محمدحسن خدایی

بعد از تعطیل شدن جشنواره تئاتر دانشگاهی که تاثیر مهمی بر کلیت تئاتر کشور داشت و فرصتی بود برای ظهور و بروز استعدادهای ناب دانشجویی، در گوشه و کنار کشور شاهد برگزاری رخدادهای دانشجویی تئاتر هستیم که می‌توان آن‌ را نوعی مواجهه با فقدان حضور دانشجویان مشتاق تئاتر در یک جشنواره ملی و سراسری دانست. فی‌المثل جشنواره تئاتر «اردیبهشت» در دانشگاه هنر دامغان و «رویداد تئاتر تربیت مدرس» تهران، از نمونه‌های قابل ذکر این گرایش به برگزاری جشنواره و ساختن یک اجتماع پرشور از جوانان مشتاق عرصه تئاتر است. رخدادهایی هر چند کوچک اما امیدبخش از فعالیت‌های دانشجویان در دل نهادهای آکادمیک و فضاهای علمی، پژوهشی و هنری. از این باب می‌توان فعالیت دانشجویان تئاتری دانشگاه تربیت مدرس را در فراهم کردن امکان برگزاری این جشنواره ستود و همدلانه نگاهی انداخت به کم و کیف این رویداد ارزشمند. 

با نگاهی به آثار اجرا شده در دانشگاه تربیت مدرس، کمابیش می‌شود این رویداد را این‌گونه صورتبندی کرد که گویی آثار دانشجویان، بعد از شرایط دشوار کرونایی و حوادث سیاسی پاییز 1401، واجد ایده‌هایی است خام، شتاب‌زده و صد البته صادقانه که همچنان فرم غایی خویش را نیافته‌اند؛ اما به لحاظ اجرایی در مسیر درستی قرار گرفته و می‌توانند به اجراهایی پیشرو، رادیکال و نابهنگام بدل شوند

    در ابتدا از یاد نبریم که قبل از این رویداد، «نخستین رویداد تئاتر دانشگاه تربیت مدرس به همت انجمن‌های علمی دانشجویی بازیگری-کارگردانی و بینارشته‌ای کنش دانشگاه تربیت مدرس و با همکاری معاونت دانشجویی و فرهنگی- اجتماعی و دانشکده هنر» در خرداد ماه امسال برگزار شد و دانشجویان این امکان را یافتند که در مدت سه روز آثار تجربی خویش را اجرا کرده و خود را محک بزنند. حال بعد از آن اتفاق مبارک، به همت انجمن علمی دانشجویی کارگردانی و بازیگری تربیت مدرس، از روز شنبه 16تا سه‌شنبه 19 دی‌ماه دومین رویداد تئاتری دانشجویان تربیت مدرس با موفقیت برگزار شد و خاطره‌ای دلنشین از یک اجتماع دانشجویی تئاتری در اذهان ساخت. به هر حال در فقدان جشنواره ملی و بین‌المللی تئاتر دانشگاهی، همت بچه‌های مشتاق و پیگیر تربیت مدرس، بارقه‌ای از امید ایجاد می‌کند و میل فزاینده و فراموش‌نشده تمامی دانشجویان را از برای شروع مجدد جشنواره تعطیل‌شده دانشگاهی گوشزد می‌کند.

