«امیر چاهکی» در گفتوگو با «توسعه ایرانی»:
غیبت طالبان؛ اهداف دیپلماتیک نشست تهران را به شکست کشاند
حمیدرضا مهدیزاده
دنیای دیپلماسی طی دو روز گذشته شاهد حوادث عجیب و تلخی در خاورمیانه، اروپا و استرالیا بود. آفتاب روز یکشنبه در تهران با برگزاری نشست کارشناسی «دوستان افغانستان» به ریاست «عباس عراقچی» وزیر امور خارجه ایران، طلوع کرد. با این حال، غیبت رسمی طالبان، علیرغم تلاشهای متعدد وزارت خارجه جهت تضمین فضایی دوستانه، بر سردی فضای دیپلماتیک کشورمان در خصوص همسایه پرچالش شرقی افزود و پرسشهای اساسی را مطرح ساخت. آیا حضور نیافتن هیأت افغانستانی در تهران که برخلاف انتظار ایران بود، چالش دیگری در مسیر پیشبرد دیپلماسی منطقهای دولت پزشکیان را رقم زده و اینکه چرا طالبان به تهران نمیآید تا در نشستی با عنوان «دوستان افغانستان» حاضر شود؟
در رویدادهای دیگر، انتشار سند راهبرد امنیت ملی آمریکا موجب شوک سیاستمداران قاره سبز و انتقاد شدید اتحادیه اروپا شد و بار دیگر شکافهای راهبردی میان متحدین غربی واشنگتن را آشکار ساخت. در جبهه اوکراین نیز، فشارهای همهجانبه رئیسجمهور ایالات متحده بر «ولودیمیر زلنسکی» بابت پذیرش شرایطی که بیشتر منافع پوتین را تأمین میکند تا صلح پایدار در جنگ خونین، عمق پیچیدگیهای مذاکرات صلح را نشان داد. این تحولات در حالی شکل گرفت که جهان با حادثه خونین تیراندازی به یهودیان در سیدنی استرالیا روبرو شد. ایران بهسرعت این اقدام را محکوم کرد تا تلاشهای گسترده نتانیاهو و موساد جهت اتهامزنی به تهران، نقش بر آب شود. هرچند اخبار اولیه هم نشان از دست داشتن گروه تروریستی «داعش» در این حادثه داشت.
این زنجیره از رخدادها، زمینهساز تحلیلی عمیق برای طرح پرسشی اینچنینی است: «چگونه ایران میتواند در مواجهه با این تلاطمهای همزمان جهانی، استراتژی خود در قبال همسایگان و سایر بازیگران بینالمللی را به گونهای تنظیم کند که توأمان با حفظ منافع، از این پیچیدگیها کمترین تأثیر منفی را بپذیرد؟» برای پاسخ به آن، میز سیاست خارجی «توسعه ایرانی» با «امیر چاهکی»، کارشناس ارشد روابط بینالملل در بن آلمان به گفتوگو نشسته است.
شکست اهداف دیپلماتیک نشست تهران
چاهکی عزیز، تمرکز اصلی ما در این گفتوگو بر اجلاس اخیر با عنوان «دوستان افغانستان» است که در تهران برگزار شد. هیأت افغانستان در نشستی که قرار بود دوستان آن کشور در تهران برگزار کنند حضور نیافت تا جلسهای که عراقچی ریاستش را برعهده داشت بدون داشتن محتوایی قابل قبول حداقل برای طالبان، پایان یابد. آیا بهتر نبود وقتی وزارت خارجه متوجه شد طالبان نمیآید نام نشست را به «همگرایی کشورهای همسایه افغانستان در قبال تحولات مربوط به جنگ اسلامآباد و کابل» تغییر میداد؟ همسایگانی که قاعدتاً باید بیشتر مضطرب افزایش تنشها در منطقه باشند تا دوستان رژیم طالبان؟
ضمن سپاس از شما، باید تأکید کنم که نشستهای ویژهای درباره افغانستان تاکنون با عناوین متعددی، از جمله در مسکو، برگزار شده که طالبان هم در آنها شرکت کرده است. عدم حضور هیأت طالبان نشان از نبود یک سیاست مشخص و تأمینکننده منافع ملی در وزارت خارجه درباره همسایگان کشورمان، دارد. با توجه به حضور میلیونها مهاجر افغانستانی در ایران و چالشهای جدیدی که پس از جنگ ۱۲ روزه و بهویژه بازگشت اجباری بخشی از آنها (از جمله دختران و پسرانی که در ایران متولد شده بودند) رخ داد، روابط با افغانستان دچار چالش شده است. این بازگشت اجباری دختران و زنان افغانی متولد تهران که در کشورمان تحصیل میکردند، به نظر من اقدامی بسیار نسنجیده بود، زیرا آنها را تحت قوانین رژیم تروریستی طالبان که ضد حقوق بشر و کاملاً زنستیز است، حتی از موهبت تحصیل محروم ساخت.
