علیرضا بخشی استوار

می‌گویند هوش چیزی فراتر از استعداد است. زمانی که کارنامه برخی از هنرمندان شناخته‌شده را مقابل چشمانت می‌گیری، آنچه آنها را متفاوت می‌کند انتخاب‌هایی است که در دوره‌های مختلف زندگی خود داشته‌اند که درنهایت سیمایی از یک آرتیست را به نمایش گذاشته است.

ژازه تباتبایی این ویژگی را دارا بود؛ مردی که با نویسندگی فعالیت خودش را آغاز کرد و بعدتر به عرصه‌های مختلف هنر قدم گذاشت و در مجسمه‌سازی و نقاشی به شهرت رسید. ژازه هم مانند چند هنرمند دیگر در عرصه هنرهای تجسمی اقدام به گشایش گالری کرد. گالری «هنر جدید» که به اندازه خود یکی از مهم‌ترین فضاهای نمایش آثار هنری بود در ادامه گالری «آپادانا» و «استتیک»، سومین گام بلند در عرصه گالری‌داری البته در شکل خصوصی آن به شمار می‌آید.

این گالری که 60 سال پیش و در ابتدای دهه 40 شمسی برپا شد و همزمانی بسیاری با ظهور برخی هنرمندان معروف به «مکتب سقاخانه» از دل تالار ایران یا قندریز داشت. همه، گالری که ژازه تباتبایی بنیان آن را گذاشته بود یک گالری هنری ایرانی می‌‌دانستند. آنچنان که بخش زیادی از آثار مدرنی که توسط این جریان و هنرمندانش خلق می‌شد بسیار وابسته به عناصر و المان‌هایی از تاریخ و هویت مردم ایران بود که در یک چهره نو شده در قالب هنری مدرن به مجموعه‌داران و به اصطلاح هنردوستان خارجی، عرضه و فروخته می‌شد.

آثار نقاشی و مجسمه ژازه در موزه‌ها و کلکسیون‌های شخصی مانند موزه لوور در پاریس، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه هنرهای معاصر تهران، نگارخانه سیحون در تهران، پریوات کلکسیون در آلمان و حتی مجموعه شخصی جیمی کارتر قرار دارند

در بسیاری از متون که درباره گالری «هنر جدید» صحبت شده، آن را جایگزینی برای دو گالری آپادانا و استتیک عنوان کرده‌اند. دو گالری که به زعم بسیاری از هنرمندان که آن سال‌ها را درک کرده بودند با معنا و کارکرد واقعی گالری هنری در دنیا فاصله زیادی داشتند. البته این جملات که گالری «هنر جدید» نخستین نگارخانه ایرانی بود که به یکی از پاتوق‌های اصلی اهالی فرهنگ و هنر تبدیل شد و بسیاری از هنرمندان و نویسندگان آن دوره به آنجا رفت و آمد داشتند، جملاتی است که برای بررسی درست آن فکت یا نشانه‌ای موجود نیست و بیشتر سخنانی که در این‌باره گفته می‌شود سخنانی کلی‌گو است. اما یقیناً ژازه تباتبایی با روحیه چند وجهی که در خلق اثر هنری داشت، به عنوان یک آرتیست این فضا را هم به بخشی از آرت یا هنر خود تبدیل کرد. این که این گالری چه هنرمندانی را معرفی کرده و آیا موجب رشد جریان سقاخانه شده است یا خیر را هم اگر تنها یک فرضیه بدانیم، صرف آن که از این فضا مجسمه‌های متفاوت ژازه بیرون آمده باشد برای هنر ایران کافی است. مجسمه‌هایی که بدون شک معرف و تصویر بلافصل ژازه هستند و خیلی بیشتر از نقاشی‌ها و دیگر آثارش شناخته شده‌اند. البته به گواه اسناد هم شهرت امروز او بیشتر برای فیگورهای خلاقانه و مجسمه‌های فلزی است که با جفت‌کاری فلزات ضایعاتی یا ماشین‌آلات صنعتی و اتومبیل‌ها ساخته‌ است. فیگورهای بد ترکیبی که زمانه مدرن و زندگی گیر افتاده در میان ماشین را به بهترین نحو و بسیار پیشرو به تصویر می‌کشد. او در مقابل این هنرنمایی در مجسمه‌سازی اما در نقاشی صورتی لطیف‌تر را خلق می‌کند و بر بستر رنگ‌های لطیف چشم‌نواز، شیرزن‌ها و خورشیدها را خلق و بعد از آن بارها و بارها تکرار می‌کند.

آثار نقاشی و مجسمه ژازه در موزه‌ها و کلکسیون‌های شخصی مانند موزه لوور در پاریس، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه هنرهای معاصر تهران، نگارخانه سیحون در تهران، پریوات کلکسیون در آلمان و حتی مجموعه شخصی جیمی کارتر قرار دارند.

ژازه تباتبایی با حضور مستمر در چهار دهه نقاشی و مجسمه‌سازی ایران نقش ویژه‌ای داشت و با رویکرد به موضوع‌هایی مثل نقش‌های سنتی، جلوه‌های دیداری فرهنگ مردم، افسانه‌ها، شعرها، مظاهر زندگی شهروندی و... به نوعی در کارهایش بازنگری حیات اجتماعی معاصر به چشم می‌خورد.

این هنرمند در زمینه‌های مختلفی از جمله نویسندگی، کارگردانی، شعر، نقاشی و مجسمه‌سازی فعالیت داشت. او خود در اینباره گفته است: «یک روز نویسنده‌ام و یک روز نقاش. از خواب برمی‌خیزم و یک روز شخص دیگر و این آتش درون من همیشه هست، ولی من قالب را هر روز یک‌جور می‌یابم. باید حرفی داشت، شکل بیان پیدا می‌شود».