راهکارهایی برای مهار یک جرم ویرانگر

اسیدپاشی، یک داستان پریان  غم‌انگیز است که در آن پری‌ها، می‌سوزند چون نمی‌پذیرند برخلاف میل خود به مردی آری بگویند. اما جامعه با سنت‌های مردسالارانه زن را به‌عنوان یک دارایی می‌بیند و وقتی مردی زنی را می‌خواهد و زن نه می‌گوید، باید به‌عنوان کالا بپذیرد که: یا مال من می‌شوی یا نابودت می‌کنم. این داستان عشقی بیمار است که جز مالکیت و مال من بودن در آن معنایی وجود ندارد. عشقی که در آن معشوق باید مطیع و رام باشد و سرنوشتی را که عاشق بر او تحمیل می‌کند بپذیرد.

آذر فخری، روزنامه‌نگار

این آسیبی است که هرگز درمان نمی پذیرد. تا آخر عمرهم ‌بر جسم باقی می‌ماند و هم بر روح. تبدیل می‌شود به یک کابوس ابدی. ترومایی  که از چهره و خانه و شهر آینه‌زدایی می‌کند. 

مرضیه را به یاد دارید؟ مگر می‌شود او و زنان مثل او را از یاد برد. زنی زیبا که می‌خواست و می‌خواهد مالک انتخاب و سرنوشت خود باشد، اما مردی که دل به چهره او بسته در برابر پاسخ رد او، چهره‌اش را ویران می‌کند. 

اما داستان مرضیه از این جهت متفاوت‌تر است که او پنهان نمی‌شود. او ترومایی را که جامعه مردسالار به او تحمیل می‌کند با شجاعت تمام به نمایش می‌گذارد و نشان می‌دهد که زنانگی‌اش نه در چهره و بدن که در روح بزرگ و شجاعت بی‌مانند او تجلی یافته و این شکل از زنانگی است که هرگز هیچ مردی تا خود زن نخواهد نمی‌تواند حتی به آن نزدیک شود. بله می‌توان آن‌را با اسید سوزاند. می‌توان به آن آسیب زد و زشتش کرد اما رویارویی مرضیه با چهره در هم ریخته‌اش به زیبایی معنایی دیگر می‌دهد. این زیبایی تو را به فکر و تامل وامی‌دارد.داستان دردناک و پر سوزوگداز اسیدپاشی بر چهره و بدن‌های زنانه این جامعه اما روزی به پایان خواهد رسید؛ روزی که مردانی چون همسر مرضیه خیره به زیبایی روح او در جست‌وجوی آن‌ زنانگی باشند که نه در چهره یک زن که در روح جامعه آزاد و رها در پی اثبات هویت و استعدادهای نادیده گرفته خود است. 

چرا اسیدپاشی؟

اگر از مردانی که به‌صورت زنان اسید پاشیده‌اند  بپرسید چرا؟ خواهند گفت به خاطر عشقی که نادیده گرفته شده: من با جان‌ودل عاشقش بودم. حاضر بودم به خاطرش هر کاری بکنم. اما در عمق این اعتراف مضحک فقط یک نکته سوسو می‌زند: اگر او نمی‌خواهد مال من شود پس کاری می‌کنم که همه از او بیزار شوند حتی خودش حتی مادرش..

کاری می‌کنم که دیگر از هر چه آینه و آینده و عشق است محروم شود. اما...

اسیدپاش یک بیمار است

محمدرضا مجد، جامعه‌شناس در این باره می‌گوید: «افرادی که در جامعه ما اقدام به اسیدپاشی می‌کنند معمولاً کسانی هستند که از دوران طفولیت دارای رفتار پرخاشگرانه بوده و در محیطی پر از خشونت رشد کرده‌اند. این افراد معمولاً در مسائل عاطفی و عشقی، شکست خورده‌اند و برای انتقام به این عمل وحشیانه دست می‌زنند. از سوی دیگر افرادی که از راه اسیدپاشی، انتقامجویی می‌کنند، از لحاظ روحی و روانی وضعیت نامتعادل‌تری نسبت به استفاده‌کنندگان از سلاح سرد و گرم دارند، زیرا احتمال گریز خود را بیشتر می‌دانند. اسیدپاش‌ها جزو  افراد ترسو و ضعیف جامعه‌اند که جرأت مقابله مستقیم ندارند. آن‌ها  با ایجاد ضایعه در قربانی، قصد دارند او را تا پایان عمر عذاب دهند و به قصد کشتن، این کار را انجام نمی‌دهند.»  او ادامه می‌دهد: «معمولاً افراد اسیدپاش، از داشتن تحصیلات کافی محروم‌اند و بیشترشان   از خانواده‌های بسیار متلاشی هستند که دائماً مورد تحقیر و سرزنش و تنبیه قرار گرفته‌اند و اکثر آن‌ها دارای عقده‌های روانی در دوران طفولیت هستند.»

