رابرت زارسکی 1

ترجمه: فؤاد سیدمحمدی

تقریباً 50 سال پیش، اثر گای دوبور2  به نام «جامعه نمایش»3  به قفسه‌های کتاب در فرانسه رسید. یک کتاب با حجم کم، جلدی ساده، از یک ناشر ناشناس و یک نویسنده که مصاحبه‌‌گریز بود؛ اما همین اثر تأثیر سریع و دور از ذهن از یک نقد اجتماعی را ارائه ‌می‌داد که در شکل‌گیری اعتراضات دانشجویی 1968فرانسه موثر بود.

 پس از سال‌ها «جامعه نمایش» هنوز هم با دنیای امروز مرتبط است. با توصیف و طبقه‌بندی تکنولوژی و تصاویر در زندگی اجتماعی بشر، اغلب به عنوان کتابی در پیش‌بینی خطرات عصر اینترنت شناخته ‌می‌شود. و شاید بیش از هر اثر فلسفی دیگر قرن بیستم4 ، لحظه‌های بسیار عجیب تحت سلطنت ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، را بازگو می‌کند.

اگرچه ژان ژاک روسو با نظریه «قرارداد اجتماعی»  و کارل مارکس با «مانیفست کمونیستی»، از اسلاف فکری گای دوبور در نظریه «جامعه نمایش» به شمار ‌می‌آیند، اما درحقیقت، دوبور بود که کاربرد سیاسی را با تفکرات آن‌ها همراه کرد: «زندگی آن دسته از جوامعی که شرایط  تولید مدرن بر آن‌ها غالب است، خود  تجمع عظیمی ‌از نمایش ‌می‌شود. همه آنچه روزی مستقیماً زندگی ‌می‌شد صرفاً نمایشی شده است.»

گای دوبور، عضو موسس گروه موقعیت‌شناسان پیشرو، ادعانامه خود را درباره «جامعه نمایش» ارائه ‌می‌دهد. این عبارت دوبور یک معنای ساده و یا حمله به رسانه‌های جمعی نبود. این نمایش خیلی بیشتر از چیزی بود که صفحه نمایش را اشغال کرد. دوبور استدلال ‌می‌کند، هر آنچه را که زمانی زن و مرد به طور مستقیم تجربه ‌می‌کردند. پیوندهای ما با جهان‌های طبیعی و اجتماعی در تصویرها کشیده شده است و پیکسل‌ها تبدیل به بخش‌هایی از زندگی ما شده‌اند که در آن ما خود را به نقش سیاهی‌لشگرها تنزل داده‌ایم.

مفهوم وجودی «تصویر» برای دوبور همتراز مفهوم «کالا» برای مارکس بود. کالاها و تصاویر ماهیت آنچه را که ما روزگاری ساده‌انگارانه واقعیت ‌می‌نامیدیم ربوده‌اند. ماهیت اصیل محصولاتی که با دست خود ‌می‌سازیم و روابطی که با کلمات خود ایجاد ‌می‌کنیم حذف شده و تمثال‌ها جایگزین آنها شده است.  دوبور هشدار داد که تصاویر آنقدر فراگیر شده‌اند که دیگر ما به یاد نمی‌آوریم که چه چیزی از دست داده‌ایم. اندی مریفیلد5، توضیح ‌می‌دهد: «تصاویر دیدنی باعث ‌می‌شود که بخواهیم فراموش کنیم - در واقع، اصرار داریم که باید فراموش کنیم.

اما از نظر دوبور، فراموش کردن ما را از مسئولیت خلاص نمی‌کند. او اصرار داشت که ما فقط قربانیان بی‌گناه و حاضرانی منفعل و ظاهر شده در نمایش نیستیم. به عبارتی، وقتی توجه خود را به این نمایش جلب ‌می‌کنیم، به گونه‌ای این وضعیت را تقویت ‌می‌کنیم. دوبور اشاره داشت که «خورشید هرگز، بر امپراتوری بی‌ارادگی مدرن غروب نمی‌کند.» و در این حالت منفعل، خود را تسلیم نمایش ‌می‌کنیم.

