آریا رهنورد

تیم ملی دوباره برنده شد و در صدر جدول گروهش باقی ماند تا فقط یک قدم با رسیدن به جام جهانی فاصله داشته باشد. با این وجود هنوز گروهی از مربیان «خارج از گود» لیگ برتر و افرادی که اسم خودشان را کارشناس گذاشته‌اند، با همه وجود مشغول تاختن به دراگان اسکوچیچ هستند. ظاهرا آنها تا زمانی که یک سرمربی «خارجی» روی نیمکت تیم ملی نشسته باشد، دل‌شان را با این تیم صاف نمی‌کنند. اسکو خوش‌شانس بود که لبنان را با برد ترک کرد. در غیر این صورت، این افراد با شمشیرهای گداخته در انتظار او بودند.

ایراد گرفتن از عملکرد دراگان اسکوچیچ، این روزها به یک عادت تکراری در بین مربیان فوتبال ایران تبدیل شده است. مربیانی که البته خودشان در لیگ برتر شغل ندارند و طبیعتا آنقدر به لحاظ زمانی آزاد هستند که دائما درباره سرمربی تیم ملی مصاحبه کنند. همان افرادی که تا دیروز مدعی بودند که تیم ملی به خاطر «طارمی» رقبا را شکست می‌دهد، حالا مشغول نسبت دادن برد بدون طارمی به مسائل دیگر هستند. یکی از این چهره‌ها «علی دایی» است که اخیرا مدعی شده اسکوچیچ در حد و اندازه کنار گذاشتن طارمی نیست. برای یک لحظه تصور کنید مردی که در اوج بی‌تجربگی و فقط با یک فصل مربیگری در قامت مربی-بازیکن «سرمربی» تیم ملی ایران شد، ستاره‌های کلیدی تیم را به خاطر کینه‌های شخصی کنار گذاشت، فاجعه‌بارترین نتایج ممکن را با تیم ملی به دست آورد و عملا شانس صعود به جام جهانی را از یک نسل گرفت و بدتر از همه این‌ها، رقص شمشیر عربستانی‌ها در آزادی را رقم زد، صحبت از «حد و اندازه» می‌کند. اسکوچیچ بدون شک نسبت به مردی که برای مربیگری هرگز از «تهران» خارج نشده، در حد و اندازه مناسب‌تری برای هدایت تیم ملی است. البته که اسکو هم نقص‌های خاص خودش را دارد و یک مربی در کلاس جهانی نیست اما این نوع انتقادها نسبت به مردی که در 12 مسابقه روی نیمکت تیم ملی ایران 11 برد به دست آورده، تیم ملی را از بحران بزرگ مرحله پیشین عبور داده و حالا این تیم را به یک قدمی صعود به جام جهانی رسانده است، بیش از حد مغرضانه به نظر می‌رسند. در این نوع نقدها نسبت به عملکرد اسکو، کوچک‌ترین ردپایی از مسائل فنی دیده نمی‌شود. افرادی که این صحبت‌ها را مطرح می‌کنند، به جز تحقیر سرمربی تیم ملی، هدف دیگری در سر ندارند.

یکی دیگر از منتقدین جدی اسکوچیچ در فوتبال ایران، مجید جلالی است که این اواخر سعی کرده مدام حرفه‌ای‌گری سرمربی تیم ملی را به چالش بکشد. جالب اینکه جلالی در ماجرای طارمی و اسکو هم سکوت اختیار کرده بود و علاقه‌ای به حمایت از سرمربی مقابل بازیکنش نداشت. جلالی همان فردی است که چند سال قبل در انتقاد از ورود مربیان خارجی به فوتبال ایران به «رییس جمهور» نامه نوشته بود. مردی که تا این حد طرفدار «انحصار» است، طبیعتا نباید از حرفه‌ای‌گری صحبت کند. فراموش نکنید که جلالی منتقد سرسخت کارلوس کی‌روش در فوتبال ایران هم بود و در پوشش کانون مربیان ایران، دائما موجبات تخریب فضا علیه سرمربی تیم ملی را به وجود می‌آورد. این در حالی است که او تنها یک موفقیت بزرگ در فوتبال ایران داشته و پس از آن در هر تیمی، نتیجه‌ای به جز شکست را تجربه نکرده است. این نوع عداوت‌های آشکار، اتفاقا مسیر نقد صحیح به عملکرد تیم ملی را می‌بندند. نقد وقتی معنا پیدا می‌کند که پشتوانه‌ای از استدلال و آمار و ارقام را با خودش داشته باشد. وقتی قرار است به جای نقد، فقط از دشمنی حرف بزنیم و با کلی‌گویی به یک مربی موفق حمله کنیم، اتفاقا به شکل ناخودآگاه به دفاع از او پرداخته‌ایم. فوتبالی‌هایی که عملکرد فنی دایی و جلالی را در تیم‌های مختلف دیده‌اند، وقتی جبهه‌گیری مداوم آنها علیه اسکوچیج را می‌بینند، به جای بدبین شدن به اسکو، به او و ایده‌های فنی‌اش اعتماد می‌کنند. چراکه اتفاقا او در یک سنگر مشترک با این مربیان ناموفق قرار ندارد. حتی اگر رزومه چندان خاصی نداشته باشد.

وجه اشتراک جدی‌ترین منتقدین اسکو، دور بودن از فوتبال است. علی دایی در چند فصل گذشته در هیچ تیمی مشغول به کار نبوده و دائما وقتش را با فعالیت‌های خیریه و یا تجارت شخصی سپری کرده است. همین دور بودن موجب محبوبیت بیشتر او در بین اهالی فوتبال شده اما به محض آن‌که شهریار درباره فوتبال اظهارنظر می‌کند، دوباره بخش زیادی از این محبوبیت تحت تاثیر قرار می‌گیرد. مجید جلالی هم با شکست‌های مداومش در سال‌های اخیر، دیگر توجه نیمکت‌های لیگ برتری را از دست داده است. شاید اگر این دو نفر مشغول کار در فوتبال بودند، آرامش فکری بیشتری داشتند و از هر تریبونی برای تاختن به سرمربی تیم ملی استفاده نمی‌کردند. این مشکل آنهاست که دوری‌شان از فوتبال، تحمل تماشای موفقیت‌های دیگران را از این دو مربی «سابق» لیگ برتر گرفته است.