این جامعه‌شناس معتقد است:«از آن‌جا که در حال حاضر این نوع خشونت در جامعه ما با توجه به آمار جهانی بالاست، باید با بررسی رفتاری افراد اسیدپاش و ضایعات انسانی و رفتاری اسیدپاشی، به حل این مشکل کمک و از بروز حوادث مشابه جلوگیری کرد. البته در این زمینه باید با توجه به حساسیت موضوع، بسیار دقیق و حساب شده عمل کرد زیرا انتشار حساب‌نشده و بدون بررسی اخبار و وقایع این‌گونه حوادث، از طرفی باعث گسترش خشونت و از طرف دیگر باعث تشویش در افکار عمومی می‌شود و ممکن است افراد دارای عقده‌های روانی را به این کار ترغیب کند. در این زمینه حتی مجازا‌ت‌های سنگین و قصاص هم چاره‌ساز نیست؛ چراکه فرد حاضر است قصاص شود، اما انتقام خود را از شخص مقابل بگیرد و زندگی او را تباه کند.» به گفته مجد، علیه اسیدپاشی باید مدعی‎العموم اعلام جرم کند، آن‌طور که تاکنون دیده‎ایم قربانی‎های اسیدپاشی معمولا به دلایل مختلف رضایت می‎دهند. قانون نباید به این رضایت اکتفا کند و باید از جانب خودش با اسیدپاش برخورد کند.

آمار بالای اسیدپاشی و زنان

بر اساس آمارها 98 درصد کسانی که قربانی اسیدپاشی شده‌اند زنان هستند که از این میزان نیز 50 درصد دچار مشکل بینایی و بقیه آن‌ها دچار جراحت‌های سنگین در زیبایی و پوست صورت و بدن شده‌اند. در کنار افغانستان و بنگلادش، ایران هم جزء کشورهایی است که اسیدپاشی در آن زیاد انجام می‎شود، بیش از 90درصد قربانیان اسیدپاشی زنان هستند و قصه اکثرشان عاشقانه‎ است، 10درصد دیگر نیز  به علت دعواها و انتقام‎های شخصی و خانوادگی و قبیله‎ای انجام می‎شود.  ایمان میرزازاده، کارشناس حقوقی با تاکید بر این که باید نگاهی آسیب‌شناسانه به جرایم اسیدپاشی داشته باشیم، می‌گوید:«انجام این‌گونه جرایم باید از ریشه خشکانده شود و این کار نیاز به بحث‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دارد.» 

میرزازاده با اشاره به ماده 205 قانون مجازات اسلامی، توضیح می‌دهد:« در این ماده مبحث قصاص تکلیف را مشخص کرده که قاتل یا قصاص می‌شود و یا با گذشت اولیای دم با توجه به ماده 209 و 257 قانون مجازات اسلامی به پرداخت دیه و در صورتی‌که اقدام جانی موجب اخلال در نظم یا خوف و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران شود به حبس تعزیری از 3 تا 10 سال محکوم خواهد شد. در صورتی‌که اسیدپاشی منجر به نقص یا قطع عضو شود، قصاص عضو مستندا به ماده 269 قانون مجازات اسلامی و با شرایط مندرج در ماده 274 قانون مجازات اسلامی اعمال خواهد شد. دراین‌گونه موارد با توجه به بند 5 ماده 274 قانون مجازات اسلامی که مقرر داشته قصاص نباید بیشتر از اندازه جنایت باشد؛ ‌این موضوع مانع انجام قصاص عضو می‌شود.»

میرزازاده می‌گوید:«با این‌که بعضی از همکاران خواستار تشدید مجازات شده‌اند ولی بنده اعتقادی به تشدید مجازات ندارم چراکه نمونه‌های تشدید مجازات‌ها و نتیجه معکوس اثر بخشی آن‌ها کم نیست.»

