میرا قربانی‌فر

ماه‌های اخیر که فضای سیاسی تهران زیر سایه تنش‌های هسته‌ای، حملات اخیر به تأسیسات اتمی و سردگمی درباره آینده مذاکرات با واشنگتن قرار گرفته، نسخه تازه‌ بازنگری‌شده «سند استراتژیک امنیت ملی» دولت دونالد ترامپ، نام ایران را بیش از هر بازیگر دیگری تکرار کرده است. این تکرار چنان بوده که در روایت رسانه‌های آمریکایی، تهران دیگر فقط «چالش منطقه‌ای» نیست، بلکه «بازدارنده‌ای فعال» معرفی می‌شود. 

اما هم‌زمان، در تهران عباس عراقچی در سمت وزیر خارجه ایران با چرخشی آرام اما معنادار از آمادگی ایران برای ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای و بازگشت بازرسان آژانس خبر داده است؛ خبری که سایه سنگینی بر متن سند آمریکایی انداخت و دو روایت متفاوت از یک بحران مشترک را کنار هم قرار داد.

به نظر می رسد که این هم‌زمانی تصادفی نیست. تهران و واشنگتن اکنون بیش از همیشه در آینه یکدیگر به خود نگاه می‌کنند، اما در دو زبان و دو جهان متفاوت سخن می‌گویند.

 سند استراتژیک ترامپ؛

 بازتعریف تهدیدها با محوریت ایران

سند امنیت ملی و دفاعی آمریکا (NSS و NDS)، معمولاً هر چند سال یک‌بار منتشر می‌شود، اما نسخه جدیدی که در دولت دوم ترامپ تدوین شده، بیشتر شبیه به بازنویسی یک نقشه راه تازه برای سیاست خارجی آمریکا است تا یک سند بروکراتیک. 

در این نسخه، چین و روسیه همچنان در صدر چالش‌های بلندمدت آمریکا قرار دارند، اما روایت آشکار سند نشان می‌دهد تهدید فوری و قابل لمس برای واشنگتن، نه پکن است و نه مسکو؛ بلکه ایران است.

در بخش‌های مختلف این سند، از «تهدیدهای نامتقارن» گرفته تا «امنیت انرژی»، «فناوری‌های پهپادی»، «اشاعه هسته‌ای» و «بی‌ثباتی منطقه‌ای»، نام ایران با بسامدی بی‌سابقه تکرار شده است. 

چنان که در نسخه‌هایی درز کرده به رسانه‌ها درز ، حتی اشاره شده است که ایران «به سطحی از قدرت رسیده که نمی‌توان آن را صرفاً با ابزار تحریم یا فشار اقتصادی کنترل کرد.» 

این جمله برای ناظران آمریکایی معنای روشنی دارد: ایران دیگر همان بازیگر سال‌های ۲۰۱۷ یا حتی ۲۰۲۱ نیست، بلکه بازیگری است که قواعد زمین بازی را تغییر داده؛ مخصوصاً پس از حمله مستقیم ایران به خاک اسرائیل در جریان جنگ ۱۲ روزه.

با این حال، مهم‌ترین تغییر در این سند، نحوه توصیف پرونده هسته‌ای ایران است. در پیش‌نویس‌های سابق، ایران «در مسیر گریز هسته‌ای» ارزیابی می‌شد، اما در سند جدید، فاصله تهران با قابلیت تسلیحاتی «بسیار کوتاه و غیرقابل‌پیش‌بینی» تصویر شده است. سند حتی فراتر می‌رود و تأکید می‌کند که برای جلوگیری از تبدیل ایران به یک قدرت هسته‌ای «همه گزینه‌ها» فعال باقی می‌مانند؛ عبارتی که در ادبیات امنیتی آمریکا معنایی بسیار مشخص دارد.