در سالهای اخیر، استراتژی مشخصی در قبال افغانستان و پاکستان (بهعنوان همسایه اتمی ایران) وجود نداشته است. فعالیت برخی گروههای تروریستی در خاک پاکستان در کنار امتناع طالبان از پرداخت حقابه ایران، نقش چالشها با این دو همسایه را در قبال منافع تهران، پررنگتر میسازد. به عقیده من، ایران فعلاً نمیتواند اقدام مؤثری در تغییر شرایط تنشآمیز موجود میان کابل و اسلامآباد ایجاد کند و در صورت وقوع جنگ وسیع میان پاکستان و افغانستان، ما با موجی گسترده از هجوم شهروندان افغانستان به کشورمان روبرو خواهیم شد.
مخاطبان باید توجه کنند که رژیم طالبان، علیرغم حسن نیت تهران جهت واگذاری سفارت جمهوری افغانستان به آنها، حاضر به شرکت در نشستی برای ایجاد صلح در افغانستان نیست. این یک شکست دیپلماتیک است و نمیتوان با عناوینی دیگر آن را آرایش داد. اصلاً پذیرفتنی نیست که افغانستان حتی در سطح کارشناس، هیأت به تهران نفرستد، در حالی که چین، پاکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و روسیه به عنوان تنها کشوری در جهان که رژیم تروریستی طالبان را به رسمیت شناخته، حضور داشته باشند. برخورد وزارت امور خارجه بهگونهای است که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده و این اشکال بزرگی است.
یکی از دلایل این امر آن است که برای سالها تمرکز دستگاه دیپلماسی ایران متوجه برقراری روابط یا ادامه نزاع با آمریکا، اروپا و اسرائیل بوده است. و برهمین مبنا تعیین سیاست کلان در قبال همسایگان تا مراتب اعزام سفیر به نهاد نظامی چون سپاه واگذار شده و همین امر عملاً دست دولتها و وزارت خارجه را در قبال ایفای نقش گسترده با همسایگان به شدت کوتاه کرده است. بنابراین، در جمعبندی، حتی نام مناسبی هم برای این اجلاس انتخاب نشده بود. کشورهای همسایه اکنون بیشتر نگران افزایش تنشها هستند تا دوستان رژیم طالبان؛ و میشد با تغییر عنوان نشست، بیانیه پایانی هم در هشدار نسبت به افزایش تنشها میان اسلامآباد-کابل صادر کرد.
پروپاگاندای خطرناک رسانههای ارزشی
در واقعه خونین سیدنی
تیراندازی خونین تجمع یهودیان در ساحل بوندی سیدنی که دستکم ۱۲ کشته و حدود ۱۰۰ زخمی داشته، با واکنش شدید جهانی روبرو شد که به نظر من هم اقدامی تروریستی است. با توجه به محکومیت سریع وزارت خارجه ایران و گمانهزنیهای متعدد مانند نگاه دایی جان ناپلئونی حسین شریعتمداری و کیهان که مانند همیشه پای موساد در میان است تا حتی فلسطینیهای متاثر از کشتار مردم بیپناه غزه توسط نتانیاهو یا الان که ظن شرکت گروه تروریستی داعش در این اقدام به شدت افزایش یافته است! تحلیل شما چیست؟
محکومیت این اقدام تروریستی توسط وزارت خارجه اقدام بسیار درستی بود، اما چالشی که وجود دارد این است که رسانههای حکومتی بهویژه در طیف موسوم به ارزشی، در چنین مواردی پروپاگاندایی برخلاف منافع ملی ایرانیان به راه میاندازند.
اینکه خبرگزاری تسنیم در همان ساعات اولیه واژه «هلاکت صهیونیستها» را استفاده میکند، آن هم در لحظاتی که هر آن ممکن است چنین واژگانی با هجمه جریان راست افراطی اسرائیل روبرو شود و خطر وقوع جنگی دوباره را بهشدت افزایش دهد، قابل تأمل است.
