعالیت پزشکی پزشک عمومی مهیا نیست، نتوانستیم در پزشک خانواده آن‌ها را به کار بگیریم. به‌این‌علت که سیستم ارجاع معیوب است و تعرفه‌ها غیرواقعی است. از راه مطب نیز امکان ادامه فعالیت نیست و با ویزیت مطب را نمی‌توانند بچرخانند. باید به دوره‌های تخصصی وارد شوند و رزیدنتی هم‌دوره بسیار دشواری شده است.

یکی از عجیب‌ترین شیوه‌هایی که برای نگه‌داشتن نخبگان در ایران مطرح‌شده گرفتن مالیات سنگین از نخبگانی است که می‌خواهند کشور را ترک کنند و روزنامه دولتی ایران در یادداشتی به این موضوع اشاره‌ کرده است

 رئیس‌زاده افزود: اگر این وضعیت اصلاح نشود، بیم آن می‌رود در چند سال آینده برای برخی درمان‌هایمان کمیسیون درمان در خارج تشکیل دهیم و با بودجه‌های سنگین مردم را به خارج از کشور بفرستیم.

نخبگان هنگام خروج از کشور مالیات سنگین بدهند!

عده‌ای می‌گویند اگر شرایط کاری خوب و شایسته‌سالاری برقرار شود می‌توان از مهاجرت جوانان جلوگیری کرد. گروهی هم معتقدند اگر برای جوانان امید ایجاد کنیم می‌توانیم آن‌ها را در کشور نگه‌داریم. خلاصه اینکه راهکارهای زیادی برای کاهش آمار مهاجرت ایرانی‌ها ارائه‌شده که همگی آن‌ها چندان نتیجه‌بخش نبوده است. یکی از عجیب‌ترین شیوه‌هایی که برای نگه‌داشتن نخبگان در ایران مطرح‌شده گرفتن مالیات سنگین از نخبگانی است که می‌خواهند کشور را ترک کنند و روزنامه دولتی ایران در یادداشتی به این موضوع اشاره‌کرده است. در این یادداشت آمده که «نخبگان غیر جوان یا نخبگانی که قبلاً از سهم مناسبی در کشور برخوردار شده‌اند، مانند پزشکان متخصص معتبر، درصورتی‌که تمایل جدی برای مهاجرت دارند، باید مالیات سنگینی بابت استفاده از امکانات کشور در طول سال‌های رشد و اعتباریابی خود پرداخت کنند و این مالیات باید به‌صورت مستقیم صرف توسعه آموزش و پژوهش مراکز خوش‌سابقه در تربیت نخبگان شود.»

به هر روی این راهکارها بی‌نتیجه است. مغزها و نخبگان ایرانی در رده‌های بالای علمی دانش خود را تقدیم بیگانگان می‌کنند. سرمایه‌های مالی عظیم ایرانیان برای دیگران کارآفرین و سازنده می‌شود و ما فقط نظاره‌می‌کنیم. به راستی چه مرجع و نهادی مسئول این خسارت‌های عظیم و غیرقابل‌جبران است؟