 این وکیل دادگستری با تاکید بر این‌که باید در وهله اول همین قوانین موجود را در رابطه با جرایم اسیدپاشی اجرا کرد و از طرفی باید زمینه‌های ارتکاب این‌گونه جرایم را از میان برداشت، معتقد است:‌«تشدید مجازات، دردی را دوا نمی‌کند. فردی که در حالت خاص روانی قرار می‌گیرد و حاضر است چنین عمل جنایتکارانه‌ای را مرتکب شود، قطعا در زمان ارتکاب، فکر عواقب آن‌را هر چند که نتیجه و عاقبتی وخیم در انتظار او باشد، نخواهد کرد. معمولا مرتکبین چنین جرایمی تنها و تنها درصدد انتقام‌گیری و تخلیه روانی خود هستند.»

عدم عرضه اسید یا تشدید مجازات؟

عضو فراکسیون زنان مجلس درباره تصویب طرح تشدید مجازات اسیدپاشی در کمیسیون قضایی می‌گوید: «بهترین راه برای این‌که بتوانیم نظارتی داشته باشیم، این است که از خریداران کارت شناسایی دریافت کنیم، اگر خریدار اسناد هویتی به فروشنده ارائه دهد و از سوی دیگر فروشندگان هم برای دولت قابل‌شناسایی باشند، تا حد زیادی می‌توانیم مانع از این بزه اجتماعی شویم. مثلا در برخی کشورها فروشنده را مکلف می‌کنند که موارد مشکوک را گزارش بدهد.»  فاطمه حسینی، می‌افزاید:«پس اگر دقیق به ماجرا نگاه کنیم راهکارهای زیادی برای جلوگیری و توزیع سهل و راحت این مواد وجود دارد. به این ترتیب می‌توانیم آمار قربانیان اسیدپاشی را کاهش دهیم».

اسیدپاشی موضوع خیلی مهمی است و ما همواره باید در ذهن‌مان این موضوع را داشته باشیم که در بیشتر جوامع سنتی و جوامعی که ریشه‌های سنت و مردسالارانه قوی دارد، کالبد و جسم زن همیشه محل مناقشه بوده است و در واقع محلی برای وجه‌المصالحه یا انتقام شناخته شده است

حسینی که خود طراح طرح «تشدید مجازات اسیدپاشان» است،‌ یادآور می‌شود:«در موضوع تشدید مجازات اسیدپاشی، علاوه بر قصاص نفس یا عضو، با توجه به میزان دیه اعضای بدن، حبس‌های تعزیری درجه ۱ تا ۴ پیش‌بینی شده است.»

به گفته حسینی، بر مبنای یکی از مواد این طرح، تشدید مجازات معاونت در جرم اسیدپاشی پیش‌بینی شده است. وی در ادامه با اشاره به مواد مربوط به حمایت از بزه‌دیدگان ناشی از اسیدپاشی در این طرح، به پیش‌بینی راهکارهایی در زمینه تامین هزینه‌های درمان بزه دیده و همچنین خسارات روانی و اجتماعی وارد بر وی اشاره کرده و توضیح می‌دهد:« پرداخت دیه از بیت‌المال در صورت عدم دسترسی یا شناسایی مرتکب نیز در این طرح مورد توجه قرار گرفته است. با تصویب جزئیات طرح، کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس، گزارش آن‌را برای قرار گرفتن در دستور کار صحن علنی به هیات رئیسه ارائه می‌کند.»

در این رابطه یکی از فعالان حقوق زنان می گوید:«مساله اسیدپاشی موضوع خیلی مهمی است و ما همواره باید در ذهن‌مان این موضوع را داشته باشیم که در بیشتر جوامع سنتی و جوامعی که ریشه‌های سنت و مردسالارانه قوی دارد، کالبد و جسم زن همیشه محل مناقشه بوده است و در واقع محلی برای وجه‌المصالحه یا انتقام شناخته شده است که در این میان تنها چیزی که صدمه می‌بیند جسم و روح زن است‌. از طرف دیگر قوانینی که در جامعه داریم در این مورد ناقص یا فاقد حمایتگری لازم برای زنان است‌. قوانین در زمینه‌های حمایت از زنان به هیچ وجه بازدارنده نیست؛ سال‌هاست لایحه‌ای در جهت حمایت از زنان مطرح شده اما ما هنوز نمی‌دانیم این لایحه در چه مرحله‌ای قرار دارد و اصلا تصویب می‌شود یا نه؟»