بهروز فائقیان

موسسۀ حراج‌گذاری کریستیز در خبری بی‌مقدمه لغو برگزاری سالانه این رویداد را در خاورمیانه اعلام کرده است. به این ترتیب بخش هنر خاورمیانه این حراجی تا اطلاع ثانوی در خارج از مرزهای خاورمیانه و در خانۀ اصلی این حراج در لندن برگزار خواهد شد. اما این اقدام را حقیقتاً باید نتیجۀ تصمیمی خلق‌الساعه دانست؟ یا این‌که در نگاهی دقیق‌تر می‌توان پیشینه‌ و علت‌هایی مشخص را برای آن شناسایی کرد؟ از سوی دیگر باید به این اندیشید که برگزاری این حراج در خاورمیانه برای نزدیک به دو دهه چه مناسباتی را در عرصۀ اقتصاد هنر کشورهای خاورمیانه شکل داده و اکنون در غیبت این رویداد چه عوارضی گریبان‌گیر هنر ایران خواهد شد؟  

به دنبال تصمیم به توقف برگزاری حراج‌ کریستیز در خاورمیانه، به نظر می‌رسد این چشم‌انداز فریبنده می‌رود تا از دسترس سرمایه‌گذاران در عرصه هنرهای تجسمی ایران خارج شده و رنگ ببازد. خبر این است که موسسه حراج‌گذاری کریستیز برگزاری حراج‌های آثار هنری در خاورمیانه را تا اطلاع ثانوی متوقف کرده است. اگرچه آغاز کار این حراجی بزرگ بین‌المللی در سال 2006 میلادی آرام آرام به فهرست اخبار حوزه هنرهای تجسمی راه یافت، اما حالا خبر لغو برگزاری این حراج را باید حقیقتاً شوکه‌کننده و هشدارآمیز تلقی کرد. مهم‌تر آنکه دلایل اعلام شده برای لغو این رویداد از سوی برگزارکنندگان، بسیار پرسش‌برانگیز است و عواقبی جدی برای اقتصاد هنر در دخل کشور خواهد داشت. 

بر جامعه هنرهای تجسمی ما پوشیده نیست که هر آنچه در 15 سال گذشته به رونق اقتصاد هنر در کشور تعبیر شده، تماماً و به شکلی انکارناپذیر در سایه حضور حراجی‌های بین‌المللی در خاورمیانه قرار داشته؛ و به اعتبار ارزش‌گذاری این مؤسسات شناخته‌شدۀ جهانی بوده که بخشی از طبقه مرفه ایرانی مجاب به سرمایه‌گذاری در عرصه هنرهای تجسمی شده است. اما حالا و با اظهارات گردانندگان حراج‌ها برای توقف این رویداد، به نظر می‌رسد هر آنچه در این ارتباط ارزش و اعتباری داشته رنگ می‌بازد و از سکه می‌افتد. اساساً به یمن حضور همین حراجی‌های سرشناس بود که دلالان و واسطه‌های هنری داخلی قادر می‌شدند تا صاحبان سرمایه ایرانی را به سرمایه‌گذاری در عرصه هنر تحریک کنند و چشم‌اندازی فریبنده چون مشارکت در حراجی‌ها را پیش روی آن‌ها بگذارند. اما امروز با تصمیم به توقف برگزاری حراج‌ها دیگر این چشم‌انداز فریبنده از دسترس خارج شده است.

 هر آنچه در 15 سال گذشته به رونق اقتصاد هنر در کشور تعبیر شده، به شکلی انکارناپذیر در سایه حضور حراجی‌های بین‌المللی در خاورمیانه قرار داشته؛ و به اعتبار ارزش‌گذاری این مؤسسات بوده که بخشی از طبقه مرفه ایرانی مجاب به سرمایه‌گذاری در عرصه هنرهای تجسمی شده است