تروریسم، تروریسم است. چه زمانی که گروههای تروریستی از طریق برخی کشورهای همسایه وارد خاک ایران شوند و هموطنان ما را به خاک و خون بکشند و چه زمانی که در سیدنی استرالیا، تروریستها یک عده غیرنظامی اعم از کودکان و زنان را کشتار کنند.
استفاده از واژه «هلاکت» برای کشتهشدگان سیدنی توسط این رسانهها، با عقبهای کاملاً معلوم، نه تنها غیرانسانی و ضد حقوق بشری است، بلکه منافع ملی ۹۰ میلیون ایرانی را بابت افزایش احتمال جنگ دوباره شدیداً به مخاطره میاندازد. متأسفانه از زمان احمدینژاد به این سو، شعارهای مربوط به محو اسرائیل به رویکرد حاکمیتی در ایران تبدیل شده است. جالب است که همان احمدینژاد منکر هولوکاست، امروز گویا برخلاف این ارزشیها فکر میکند، البته بعد از آنکه با طرح چنین تفکراتی عملاً به غربیها کمک کرد تا ۶ قطعنامه تحریمی علیه ایران در شورای امنیت تصویب کنند که مبنای مکانیسم ماشه قرار گرفت. به نظر من عادیسازی چنین اقدامات شنیعی در برخی از رسانههای ایران یا شبیهسازی آنها با وقایع غزه، در راستای منافع ملی نیست؛ اینگونه اقدامات نزد رسانههای غربی و افکار عمومی جهان بهعنوان یهودیستیزی ایران قلمداد خواهد شد و تنشها را میان ایران و اسرائیل به مراتب افزایش میدهد و خطر وقوع جنگ دیگری را پررنگتر میسازد که باید به شدت از چنین رویکردی
اجتناب کرد.
همدستی ترامپ و پوتین در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا
در آخرین پرسش، به انتشار سند راهبرد امنیت ملی آمریکا بپردازیم که نهتنها اروپا بهعنوان متحد سنتی ایالات متحده، که تمامی متحدان واشنگتن را شوکه کرد. ترامپ دقیقاً با انتشار چنین سندی چه پیامی را صادر میکند؟
همانطورکه به درستی مطرح کردید، انتشار سند راهبردی توسط ترامپ، علاوه بر اروپا و بریتانیا بهعنوان شرکای سنتی واشنگتن بلکه متحدان دور ایالات متحده در آسیای شرقی را در بهت فروبرد و بیشترین نگرانی را برای اوکراین فراهم ساخت؛ چراکه نگاه کاخ سفید در جنگ اوکراین نگاهی جانبدارانه به نفع روسیه و ولادیمیر پوتین است. در حقیقت، همین سیاست یکساله اخیر ترامپ در حوزه سیاست خارجی در این سند منتشر شد که دارای تناقضات بسیاری است.
مثلا در حوزه سیاست خارجی، درحالیکه خاورمیانه اهمیت سابق را برای واشنگتن ندارد همچنان اسرائیل متحد راهبردی آمریکاست و ایران مسبب بیثباتی در منطقه دانسته میشود. همزمان، از اروپا خواسته میشود که خودش بدون اتکا به ایالات متحده امنیتش را تأمین کند؛ در حالی که همه میدانیم روسیه هرگز دوست آمریکا نبوده و نیست.
دموکراتها و جمهوریخواهان مگر میتوانند فراموش کنند که اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان ابرقدرت شرقی، رقیب آمریکا بود و حالا پوتین میخواهد همان دوران را احیا کند. اینها تناقضات آشکار این سند است که باعث شد صدراعظم آلمان در اظهارنظری بیسابقه اعلام کند که واشنگتن پس از انتشار این سند دیگر متحد سنتی اروپا محسوب نمیشود. این سند، حکایت از یک چرخش اولویتدار و غیرقابل پیشبینی در سیاست خارجی آمریکا دارد. سیاستی که منافع پوتین را به منافع متحدان واشنگتن ترجیح میدهد. برخی از بندهای طرح 25 مادهای ترامپ برای صلح اوکراین، با اینکه تعدیل هم شده به ویژه درخصوص الحاق سرزمینی اوکراین به روسیه حتی مواضعی که دراختیار کیاف قرار دارد، به نظر من دستنویسی روسیه است و لحنی کاملا روسی دارد.
دیدگاه تان را بنویسید