چهار متغیر تعیین‌کننده

 پشت پرده تکرار نام ایران 

به نظر می رسد که بازتاب گسترده نام ایران در سند امنیتی، نتیجه مجموعه‌ای از تحولات فشرده در یک سال گذشته است؛ تحولات کوچک و بزرگ که در نهایت، از نگاه پنتاگون، ایران را به مهم‌ترین چالش سیاست خارجی دولت ترامپ تبدیل کرده است. در این میان کارشناسان چهار عامل را عامل اصلی این تغییر می‌دانند و اول مساله جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل است. حمله بی‌سابقه ایران به خاک اسرائیل ؛ که واشنگتن آن را «تغییر سطح بازدارندگی منطقه» توصیف کرده، پیامی روشن برای پنتاگون داشته است و آن این است که تهران دیگر صرفاً حامی نیروهای نیابتی نیست، بلکه خود در سطح بازیگران مستقیم نظامی ظاهر شده است.

متغیر مهم دوم بدون تردید حملات آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران است. حملات هدفمند به فردو و نطنز که ایران آن ها را «تجاوزهایی که موجب آلودگی رادیواکتیو شد» توصیف کرده، نه‌تنها برنامه هسته‌ای ایران را متوقف نکرد، بلکه به گفته این سند، «ایران را سخت‌جان‌تر و انعطاف‌ناپذیرتر» کرد.

متغیر مهم سوم را باید پیشرفت‌های هسته‌ای داخلی در این سند دانست. چنان چه گزارش‌های آژانس نشان می‌دهد سطح ذخایر غنی‌سازی ۶۰ درصدی ایران بالاتر از آن چیزی است که پیش‌تر تصور می‌شد و سند آمریکا این وضعیت را «نقطه بی‌ثبات‌کننده برای کل منطقه» می‌نامد. اما متغیر مهم چهارم در این سند نقش ایران در جغرافیای سیاسی منطقه دانسته شده که از دریای سرخ تا لبنان و عراق گسترده شده و این سند تأکید می‌کند که ایران «قواعد بازی را تعیین می‌کند، نه اینکه تابع قواعد باشد». به نظر می رسد این برای اولین بار است که در یک سند رسمی آمریکایی، ایران به‌عنوان «یک بازدارنده منطقه‌ای با پیامدهای جهانی» توصیف 

شده است.

این چهار عامل توضیح می‌دهد که چرا در سند جدید، ایران نه‌تنها یک تهدید، بلکه «یک مساله ساختاری» در سیاست خارجی آمریکا محسوب می‌شود؛ مساله‌ای که نیازمند ترکیبی از فشار، مهار، بازدارندگی و مذاکره است.

 پیام سیاسی سند؛ هشدار به تهران، 

اطمینان به اسرائیل

بر همین اساس باید اذعان داشت که این سند امنیتی ترامپ، مثل همیشه تنها یک متن بروکراتیک نیست؛ بلکه ادبیاتی دارد که معمولاً برای ارسال پیام‌های مشخص به بازیگران خارجی نوشته می‌شود. در این میان، دو پیام آشکار را می‌توان از میان خطوط آن دریافت.

پیام اول به تهران است و گویا واشنگتن می‌خواهد بگوید که دوره «مدیریت از دور» پایان یافته و ایران اکنون در مرکز تصمیم‌گیری امنیت ملی آمریکا است. معنای عملی این پیام روشن است که فشارهای امنیتی و اطلاعاتی افزایش خواهد یافت، تحریم‌ها تنها ابزار فشار نیستند و احتمالا دولت وقت آمریکا این‌بار قصد ندارد موضوع ایران را به دولت آینده منتقل کند. به زبان دیگر، سند می‌گوید که «مساله ایران فوریت دارد».

پیام دوم اما گویا به اسرائیل است. آمریکا با این سند به تل‌آویو اطمینان می‌دهد که «مساله ایران، اولویت مشترک» است. 

نکته مهم اما همین است که این پیام در لحظه‌ای منتشر شد که نخست‌وزیر قطر از نگرانی‌اش درباره احتمال حمله اسرائیل به ایران در سال ۲۰۲۶ سخن گفت؛ جمله‌ای که به خوبی نشان می‌دهد فضای منطقه، زیر سایه تهدیدهای متقابل و ترس از یک جنگ گسترده قرار گرفته است. اما واشنگتن می‌خواهد کنترل این بحران در دست خودش باشد؛ نه در دست اسرائیل. سند پیام می‌دهد: «اجازه دهید ما مدیریت کنیم.»

