آریا طاری

فوتبال ملی ایران در سال‌های اخیر همواره میان دو قطب استعداد ناب و خودبرتربینی در نوسان بوده است. نسل فعلی تیم ملی که با بازیکنانی چون مهدی طارمی، سردار آزمون، علیرضا جهانبخش و از همه مهم‌تر دکتر علیرضا بیرانوند شناخته می‌شود، از یک سو سه صعود متوالی به جام جهانی را در کارنامه دارد و از سوی دیگر، هرگز موفق به فتح جام ملت‌های آسیا نشده است. اما آنچه این نسل را به کانون توجه و نقد تبدیل کرده، نه صرفا عملکرد فنی، بلکه خودبزرگ‌بینی و توقعات بیش از اندازه‌ای است که از طریق اظهارات جنجالی بازیکنانش به جامعه و رسانه‌ها تزریق می‌شود. 

ریشه اصلی این بحران، ادعای برخی بازیکنان کلیدی تیم ملی مبنی بر اینکه آنها بهترین نسل تاریخ فوتبال ایران هستند، بوده است. این ادعا در مقایسه با نسل طلایی دهه‌ ۹۰ (نسل ۹۸) که دستاوردهای بزرگی همچون صعود تاریخی به جام ‌جهانی، درخشش ستاره‌هایش در لیگ‌های اروپایی مخصوصا بوندس‌لیگا و کسب جوایز فردی مثل جایزه مرد سال فوتبال آسیا را داشتند، بسیار بحث‌برانگیز است. 

بازیکنانی که خودشان را بهترین نسل فوتبال ایران می‌دانند و روی آن تاکید دارند، به تازگی پا را فراتر از این موضوع گذاشته‌اند. کنعانی‌زادگان در برنامه این هفته فوتبال برتر مدعی شد مدافعان ایرانی (تیم ملی) با تمام مدافعان دنیا فرق دارند و تا جایی که توانست برای خودش و شجاع خلیل‌زاده نوشابه باز کرد. این در حالی است که تیم ملی با قلعه‌نویی حسابی در فاز دفاعی مشکل داشته و نتوانسته انتظارات را در عقب زمین برآورده کند. جدا از این، نسلی که خودشان را بهترین نسل فوتبال ایران می‌دانند، نتوانسته‌اند در آسیا قهرمان شوند و در جام‌های جهانی نیز هرگز موفق به صعود از مرحله گروهی نشده‌اند.

نسل کنونی، در اوج آمادگی بدنی و فنی، دو بار پیاپی در مرحله نیمه‌نهایی جام ملت‌ها متوقف شده و به هیچ جام قاره‌ای دست نیافته است. این عدم توازن بین ادعای بزرگ و کارنامه‌ خالی از جام، اولین جرقه برای شکل‌گیری صفتی چون نسل پرتوقع است. 

یکی دیگر از مظاهر این خودبزرگ‌بینی، عدم پذیرش نقد و واکنش‌های تند به کارشناسان و هواداران است. این رفتار، نه‌تنها یک ضعف اخلاقی، بلکه یک چالش حرفه‌ای جدی است. بازیکنانی نظیر سردار آزمون و شجاع خلیل‌زاده، بارها پس از بازی‌های نه‌چندان دشوار، به جای پذیرش ایرادات فنی به کارشناسان حمله کرده و آنها را به بی‌لطفی یا داشتن مشکل شخصی با تیم متهم کرده‌اند. آزمون یک ‌بار از فدراسیون درخواست کرد تا کسانی را به عنوان کارشناس دعوت کنند که به درد کارشناسی تیم ملی بخورند.

شاید بهتر است این نسل تمام انرژی خود را بگذارند و حداقل با درخشش در جام‌ جهانی پیش‌رو و صعود از مرحله گروهی، اتفاقی را رقم بزنند که تا حالا رخ نداده است. با افزایش تعداد تیم‌های حاضر در مهم‌ترین تورنمنت فوتبالی جهان، صعود از مرحله گروهی کار چندان سختی نیست اما خب فوتبال ایران همین را هم از نسل فعلی می‌پذیرد

