آرزو احمدزاده ، راهنمای طبیعت‌گردی 

چندروز پیش برای فرار از گرمای طاقت‌فرسای تابستان تهران؛ سراغ نقشه رفتیم و آب و هوای مناطق مختلف را بازبینی کردیم و درنهایت اینگونه شد که: بهترین مکان در حال حاضر مناطق شمال غربی کشور است. دقیقا باید به سراغ سر این گربه نشسته بر زمین برویم. پس بار و بنه را آماده کردیم و به سمت تبریز به راه افتادیم. عوارضی قزوین را هم که برداشته‌اند و پرداخت عوارض این آزاد راه بصورت الکترونیک انجام می‌شود. پس درنگ نکردیم و تا زنجان که اولین ایستگاه استراحت‌مان بود تخته گاز رفتیم. کمی قبل از تبریز تابلو اهر را دیدیم و به سمت جاده اهر پیچیدیم. به اهر رسیدیم و به سمت جاده کلیبر رفتیم. خیابانی که به جاده کلیبر منتهی می‌شود پر از میوه‌فروشی است. کمی میوه خریدیم و به راهمان ادامه دادیم. از پیچ و خم‌های جاده گذشتیم و کم‌کم وارد جنگل‌های ارسباران شدیم. این منطقه جنگلی در ناحیه قره‌داغ واقع و از سوی یونسکو در سال ۱۹۷۶ به عنوان ذخیره گاه زیست کره ثبت شده است. ذخیره‌گاه زیست کره به مناطق حفاظت شده طبیعی-زیستی بین المللی گفته می شود که علاوه بر حفاظت، سایت های مطالعاتی کم نظیری هستند که  در اختیار دانشمندان قرار می‌گیرند. از نظر جغرافیایی گیاهی ارسباران محل برخورد سه اقلیم مختلف خزری، قفقازی و مدیترانه‌ای است. شکل ظاهری و پوشش گیاهی ارسباران  بدین گونه است که دامنه‌های جنوبی اصولاً پوشیده از مرتع است و جنگل عمدتاً در دامنه‌های شمالی مشاهده می‌شود. به شهر کلیبر که رسیدیم تابلوهای قلعه بابک را دنبال کردیم. 

در روستایی در نزدیکی مسیر قلعه خانه‌ای جهت اقامت اجاره کردیم و شب از خنکای قره داغ لذت بردیم. در ایوان خانه دراز کشیدم و به آسمان نگاه کردم. ماه اینجا جلوه‌ای دیگر داشت. به یاد قطعه شعری افتادم که سال‌ها پیش مرحوم عبدالحسین اسکندری مجری خوش‌صدای تلویزیون در تیتراژ ابتدایی برنامه‌‌اش می‌خواند:«دلم امشب صاف است، آسمان هم آرام، و هزاران فانوس، باد هم می‌آید، و نسیمی زیرک سعی دارد که بفهماند شب، مظهر این همه تاریکی و دلتنگی نیست، به گمانم فردا، روز خوبی باشد، صورت ماه به من می‌گوید». صبح زود به سمت قلعه حرکت کردیم تا صبحانه را بر بالای دژ بابک و با نظاره بر ارسباران بخوریم. از پله‌هایی که در ابتدای مسیر است بالا می‌رویم و به دکل بزرگ برق می‌رسیم. از اینجای مسیر به بعد در مسیر پاکوب حرکت می‌کنیم. به دالان باریکی که میان کوه تراشیده شده است می‌رسیم. از میان راهرو سنگی می‌گذریم و به ناگاه قلعه روبرویمان نمایان می‌شود. وارد محوطه قلعه می‌شویم. قسمتی از برج و باروهای مخروطی و استوانه‌ای شکل قلعه هنوز پابرجاست. از پله‌های قلعه بالا می‌رویم و بر بامش می‌ایستیم. 

دژ بابک که در برخی کتب تاریخی از آن به نام بذ نام برده شده است، در زمان ساسانیان ساخته شده و نام خود را از نام بابک خرمدین، رهبر رویارویی با مهاجمین عرب گرفته ‌است. این دژ مربوط به دوران خرمدینان است و با نام قلعه و قصر جمهور به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده ‌است. بر بام ارسباران می‌نشینیم و صبحانه را با زمزمه همنوردان تورک زبان که اشعار بومی می‌خوانند می‌خوریم. عکس‌های یادگاری‌مان را می‌گیریم و به سمت پایین روانه می‌شویم. در میانه‌های مسیر به دوراهی می‌رسیم و از دوستان جویای مسیر دوم می‌شویم که نوید سیاه چادر عشایر در مسیری جدا از مسیری که آمده بودیم را می‌دهند، به چادرشان می‌رسیم و در کنار عشایر مهربان استراحتی کوتاه می‌کنیم. نیم‌نگاهی به ارسباران سبز می‌اندازیم و به سمت گرمای پایتخت بازمی‌گردیم.‌‌