 در چنین شرایطی در نهایت تأسف باید گفت عواقب و آسیب‌های لغو حراجی‌ها تنها به واسطه‌های هنری محدود نخواهد بود و فضای عمومی عرضه و ارائه آثار هنری را نیز متأثر خواهد کرد. چگونه؟ با مروری بر دلایل لغو برگزاری حراجی کریستیز ابعاد بیشتر آسیب‌های پیش روی جامعه هنرهای تجسمی را می‌توان کنکاش کرد. کارولین لوکا، مدیرعامل جدید کریستیز در خاورمیانه در اظهارنظری پیرامون لغو برگزاری این رویداد گفته است: «باید پاسخگوی نیازهای جدید مجموعه‌داران خاورمیانه‌ای باشیم که مشتاق دستیابی به آثار باکیفیت هستند که با راهبردهای مجموعه‌هایشان تطابق داشته باشد». در این ارتباط پرسش مهم این است که چگونه هنر مدرن ایران که در سال‌های برگزاری جزو آثار شاخص و حتی در مقاطعی رکورددار این حراجی بود، امروز از سوی گردانندگان کریستیز چنان که باید واجد کیفیت‌های لازم شمرده نمی‌شود؟ آیا چنین اظهاراتی را باید به منزله پیامی در ارتباط با کاهش اعتبار هنری ایران در مجامع بین‌المللی تعبیر کرد؟ اظهارنظر دیگری در ارتباط با لغو برگزاری حراج کریستیز چنین گمانه‌ای را تقویت می‌کند. چارلز پوکوک از موسسان گالری میم معتقد است؛ حراجی‌های هنری به کیفیت، تحقیق، ارزش افزوده و شفافیت بیشتری نیاز دارند و خریدار باید برای تشخیص آثار تقلبی از امنیت و شفافیت بیشتری برخوردار باشد. متاسفانه مسئله تقلب در ارائه آثار هنری به دنبال اقدامات متقلبانه برخی واسطه‌های هنری داخل کشور در ایجاد این نگرانی برای برگزارکنندگان حراجی کریستیز نقش پررنگی داشته و متاسفانه بیشترین لطمه را به اعتبار هنرهای تجسمی کشور زده است. مروری بر اصلی‌ترین موارد تقلب در حراج‌های هنری از سوی واسطه گران داخل کشور ابعاد این ماجرا را تا اندازه زیادی روشن می‌کند. سهراب سپهری تا چند دوره اخیر حراجی کریستیز از هنرمندانی بود که آثارش به طور مداوم در این حراج عرضه می‌شد و در سطح بالایی به فروش می‌رفت تا آنکه در سال 1391 یک خبرنگار با خواهر وی مصاحبه کرد و ثابت کرد که اثری که از این هنرمند به کریستیز فرستاده شده تقلبی است. مدیران کریستیز در آن دوره به سرعت اثر را از فروش خارج کردند ولی از اطلاع‌رسانی جدی در این باره طفره رفتند. در موردی دیگر وقتی تابلوی فرامرز پیل‌آرام، نقاش فقید مکتب سقاخانه، پس از شش دوره تلاش دست‌اندرکاران و واسطه‌های هنری توانست به حراجی کریستیز در دوبی راه پیدا کند، بسیاری از کارشناسان هنری ایران از این‌ اتفاق شادمان شدند. اما در جریان برگزاری حراج مشخص شد که این اثر نیز تقلبی بوده و به این ترتیب اثر دیگری از یک هنرمند ایرانی در این دوره از حراج از فهرست کنار گذاشته شد. همچنین ورود یک اثر جعلی از بهمن محصص به حراج کریستیز در سال 1394 یکی دیگر از نمونه‌های اقدامات تقلب‌آمیز در عرضه آثار هنری است که از قضا در ارتباط با یکی از شاخص‌ترین هنرمندان مدرنیست ایرانی صورت گرفت. 

موسسه حراج‌گذاری کریستیز برگزاری حراج‌های آثار هنری در خاورمیانه را تا اطلاع ثانوی متوقف کرده است. اگرچه آغاز کار این حراجی آرام آرام به فهرست اخبار حوزه هنرهای تجسمی راه یافت، اما حالا خبر لغو برگزاری این حراج را باید حقیقتاً شوکه‌کننده و هشدارآمیز تلقی کرد

اما درنهایت باید به نکته‌ای توجه داشت که علاوه بر ابعاد مطرح شده حائز اهمیت بسیار است. آنچه از نیمه دهه 80 شمسی با عنوان اقتصاد هنر در ادبیات هنرهای تجسمی کشور بر سر زبان‌ها افتاد، تا اندازۀ زیادی متأثر از ورود حراج‌گذاران اروپایی چون کریستیز، ساتبی و بونامز به عرصۀ هنر خاورمیانه بود. اگرچه هرگز از این‌که به چه دلایلی توجه این حراج‌گذاران به هنر کشورهای جهان سوم و اغلب در حال توسعه جلب شده بود، به وضوح حرفی به میان نیامد، اما خوب یا بد؛ ایران، لبنان و مصر به عنوان نقاطی از خاورمیانه که تجربه قابل‌اعتنایی از تجدد را پشت سر داشتند در سال‌های برگزاری این حراج‌ها بیش از همه مورد توجه بودند. نتیجه اینکه جدای از تاثیراتی که لغو برگزاری حراجی کریستیز در بخش خاورمیانه بر روند عرضه و تقاضای آثار هنری در ایران خواهد داشت، کاهش اعتبار و ارزش هنر ایران پیامد مهم‌تری است که می‌تواند وجهۀ هنر ایران را به طرزی غیرقابل‌جبران تحت‌تأثیر قرار دهد.