 تهران در آینه سند؛ چرخش آرام عراقچی و روایت رسمی وزارت خارجه

در تهران اما واکنش رسمی به این سند، مثل همیشه محتاطانه و کم‌تحرک بود. وزارت خارجه همان جملات همیشگی را تکرار کرد که «تهدیدها ما را عقب نمی‌راند»، «حقوق هسته‌ای قابل معامله نیست».

اما در همان روز، اتفاق مهم‌تری رخ داد وقتی که سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در مصاحبه با خبرگزاری کیودو ژاپن از آمادگی ایران برای ازسرگیری مذاکرات با آمریکا و بازگشت بازرسان آژانس خبر داد.

این چرخش آرام، اتفاقی معمولی نیست. عراقچی در این مصاحبه گفت «ایران آماده ازسرگیری مذاکرات با دولت آمریکا است و این به رویکرد واشنگتن بستگی دارد.» و در ادامه تأکید کرد مانع اصلی برای بازگشت بازرسان آژانس «آلودگی هسته‌ای ناشی از حملات آمریکا و اسرائیل» است و تهران از ژاپن برای کمک فنی درخواست خواهد کرد.

اما جمله‌ای دیگر از عراقچی، عمق پیچیدگی موقعیت ایران را نشان می‌دهد وقتی می گوید که «فناوری هسته‌ای ما حاصل خون مردم ماست؛ بیش از هزار شهید و دانشمندان ترورشده... این موضوع عزت ملی است و قابل فروش نیست.»

جمله‌ای از عراقچی، عمق پیچیدگی موقعیت ایران را نشان می‌دهد وقتی می گوید که «فناوری هسته‌ای ما حاصل خون مردم ماست ... و قابل فروش نیست» و این دو سطح از بیان یعنی آمادگی برای مذاکره در کنار تأکید بر «عزت ملی»، نشان می‌دهد تهران در یک موقعیت دوگانه گرفتار است

این دو سطح از بیان یعنی آمادگی برای مذاکره در کنار تأکید بر «عزت ملی»، نشان می‌دهد تهران در یک موقعیت دوگانه گرفتار است که از یک‌سو فضای امنیتی و اقتصادی کشور مذاکره را ضروری می‌بیند و از سوی دیگر نگرانی از امتیازدهی یا ارسال پیام ضعف، دست دستگاه دیپلماسی را بسته نگه می‌دارد.

واکنش منطقه؛ از بیم تل‌آویو 

تا نگرانی دوحه

در بیرون از ایران نیز انتشار این سند واکنش‌هایی برانگیخت؛ واکنش‌هایی که خود بخشی از پازل منطقه‌ای این بحران‌اند. چنان که قطر به سرعت درباره روند وقایع سال ۲۰۲۶ هشدار داد. نخست‌وزیر قطر گفت «امیدوارم اسرائیل در سال ۲۰۲۶ به ایران حمله نکند»، این جمله چیزی بیش از یک نگرانی اخلاقی بود. دوحه به‌خوبی می‌داند سند امنیتی آمریکا می‌تواند به تل‌آویو پیام دهد که «فضای اقدام» بازتر شده و این برای کشوری که میانجی بحران‌های منطقه است، نگرانی واقعی ایجاد می‌کند.

اما در تل‌آویو نیز سند با استقبال روبه‌رو شد، اما با یک نگرانی پنهان و این که ترامپ شاید به‌جای جنگ، دنبال یک «توافق سخت» باشد. تجربه سال ۲۰۱۹ برای اسرائیل هنوز تازه است؛ دوره‌ای که ترامپ با وجود فشار داخلی، حاضر نشد وارد جنگ مستقیم با ایران شود.

برای کشورهای خلیج فارس، این سند یادآور دوران پس از ۲۰۱۸ است؛ دورانی که رقابت ایران و آمریکا سایه‌اش را بر امنیت آبراه‌های منطقه انداخت و امروز نیز همان هراس بازگشته است؛ این که منطقه دوباره به میدان رقابت قدرت‌ها تبدیل شود، بدون این که سازوکاری برای مهار تنش وجود داشته باشد.