از نظر مارکس، بیگانگی از کار ویژگی مشخصی از مدرنیته بود. او اعلام کرد، ما دیگر آنچه که ‌می‌سازیم نیستیم. اما مارکس فرض داشت (حتی وقتی ما از زندگی کاری خود بیگانه بودیم)، که ما هنوز ‌می‌توانیم خارج از کار خودمان باشیم. با این حال، برای دوبور یورش بی‌امان تصاویر حتی به این پناهگاه امن دامن زده بود. دوبور نتیجه ‌می‌گیرد پیامد، هم فاجعه‌بار است و هم بی‌زیان: «هیچ جایی نمانده است که مردم بتوانند واقعیت‌های مربوط به خویش را مورد بحث قرار دهند.» زیرا آنها هرگز نمی‌توانند به طور ماندگار خود را از حضور گسترده گفتمان رسانه‌ای رها کنند. فضاهای عمومی، مانند آگورای یونان باستان، دیگر وجود ندارد؛ اما ما به حضور خردکننده تصاویر همانند نیروی جاذبه زمین عادت کرده‌ایم، و زندگی خودمان را چنان زندگی ‌می‌کنیم که گویی هیچ چیز تغییر نکرده است.

چه کسی در میان ما دروغ‌های بسیاری را که ترامپ در مورد تبلیغات انتخاباتی گفته است، به خاطر ‌می‌آورد؟ چه کسی ‌می‌تواند در اولین بار دیدن یا شنیدن نوار «دسترسی به ‌هالیوود» دوباره شوک را تجربه کند؟ چه کسی ‌می‌تواند ترامپ واقعی را از استهزای ترامپ و خطرات واقعی این سبک‌مغزی جدا کند؟

با شروع ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، تجزیه و تحلیل دوبور از زندگی مدرن، (عمیق‌تر و تاریک‌تر از آنچه خالق آن فکر ‌می‌کرد) تشدید ‌می‌شود، گویی او از بسیاری جهات، ماهیت ناشایست و خیالی، نیهیلیستی و بی‌حسی دولت جدید را پیش‌بینی کرده است. در درک مفاهیم دوبور «دروغ‌های غیرقابل پاسخ»، هنگا‌می‌که «حقیقت تقریباً در همه جا متوقف شده است یا در بهترین حالت، به فرضیه ناب کاهش یافته است»، و «تاریخ غیرقانونی»، هنگا‌می‌که دانش از گذشته در «گردش بی‌وقفه اطلاعات، همیشه به همان لیست موارد بی‌اهمیت بر‌می‌گردد» است، که ما علل افزایش تئوری توطئه و ترامپیسم را ‌می‌یابیم.

در کار بعدی، «نظراتی بر جامعه نمایش»، که تقریباً 20 سال پس از نسخه اصلی منتشر شد، به نظر ‌می‌رسد که دوبور روند چشمگیری را که از بیستم ژانویه آغاز شد، پیش‌بینی کرده است. او نوشت: «این نمایش استدلال‌های خود را با به دور خود چرخیدن: با بازگشت به شروع، با تکرار، با تأکید مجدد ثابت در تنها فضای باقی‌مانده در جایی که هر چیزی را ‌می‌توان به طور عمو‌می ‌تأیید کرد ... اثبات ‌می‌کند. قدرت تماشایی ‌می‌تواند به طور مشابه یک یا سه بار، بیش از آنچه که دوست دارد، انکار کند و موضوع را تغییر دهد، با دانستن کامل آن، هیچ خطر دیگری برای پاسخ تند و آماده باقی نگذارد...»  پس از ورود ترامپ، اندازه واقعی مخاطبان به سرعت از اهمیت برخوردار شد. انبوه تصاویر از جمعیت، که از بالا یا در سطح زمین گرفته شده است، به سادگی حضور از یک وهم را تقویت ‌می‌کند.

