نگار رشیدی 

فوتبال ایران پنجشنبه شب یکی از سیاه‌ترین صفحات تاریخ خود را در میانه‌ یکی از زیباترین بازی‌هایش ورق زد. در حالی که چشم‌ها به ساق‌های بازیکنان و ماراتن پنالتی‌ها بود، در گوشه‌ای از ورزشگاه یادگار امام، اتفاقی افتاد که دل هر بیننده‌ منصفی را به درد آورد. طنین زشت فحاشی به مردی که نامش با احترام گره خورده است. آری، از کریم باقری حرف می‌زنیم؛ مردی که سنگینی وقار و پرستیژش، دهه‌هاست سایه‌ای از آرامش بر سر فوتبال ملتهب ما انداخته است. فحاشی به کریم؟ در تبریز؟ در خانه‌ خودش؟ این دیگر یک اتفاق فوتبالی نیست؛ این یک زلزله اخلاقی است که ویرانه‌هایش تا سال‌ها بر چهره‌ فرهنگ هواداری ما باقی خواهد ماند. 

در فوتبال ایران، آدم‌های محبوب زیاد داریم، اما آدم‌های محترم انگشت‌شمارند. کریم باقری، همان نقطه‌ اشتراکی است که تمام خطوط موازی فوتبال ما را به هم می‌رساند. او تنها کسی است که آبی‌ها برایش کلاه از سر برمی‌دارند و قرمزها در برابرش تعظیم می‌کنند. او همان کسی است که در اوج دربی‌های خونین، با یک نگاه، پرخاشگرترین بازیکنان را به سکوت وامی‌داشت.

سوال اساسی اینجاست؛ اگر کریم باقری محترم نیست، پس کیست؟ اگر به او می‌توان فحاشی کرد، پس خط قرمز اخلاق در این فوتبال کجاست؟ استقلالی‌ها که رقیب شماره یک پرسپولیس هستند و تلخ‌ترین گل‌ها را از شوت‌های مهارنشدنی او خورده‌اند، همیشه حرمت او را حفظ کرده‌اند. چون آنها می‌دانند «کریم» فراتر از یک پیراهن است؛ او بخشی از شناسنامه‌ وقار این ورزش است. 

دردناک‌ترین بخش ماجرا، جغرافیای این بی‌حرمتی است. کریم باقری، فرزند خلف آذربایجان است. او از همین کوچه‌پس‌کوچه‌های تبریز قد کشید، در همین تراکتور به دنیای فوتبال معرفی شد و نام آذربایجان را با درخشش در بوندس‌لیگا و تیم ملی، جهانی کرد. آقایانی که پنجشنبه شب گلوی خود را برای فحاشی به او پاره کردید! آیا می‌دانید به چه کسی توهین می‌کنید؟ شما به کسی فحش دادید که شناسنامه‌اش صادره از تبریز است. شما به کسی تاختید که وقتی در رقابت‌های جهانی گل می‌زد، تمام ایران به اعتبار پسر آذربایجان به پا می‌خاست. چگونه می‌شود یک جغرافیا، فرزند اسطوره‌ای خودش را این‌گونه در خانه‌ خودش غریب‌کش کند؟ این حرکت، تیشه زدن به ریشه‌ اصالتی بود که تبریزی‌ها سال‌ها به آن می‌نازیدند. پنج‌شنبه شب، فرهنگ مهمان‌نوازی و غیرت آذری زیر پای عده‌ای هوادارنما، له شد. 

اما واکنش خداداد عزیزی به این اتفاق، عمق فاجعه را نشان داد. وقتی غزال تیزپای فوتبال ایران، کسی که خودش رک‌گویی و صراحتش زبانزد است، با آن لحن پشیمان و شرمسار از کریم باقری و افشین پیروانی عذرخواهی می‌کند، یعنی یک فاجعه‌ ملی رخ داده است. خداداد عزیزی، هم‌رزم دیرینه‌ کریم، طاقت نیاورد که ببیند رفیق محجوبش این‌گونه در وطنش مورد هجمه قرار می‌گیرد. عذرخواهی او، درواقع عذرخواهی وجدان بیدار فوتبال از مردی بود که پنج‌شنبه شب فقط سکوت کرد و با همان نگاه عمیق و همیشگی‌اش، به آدم‌هایی نگریست که هویت خودشان را فریاد می‌زدند. وقتی بزرگان فوتبال برای عذرخواهی پیش‌قدم می‌شوند، یعنی حرمتی شکسته شده که ترمیمش به این سادگی‌ها ممکن نیست.

در کنار کریم، افشین پیروانی هم هدف این حملات بود. مدیری که برای تیمش می‌جنگد و مسئولیتش دفاع از منافع باشگاهش است. اما بحث اصلی اینجاست؛ چرا استادیوم‌های ما به جایگاهی برای تخلیه عقده‌های شخصی تبدیل شده‌اند؟ افشین پیروانی یا هر شخص دیگری، در جایگاه شغلی خود حق دارد برای تیمش تلاش کند، اما این حق را به هیچ‌کس نمی‌دهد که مرزهای حیا را جابه‌جا کند. فحاشی به پیروانی و باقری، نشان داد که فضای ورزشگاه‌های ما از نقد و حتی کری‌خوانی فرسنگ‌ها فاصله گرفته و به سمت یک سقوط فرهنگی تمام‌عیار در حال حرکت است. 

ما پنجشنبه شب یک فوتبال رویایی دیدیم؛ ۲۲ پنالتی، گل ثانیه‌ آخری و هیجان خالص. اما این ویترین زیبا، بوی تعفن فحاشی را نمی‌پوشاند. چه سودی دارد اگر استادیوم ما مدرن باشد، اگر تیم ما صعود کند، اما «انسان» در آن ذبح شود؟ اینکه عده‌ای در فضای مجازی فیلم این فحاشی‌ها را می‌چرخانند و به آن افتخار می‌کنند، یعنی زنگ خطر اخلاق به صدا درآمده است. تبریز که روزگاری مهد تمدن و ادب بود، نباید اجازه دهد عده‌ای قلیل، چهره‌ این شهر بزرگ را در ذهن تمام ایران تخریب کنند. سکوت باشگاه تراکتور و مسئولان برگزاری در برابر این بی‌حرمتی، کم از خود آن فحاشی‌ها ندارد. 

کریم باقری با این فحاشی‌ها کوچک نمی‌شود. او همان کوه استواری است که فوتبال ایران به آن تکیه کرده است. او همان مردی است که استقلالی‌ها هم عکسش را روی دیوار اتاق‌شان می‌زنند چون «آدم بودن» را بلد است. بازنده‌ واقعی بازی حذفی، نه پرسپولیس حذف شده بود و نه هواداران فوتبال؛ بازنده آنهایی بودند که به اسطوره‌ شهر خودشان فحاشی کردند. یادداشت تلخ این بازی، لکه‌ سیاهی است بر پیشانی کسانی که یادشان رفت فوتبال تمام می‌شود، اما حرمت باقی می‌ماند. 

آقای باقری! ما از طرف تمام کسانی که فوتبال را می‌فهمند و قدر شرافت را می‌دانند، از شما عذر می‌خواهیم. تبریز، خانه‌ توست؛ حتی اگر چند نفر در خانه‌ات به تو بی‌ادبی کرده باشند، تو هنوز هم آقای فوتبال ایران هستی.