تماشای علی دایی در بین هشت چهره اسطوره‌ای که وظیفه قرعه‌کشی رقابت‌های جام‌جهانی را بر عهده داشتند، در نوع خودش جالب بود. تک تک نفراتی که برای این کار انتخاب شدند، چهره‌های مهمی در دنیای فوتبال بودند. دو نفر از آنها یعنی لوتار ماتئوس و کافو حتی توانسته بودند به عنوان کاپیتان جام‌جهانی را بالای سر ببرند. پس تردیدی نیست که جایگاه شهریار در فیفا، جایگاه برجسته‌ای به نظر می‌رسد. به محض تماشای دایی در این قاب، عده‌ای باز هم جملات تکراری‌شان را در مورد او شروع کردند. اینکه او در فوتبال ایران به اندازه کافی قدر ندیده و اینکه ما او را کنار گذاشته‌ایم تا دیگران روی سرشان قرارش بدهند. این تصور از بیخ و بن غلط به نظر می‌رسد. فوتبال ایران هیچوقت علی دایی را به حال خودش رها نکرده و نمی‌کند. این خود علی دایی است که از فوتبال فاصله گرفته و به این فاصله تداوم بخشیده است. از کدام رها کردن حرف می‌زنید وقتی علی دایی در اوج جوانی و بی‌تجربگی و در حالی که فقط چند ماه سرمربی باشگاه سایپا بود، نیمکت تیم ملی را به دست آورد و آن نتایج افتضاح را تجربه کرد؟ از کدام رها کردن حرف می‌زنید وقتی همین مربی بازنده نتوانست یک نسل از ستاره‌های تیم ملی را به جام‌جهانی ببرد اما مدت کوتاهی بعد نیمکت باشگاهی مثل پرسپولیس را به دست آورد؟ دایی به اندازه کافی فرصت داشته در فوتبال ایران خودش را در قامت جدید نشان بدهد. او اما به اندازه کافی از این فرصت‌ها استفاده نکرده است. شهریار مربی بزرگی نشده و گناه این اتفاق بر گردن هواداران فوتبال در ایران نیست. شهریار یک چهره احترام‌برانگیز در فوتبال ایران است. شخصیتی همیشه سختکوش که باید الگوی فوتبالیست‌های جوان‌تر باشد. کسی که از اوج ناشناختگی، به یکی از چهره‌های مدنظر فیفا برای قرعه‌کشی جام‌جهانی تبدیل شد. پس بهتر است دست از این ژست‌های مظلومیت برداریم و او را این‌طور قضاوت نکنیم. دایی در فوتبال ایران مربیگری نمی‌کند چون سرگرم تجارت است و نمی‌خواهد از تهران خارج شود. او همین سال‌ها از باشگاه‌هایی مثل گل گهر و تراکتور پیشنهاد داشته اما حاضر نشده این پیشنهادها را قبول کند. ایراد از فوتبال ایران نیست که از دایی استفاده نمی‌کند، ایراد از خود شهریار است که به درستی خودش را در موقعیت استفاده قرار نمی‌دهد. او می‌تواند یک مدیر بزرگ برای فوتبال ایران شود. او می‌تواند یک رییس فدراسیون شاهکار برای ایران باشد و حتی در ای.اف.اسی و فیفا پست‌های مهمی به دست بیاورد. با این حال اصرار بیش از اندازه‌ او به «مربی شدن» همان چیزی است که موجب شده این مربی نتواند به همه خواسته‌هایش برسد و این‌چنین از فوتبال فاصله بگیرد. یک اتفاق تلخ و ناراحت‌کننده که هم شهریار را دور از فوتبال نگه داشته و هم موجب شده است که در ایران نتوانیم از ظرفیت‌های واقعی این چهره شاخص و مهم استفاده کنیم. شهریار باید به جایگاهی برسد که دور از نیمکت‌ها و پشت میزهای ریاست، فوتبال ایران را به جلو هدایت کنیم.