احسان زیورعالم

در کتاب تاریخ بی‌خردی آمده که جان آدمز، دومین ریاست‌جمهوری آمریکا گفته است در حالی که همه علوم دیگر پیشرفت کرده است، علم حکومت متوقف مانده و امروز بهتر از سه یا چهار هزار سال پیش اعمال نمی‌شود. حتی برخی بر این باورند علم سیاست نتوانسته رفتاری متناسب با روز بشر داشته باشد. وضعیت آشفته این روزها به نوعی گواه بر این مسأله است. در جهانی که اختراعات و اکتشافات سرعت خیره‌کننده‌ای یافته‌اند، سرعت علم سیاست منفی است.

حالا در روزهایی که هر دم با یک توئیت دونالد ترامپ در شکل قدرتمندش و یا سیاستمداران شناخته شده در شکل ضعیف‌ترش، وضعیت جهان دستخوش تغییر می‌شود، بیش از هر زمانی یکی از نمایش‌های نه چندان دیده شده در تهران جذاب می‌شود. در حالی که آخرین نوشته‌های ترامپ مصداق تروریسم برشمرده می‌شود و فعالان فضای مجازی او را با شخصیت دکتر استرنج‌لاو استنلی کوبریک مقایسه می‌کنند؛ بیخ گوشمان در تهران نمایشی روی صحنه می‌رود که تصویری کاملاً آشنا از ترامپ ارائه می‌دهد. دیوانه‌ای که خودش را صاحب سلاحی عجیب و قدرتمند می‌داند و خیال می‌کند با این سلاح می‌تواند جهان را در سیطره خویش قرار دهد.

«اختراع والس» نوشته ولادیمیر ناباکوف، نویسنده شهیر روس، داستان شخصیتی به نام سالواتور والس است که مدعی داشتن دستگاه هولناکی است، دستگاهی که می‌تواند هر عنصری در زمین را محو کند. او در برابر دیدگان وزیر دفاع کشورش، کوه زیبایی را ناپدید می‌کند و نشان می‌دهد قدرت تخریب جهان را در دست دارد. او در قبال انفعالش، خواهان همه چیز است. او می‌خواهد همه دنیا از آن او باشد، همانطور که از زمان ورودش هر چیزی را متعلق به خود می‌داند؛ حتی اشعار سروده شده توسط زنی چاق یا اسباب‌بازی روی میز. گویی از گذشته تا به امروز هر چه پدید آمده از آن اوست. او که با آرامشی عجیب وارد عرصه شده است، ناگهان به هیولایی چند سر بدل می‌شود که می‌خواهد جهان را ببلعد. زیاده‌خواهی او عجیب است. او جهان را آشفته می‌کند و در عسرت نوع‌بشر قصد سفر به جزیره‌ای ناشناخته می‌کند. او جهان را در هراس خویش نگاه می‌دارد تا شاید در میان آسودگی مکان، تن‌آسایی کند.

متن ناباکوف را سارا افشار چندی پیش روی صحنه می‌برد. نمایشی که به ظاهر وفادار به متن، با بازی حسن معجونی در نقش اصلی، تلاش می‌کند تصویری لامکان و لازمان از جهان والس به نمایش بگذارد. والسی که سلاحی خطرناک در دست دارد و می‌تواند جامعه بشری را زیر سیطره خود قرار دهد. فارغ از کیفیت اثر افشار آنچه نمایش را برجسته می‌کند، رویه‌ای است که والس در نمایش و ترامپ در جهان واقع از خود نشان می‌دهند. والس با دست‌مایه قرار دادن اختراع پسرعمویش، کسی که هیچگاه او را نمی‌بینیم و هرگز درنمی‌یابیم کجاست، تراژدی دهشتناکی رقم می‌زند. یک دنیا ابزورد شده که در آن شما نمی‌توانید امیدی به بودن داشته باشید. در آن سو، ترامپ، با دست‌مایه قرار دادن اختراعات دیگران، از اسلحه‌های گرم تا فضای تعاملی به نام توئیتر، بهره می‌برد تا بگوید قدرتمند است. او همه چیز را از آن خود می‌داند. مثل این توئیت ترامپ که از زرادخانه رشک‌برانگیز و هزینه‌ سرسام‌آورش می‌گوید که می‌تواند چون اسباب‌بازی در دست کودکی چند ساله، هر هدفی را نابود کند. یا آنجا که می‌گوید 52 نقطه از جمله اماکن ملی و فرهنگی ایرانیان را منهدم می‌کند. اینها همگی شبیه به رفتار والس است. او هم کوهی را می‌زند که نماد پایتخت است، روستاها و شهرها را محو و جزایر را از صفحه روزگار پاک می‌کند.

جهان هنر همواره پیشتازی می‌کند. هنرمند پیش‌بینی می‌کند. او دیوانه‌های آینده را افشا می‌کند. خطر ظهورشان را برجسته می‌کند. می‌گوید چه می‌شود اگر مجنون دستش به آن دکمه قرمز برسد. مثل فیلم‌های هالیوودی که رئیس‌جمهور آمریکا، چه سفید و چه سیاه، تنها راه نجات خود را فشردن یک دکمه سرخ‌رنگ می‌داند، دکمه‌ای که پای موشک‌ها و بمب‌ها و راکت‌ها را به میان می‌کشد و شاید بخش مهمی از جهان را محو کند؛ بدون آنکه مشخص باشد یک محو کردن عاقبتش چه می‌شود. چیزی شبیه آن سکانس نهایی «دکتر استرنج‌لاو»، آن فرمانده گاوچران که برعکس پشت بمب اتمی نشسته است و کلاهش را می‌چرخاند.

حالا در نمایش سارا افشار این جنون دراماتیک می‌شود. وضعیت به تصویر کشیده می‌شود. با تمام ضعف‌های نمایش، با وجود دراماتورژی ناقصش، با وجود عدم‌توازن در چینش بازیگران و حتی با وجود ضعف آشکار میزانسن‌ها و دکور چشم‌خراش نمایش، «اختراع والس» این روزها به یک پیش‌بینی می‌ماند. اینکه چگونه در جامعه مدعی خرد و اندیشه، در دام جنون جانیان می‌شود. جانی که ظاهرش آرام و متین است. حتی ادیبانه سخن می‌گوید؛ اما او مملو از عقده است. عقده‌های به ظاهر ساده‌ای که بشریت را نشانه می‌گیرد. ما نیز چون آدم‌های نمایش گویی در برابر چنین مجانینی قرار گرفته‌ایم، مجانینی که اسلحه زیبا دارند و تیک آبی. این روزها بیشتر خطر حس می‌شود، خطر آدم‌هایی که بی‌هیچ دانشی انگشت بر ماشه سلاح‌های گران‌قیمت نهاده‌اند.