   باید توجه داشت که به لحاظ هستی‌شناسی، تئاتر دانشجویی نسبت معناداری با مفهوم «جوانی»، «رفاقت»، «تجربه‌گرایی»، «عشق و اروس» و «آماتوریسم» دارد. این نسبت‌ها بدون فراهم بودن حدی از آزادی آکادمیک، ناممکن می‌نماید و می‌تواند باعث سرکوب و سرخوردگی دانشجویان تئاتر و تولید آثاری سترون و بی‌ربط با وضعیت اینجا و اکنون ما شود. با نگاهی به آثار اجرا شده در دانشگاه تربیت مدرس، کمابیش می‌شود این رویداد را این‌گونه صورتبندی کرد که گویی آثار دانشجویان، بعد از شرایط دشوار کرونایی و حوادث سیاسی پاییز 1401، واجد ایده‌هایی است خام، شتاب‌زده و صد البته صادقانه که همچنان فرم غایی خویش را نیافته‌اند اما خوشبختانه به لحاظ اجرایی در مسیر درستی قرار گرفته و می‌توانند با ممارست، تمرین و تجربه‌گرایی به اجراهایی پیشرو، رادیکال و نابهنگام بدل شوند. ناکامل بودن و صیروریت، خصلت آشنای این قبیل اجراها است و گریزی از آن نیست. این آمانوریسم در اغلب 19 اجرای این دوره قابل مشاهده است و نویدبخش مسیر درست دانشجویان. چراکه فاصله‌مندی با تئاتر بدنه، دوری از حرفه‌ای‌بودن و تن ندادن به مناسبات پرهزینه تئاتر جریان اصلی، سرنمون ابدی و ازلی تئاتر دانشجویی است. اینجا با ایده‌هایی خام به مثابه نقطه عزیمت روبرو هستیم که در یک فرآیند طولانی و جمعی، می‌بایست فرم مناسب را ابداع کرده و جهان خودآیین خویش را با پشتکار، خلاقیت  و مرارت بسازند.    یکی از بخش‌های مفید این دوره «نقد و بررسی» بود که بعد از پایان اجراها از ساعت 18 تا 20 با حضور منتقدان برگزار می‌شد و باب گفتگویی بود مابین گروه‌های اجرایی و عرصه نقد. از منتقدان این دوره می‌توان به فارس باقری، حمید مرادویسی، مازیار نیستانی، آناهیتا ایزدی، محمدحسن خدایی و اشکان خیل‌نژاد اشاره کرد. تنش‌هایی که گاهی بر سر کیفیت اجراها و شیوه بازی و کارگردانی، بین دانشجویان و منتقدان درمی‌گرفت نشان از پویایی این جلسات و اهمیت نقد رادیکال بود. همچنین باید به این نکته اشاره کرد که رویکردهای مختلف نقد و تحلیل از جانب هر کدام از منتقدان در مواجهه با هر کدام از اجراها، زمینه‌ساز گفتگوهای انتقادی بود و به نوعی آشکارکننده رابطه پرتنش اجرا و نقد در فضای تئاتر دانشگاهی. بی‌شک حضور نحله‌های مختلف فکری در این عرصه می‌تواند باعث رشد کیفی آثار شده و دانشجویان را با چشم‌اندازهای تازه‌ای از امکانات و محدودیت‌های خویش در رابطه با حضور در نهاد اجتماعی تئاتر روبرو کند. از نکات قابل اعتنای جلسات نقد، حضور دکتر محمدرضا خاکی بود که به فراخور و ضرورت گفتگوها در مباحث مداخله می‌کرد و در رابطه با موضوعات مورد مناقشه‌ای همچون کیفیت بازی اجراگران، نکات مهمی را بیان می‌داشت.

به لحاظ هستی‌شناسی، تئاتر دانشجویی نسبت معناداری با مفهوم «جوانی»، «رفاقت»، «تجربه‌گرایی»، «عشق و اروس» و «آماتوریسم» دارد. این نسبت‌ها بدون فراهم بودن حدی از آزادی آکادمیک، ناممکن می‌نماید و می‌تواند باعث سرکوب و سرخوردگی دانشجویان تئاتر و تولید آثاری سترون و بی‌ربط با وضعیت اینجا و اکنون ما شود