از آن زمان، هر روز شاهد رسوایی، دروغ یا خشم ‌جدیدی هستیم که یافتن جهت‌های درست معرفت‌شناختی و اخلاقی را برای ما دشوارتر کرده است: این نمایش همه ما را ‌می‌بلعد. دوبور بیان ‌می‌کند، این روند ادامه ‌می‌یابد، «صحبت کردن در مورد چیز دیگری، و این همان چیزی است که از این پس، وجود دارد و عواقب عملی، همانطور که ‌می‌بینیم، بسیار زیاد است.»

در واقع، چه کسی در میان ما دروغ‌های بسیاری را که ترامپ در مورد تبلیغات انتخاباتی گفته است، به خاطر ‌می‌آورد؟ چه کسی ‌می‌تواند در اولین بار دیدن یا شنیدن نوار «دسترسی به ‌هالیوود»6  دوباره شوک را تجربه کند؟ چه کسی ‌می‌تواند ترامپ واقعی را از استهزای ترامپ و خطرات واقعی این سبک‌مغزی جدا کند؟  

در پایان دوبور ما را با انبوهی سوالات آشفته ترک ‌می‌کند. این‌که آیا ما ترامپ را دوست داریم یا از او متنفر هستیم؟ آیا این امکان وجود دارد که همه ما به همان اندازه مصرف‌کنندگان وابسته به تصاویر تماشایی باشیم که وی همچنان به تولیدشان ادامه ‌می‌دهد؟ آیا ما با مصرف تصاویر ایجاد شده توسط شخص وی و سیاستش، در ظهور ترامپ شریک جرم هستیم؟ آیا عکس‌های انتقادی متقابل که معترضین ایجاد ‌می‌کنند، مقاومت واقعی را تشکیل ‌می‌دهند یا در عوض آنها در پیشبرد نمایش همکاری ‌می‌کنند؟ ما ممکن است اصرار داشته باشیم که این مصرف از نگرانی‌های اولیه مربوط به زندگی شهروندی و یک وظیفه و هوشیاری اخلاقی است. اما دوبور مخالفت ‌می‌کند که چنین مصرفی چیزی بیش از یک اعتیاد به تعمق را نشان ‌می‌دهد. ممکن است ما از محققان پیروی کنیم یا به منتقدان استناد کنیم، اما گویی این فعالیت‌ها توسط نمایش جذب ‌می‌شوند و هیچ اثری در آن ندارند.

  مطمئناً، این نمایش از بیستم ژانویه تاکنون متوقف نشده است. شاید ما مانند دوبور از یافتن راهی برای نهادینه کردن آنچه که طبیعتاً در برابر نهادینه مقاوم است، ناامید شدیم و گویی خودکشی او در 1994 استعاره‌ای از این تسلیم است. به نظر ‌می‌رسد ما وارد دوره‌ای مشابه ماه مه 1968 ‌می‌شویم که نمایانگر آنچه دوبور «زمان زندگی شده» نامیده است، فضا و زمان را از قلمرو نمایش جدا ‌می‌کند و آن را به دنیای تعامل انسان بر‌می‌گرداند.

گسترش اعتراضات و راهپیمایی‌های ملی، و مهمتر از آن بازگشت به سیاست‌های محلی و سازماندهی جامعه، ممکن است در جایی که اسپاسم‌های آنارشیک 1968 شکست خورده، موفق شود و طلسم این نمایش را خرد کند.