وقتی بازیکنانی با لحنی تحکم‌آمیز، مردم و کارشناسان را به عدم حمایت و نق زدن متهم می‌کنند، شکاف عمیقی میان تیم ملی و هوادارانش ایجاد می‌شود. این رفتار باعث می‌شود مردم از کیفیت بازی تیم عصبانی باشند و حس کنند این تیم، بیش از آنکه متعلق به ۸۵‌ میلیون نفر باشد، ملک شخصی عده‌ای با کیفیت متوسط و گستاخ است که توقع حمایت مطلق دارند. این طرز برخورد، ریشه در این تصور غلط دارد که بازیکنان، به دلیل جایگاه بین‌المللی یا دستمزدهای بالا، از هرگونه نقد فنی مبرا هستند و صرفا باید تحسین شوند. این همان پرتوقعی است که در ذات حرفه‌ای‌گری مخرب است. 

به سردار آزمون می‌رسیم که از الان نگران آینده فوتبال ایران است و اعتقاد دارد کسی نیست جای او و دوستانش را در تیم ملی بگیرد. نقد سردار آزمون از بازیکنان جوان‌تر تیم‌های پایه، در حالی که ظاهرا تلاشی برای بهبود اخلاق و شخصیت در آینده فوتبال ایران است، در ناخودآگاه خود، مهر تاییدی بر خودبزرگ‌بینی نسل کنونی می‌زند. این اظهارات، بیش از آنکه یک دغدغه‌ دلسوزانه باشد، نشانگر احساس برتری نسلی است که خود را در جایگاهی بالاتر از نسل پس از خود می‌بیند. 

وقتی سردار آزمون می‌گوید فرض کنید من، طارمی و جهانبخش نباشیم، چه کسی باید جای ما بازی کند؟ این جمله حامل یک پیام واضح است؛ او با این پرسش، قدرت و کیفیت فنی نسل فعلی را آنچنان بی‌نظیر فرض می‌کند که تصور می‌کند یافتن جانشینانی در همان سطح، یک چالش بزرگ و تقریبا ناممکن است. این نگرش، تاریخ فوتبال ایران را نادیده می‌گیرد. زمانی که علی دایی، علی کریمی، خداداد عزیزی و مهدوی‌کیا (نسل طلایی واقعی) کنار رفتند، جانشینی برای آنها  پیدا نشد؟

حقیقت این است که آزمون با طرح این نگرانی، در حال تثبیت این ایده در ذهن مخاطب است که کیفیت و شخصیت ما (نسل فعلی) آنقدر بالاست که بازیکنان بعدی اصلا در حد و اندازه‌ ما نیستند. این نگاه از بالا به پایین که از سردار آزمون به عنوان یکی از لیدرهای تیم ملی مطرح می‌شود، غرور و توقعات نابجای این نسل را تقویت می‌کند و نشان می‌دهد آنها نه‌تنها خود را از نسل‌های گذشته (مثل نسل ۹۸) برتر می‌دانند، بلکه احساس می‌کنند هیچ‌کس شایسته‌ جانشینی آنها در آینده نیست. 

این نسل باید بپذیرد که بهترین نسل تاریخ بودن، با معیار کسب جام و عملکرد پایدار در بالاترین سطح سنجیده می‌شود، نه صرفا حضور در اروپا یا ادعاهای رسانه‌ای. تا زمانی که غرور، جایگزین تواضع حرفه‌ای نشود، این نسل با وجود تمام استعدادهایش، محکوم به تکرار سناریوی تلخ حذف در آستانه‌ قهرمانی باقی خواهد ماند. 

شاید بهتر است این نسل تمام انرژی خود را بگذارند و حداقل با درخشش در جام‌ جهانی پیش‌رو و صعود از مرحله گروهی، اتفاقی را رقم بزنند که تا حالا رخ نداده است. با افزایش تعداد تیم‌های حاضر در مهم‌ترین تورنمنت فوتبالی جهان، صعود از مرحله گروهی کار چندان سختی نیست اما خب فوتبال ایران همین را هم از نسل فعلی می‌پذیرد. دوستان حداقل چند ماهی بی‌خیال کری خواندن شوید و روی اعصاب مردم پیاده‌روی نکنید. شما که اجازه نمی‌دهید مردم خودشان نسل طلایی را مشخص کنند، حداقل از گروه بالا بیایید و یک خاطره خوب از خود برجای بگذارید. این نسل با رکورد سه دوره حضور در جام‌ جهانی نمی‌تواند خودش را با نسل‌های طلایی قبلی مقایسه کند.