   در روز اول این رویداد، پنج اجرا در کارگاه نمایش دکتر محمدرضا خاکی بر صحنه آمد. اجراهایی با عنوان «ملکه زیبایی لی‌نین؛ یک آمیختگی»، «دایی وانیا»، «پرولوگ»، «سه پاس» و «چیدمان ماسماسک‌ها». با نگاهی اجمالی به این اجراها، کمابیش می‌شد به این نتیجه رسید که اجرای «پرولوگ» به کارگردانی ارسلان شهبازبیگی، از منظر متن، شیوه اجرایی و مسئله‌مندی‌اش با وضعیت این روزها، اجرایی بهتر از باقی اجراها بود. در روز دوم اجراهایی همچون «مرگ در ساعت سگ»، «کالبدشکافی»، «شیخ‌االرئیس از قولنج مرد»، «بازسازی» و «وارونگی» مقابل چشم تماشاگران اجرا شد و از منظر کیفی، به نسبت روز اول، شکل‌یافته‌تر بود. در روز سوم اجراهایی چون «connection»، «وداع»، «بازتاب»، «the pig» و «آفازی» میزبان مخاطبان بود و در این میان اجراهای اول و آخر، بیشتر مورد رضایت تماشاگران قرار گرفت. در روز آخر، چهار اجرای «هملت است»، «سالگرد ازدواج»، «آماتورها» و «فعل» به صحنه آمدند و به غیر از اجرای «سالگرد ازدواج» که چندان نتوانست رضایت تماشاگران را جلب کند، بقیه آثار بیش‌وکم توانستند با تماشاگران ارتباط برقرار کنند.

   این رویداد داوری نداشت، اما تماشاگران این امکان را داشتند که بعد از پایان هر اجرا، به سایت‌های مدنظر مراجعه کرده و امتیاز دهند. نتیجه این امتیازدهی به ترتیب در سه اجرای «پرولوگ» مقام اول، «connection» مقام دوم و «مرگ در ساعت سگ» مقام سوم بازتاب یافت. مشارکت مخاطبان در فرآیند انتخاب اثر برگزیده، با آنکه از مکانیسم داوری حرفه‌ای فاصله گرفته بود اما شکلی از دموکراتیزاسیون را در رابطه با ارزش/داوری ممکن می‌کرد.

در انتها جا دارد با معرفی اعضای برگزاری این رویداد دانشجویی، بر این نکته اشاره کنیم که چگونه در یک زیست دانشجویی آن‌هم در دل نهاد دانشگاه، می‌توان با رفاقت و رقابت توامان، تجربه ناب ساختن یک اجتماع انسانی را از سر گذراند و گرفتار فردیت‌های منزوی و منحط نشد. این دوره از رویداد تئاتری تربیت مدرس، با همکاری این دانشجویان ممکن شد: «سمیرا سرچاهی» در مقام دبیر برگزاری رویداد، «دریا شیح‌اسدی» به عنوان مسئول امور اداری و اجرایی، «مرتضی عبدالملکی» در جایگاه مسئول دبیرخانه و تبلیغات، «ارسلان شهبازبیگی» مسئول بخش هنری و امور پشتیبانی، «یاسین زابلی» و «آرش جعفری» از اعضای امور اجرایی، و همچنین «احمد بهاروند» و «یگانه صفی‌زاده» از اعضای تیم اجرایی نقد و پژوهش. و صد البته دیگر دانشجویانی که از آنان حرف چندانی در میان نیست اما برای به ثمر رسیدن این رویداد از هیچ تلاش و کوششی مضایقه نکردند.

    امید است در آینده شاهد گسترش و تداوم رویدادهایی این‌چنین باشیم اما بزرگترین خسران این روزهای تئاتر کشور، بی‌شک تعطیل شدن جشنواره تئاتر دانشگاهی و فقدان اجتماع پرشور دانشجویان است. فی‌الواقع نمی‌توان رویداد تربیت مدرس را جایگزین جشنواره تئاتر دانشگاهی کرد و با چند اجرای جمع‌وجور، به این نتیجه رسید که همچنان چراغ تئاتر دانشجویی روشن است و پر فروغ. رویداد تربیت مدرس مقدمه‌ای است برای برگزاری جشنواره تئاتر دانشگاهی، جشنواره‌ای به وسعت ایران با از اجراهایی نابهنگام و رشک‌برانگیز از دانشجویان تئاتر.