منبع:

Zaretsky, R. (2017, February 20) . Trump and the 'Society of the Spectacle'. Retrieved June 08, 2020, from New York Times

پی‌نوشت‌ها:

1- Robert Zaretsky

2-  Guy Debord

3- گای دوبور یکی از بنیان‌گذاران گروه موقعیت‌گرای بین‌الملل (Situationist International) است، که به قول دوبور «سازمانی از انقلابیون حرفه‌ای در عرصه‌ی فرهنگ» است. موقعیت‌گرا‌ها مخالف سرشت نمایشی و ویترینیِ فرهنگ، و خواهان برپایی تمدن نوینی هستند که در آن، زندگی روزمره، خود، همان اثر هنری باشد؛ یعنی هنر نه بیان، بلکه بسط زندگی باشد.

به گواهی پژوهش‌های تاریخی، موقعیت‌گرا‌ها قاطع‌ترین نقش را اگر نه در ایجاد رویدادهای انقلابیِ مه 68 فرانسه، دست‌کم در ارائه‌ی محتوای رادیکال این جنبش داشته‌اند. کتابِ جامعه‌ی نمایش در اواخر سال 1967 منتشر شد و یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که نظریه موقعیت‌گرا‌ی را بیان کرده است، به طوری که یک روزنامه‌نگار آن را «کاپیتالِ نسل جدید» خوانده است.

دوبور تحلیل خود را برپایه‌ی مطالعات عمیق در زمینه‌ی فلسفه، اقتصاد، سیاست، جامعه‌شناسی، تاریخ هنر، روان‌شناسی، تاریخ انقلاب‌ها، جنگ‌ها و جنبش‌های اجتماعی و تئوریِ حاصل از آن‌ها شکل داده، و مفاهیمی برگرفته از منابع بسیار، به‌ویژه از هگل، مارکس و لوکاچ، را ملاط تحلیل خود قرار می‌دهد. این کتاب نوسط بهروز صفدری به فارسی ترجمه شده است.

4- دونالد ترامپ، چهل‌وپنجمین رئیس جمهور آمریکا بیستم ژانویه ۲۰۱۷ (اول بهمن ۱۳۹۵) رسما وارد کاخ سفید شد و کار خود را از همین روز آغاز کرد.

5- زندگینامه اندی مریفیلد از گای دوبور تاریخچه کوتاهی اما مفصل از یکی از بزرگترین انقلابیون روشنفکری قرن بیستم است ، که اندیشه‌های وی تا امروز مرتبط هستند. از طریق این زندگینامه فلسفی ، ما شاهد برشی منحصر به فرد از فعالیت‌های اجتماعی در اروپا پس از جنگ هستیم.

6- در تاریخ 7 اکتبر 2016 ، در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال 2016 ، واشنگتن پست ویدئویی را منتشر کرد و مقاله ای را درمورد کاندیدای آن زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ و میزبان تلویزیون بیلی بوش با داشتن "یک مکالمه بسیار ناعادلانه درباره زنان" در سال 2005 منتشر کرد.

با شروع ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، تجزیه و تحلیل دوبور از زندگی مدرن، (عمیق‌تر و تاریک‌تر از آنچه خالق آن فکر ‌می‌کرد) تشدید ‌می‌شود، گویی او از بسیاری جهات، ماهیت ناشایست و خیالی، نیهیلیستی و بی‌حسی دولت جدید را پیش‌بینی کرده است

ترامپ و بوش در یک اتوبوس در راه خود برای فیلمبرداری از قسمت دسترسی‌هالیوود بودند ، نمایشی که متعلق به NBCUniversal است.

در این ویدئو ، ترامپ تلاش خود برای اغوای یک زن متاهل را توصیف کرد و نشان داد که او ممکن است شروع به بوسیدن زنی کند که او و بوش قرار بود

ملاقات کنند.

وی افزود: "من حتی صبر نمی‌کنم. وقتی ستاره ای هستید ، به شما اجازه ‌می‌دهند این کار را انجام دهید. ‌می‌توانید هر کاری انجام دهید. " مفسران و وکلا چنین عملی را تجاوز جنسی توصیف کرده اند.