شکاف دو روایت؛ تهران و واشنگتن 

در دو جهان متفاوت

در نهایت، آنچه شکاف اصلی را شکل می‌دهد، زبان متفاوت دو طرف است. واشنگتن ایران را «تهدید فوری» می‌بیند که باید با ابزارهای امنیتی مهار شود. تهران اما خود را «قدرت مشروع منطقه» می‌داند که تحت فشار و حمله خارجی قرار گرفته است.

سند استراتژیک ترامپ نشان می‌دهد ایران نه یک بازیگر حاشیه‌ای، بلکه محور اصلی سیاست امنیتی آمریکا است؛ محوری که تصمیم‌گیری درباره آن در واشنگتن به یک اولویت فوری تبدیل شده و هم‌زمان، تهران نیز می‌داند که ادامه وضعیت موجود پایدار نیست و به همین دلیل، چرخش آرام عراقچی معنایی فراتر از یک اظهارنظر دیپلماتیک دارد

در این دو روایت برای آمریکا، بازرسی‌ها شرط آغاز هر مسیری است و در مقابل برای ایران، رفع آلودگی شرط بازگشت بازرسان است.

برای آمریکا، ایران باید سطح غنی‌سازی را کاهش دهد و باز در برابر آن برای ایران، حفظ فناوری هسته‌ای بخشی از «هویت ملی» است.

همین شکاف نیز امکان هرگونه گفت‌وگو را در کوتاه‌مدت سخت‌تر و البته ضروری‌تر می‌کند.

چشم‌انداز؛ مذاکره،

 تقابل یا چیزی میان این دو؟

حال اما اکنون که سند استراتژیک آمریکا و سخنان عراقچی هم‌زمان منتشر شده‌اند، چهار سناریو بیش از بقیه محتمل است و سناریوی اول احتمال مذاکرات فنی و محدود است تا ایران و آمریکا شاید روی بازگشت بازرسان و چند اقدام اعتمادساز توافق کنند. این محتمل‌ترین سناریوست.

سناریوی دوم تقابل کنترل‌شده است و در این روند آمریکا فشارهای میدانی و به خصوصا دریایی را افزایش دهد، اما از جنگ دوری کند.

سومین سناریو نیز بازگشت پرونده ایران به شورای امنیت است و در صورت ادامه تعلیق بازرسی‌ها و پیشرفت برنامه هسته‌ای، فعال شدن مکانیسم ماشه محتمل می‌شود.

سناریوی چهارم که به نظر می رسد وزیر خارجه قطر هم به همان فکر کرده، اقدام محدود اسرائیل با چراغ زرد واشنگتن است. سناریویی که قطر درباره‌اش هشدار داده و تل‌آویو از ماه‌ها پیش درباره آن صحبت می‌کند.

ایران در مرکز صحنه‌ای که

 هنوز پایانش معلوم نیست

در هر حال اما سند استراتژیک ترامپ نشان می‌دهد ایران اکنون نه یک بازیگر حاشیه‌ای، بلکه محور اصلی سیاست امنیتی آمریکا است؛ محوری که تصمیم‌گیری درباره آن در واشنگتن به یک اولویت فوری تبدیل شده است. هم‌زمان، تهران نیز می‌داند که ادامه وضعیت موجود پایدار نیست و به همین دلیل، چرخش آرام عراقچی معنایی فراتر از یک اظهارنظر دیپلماتیک دارد؛ ایران می‌خواهد فشارها را مدیریت کند، بدون آن که پیام ضعف ارسال کند.

اما در این میان، یک نکته روشن است که حتی اگر مذاکرات آغاز شود، هیچ‌کدام از دو طرف به‌دنبال توافق بزرگ نیستند. سند واشنگتن و سخنان تهران هر دو نشانه‌ای از آغاز دوره‌ای تازه‌اند؛ دوره‌ای که در آن، فشار، مذاکره، تهدید، و میانجیگری همگی در کنار هم حرکت می‌کنند، بی‌آن که کسی بداند پایان این مسیر به کجا می‌رسد.