علیرضا بخشی استوار

شاید ندانید که موزه هنرهای معاصر تهران شامل جامع‌ترین و مهم‌ترین گنجینه‌های هنر مدرن در خارج از اروپا و آمریکای شمالی و مالک یکی از ۵ تا ۱۰ مجموعه مهم هنر نوگرا در دنیاست. همین جمله در اهمیت جایگاه هنرهای معاصر تهران کافی است؛ جایی که در آن آثار هنرمندان شهیری همچون پیکاسو، ونسان ون‌گوگ، پل گوگن، فرانسیس بیکن، اندی وارهول، مارک روتکو و بسیاری دیگر از مشاهیر هنرهای تجسمی جهان نگهداری می‌شود و هم مالک مجموعه بسیار جامعی از هنر نوگرا و معاصر ایران محسوب می‌شود. از این جهت و به دلیل ارزش بالایی که هر کدام از این آثار به لحاظ هنری و البته مادی دارند، از این مجموعه به عنوان گنجینه‌ای ملی برای ایرانیان یاد می‌شود.

اما موزه هنرهای معاصر که سال ۱۳۵۶ بنا شده است مدتی است در جریان یک بازسازی قرار گرفت. این بازسازی از روز نخست با مخالفت‌های گسترده‌ای رو‍‌به‌رو شد و بسیاری از هنرمندان و فعالان در این حوزه درباره سرنوشت آن نگران بودند. اردیبهشت‌ماه سال 97 و چندی پس از برگزاری نمایشگاه آثار علی‌اکبر صادقی بود که اعلام شد این موزه در یک طرح پنج یا شش ماهه و تا پایان شهریور ماه همان سال ترمیم و بازسازی می‌شود. گفته‌ای که نمایان بود از پس یک ناپختگی برمی‌آید چرا که ترمیم موزه متناسب با حجم کاری که مسئولان اعلام ‌کرده بودند در طول پنج یا شش ماه منطقی به نظر نمی‌رسید. در همان ایام به‌طور مشخص اعلام کردند که بازسازی موزه تا آبان ماه طول می‌کشد که این تاریخ هم منطقی به نظر نمی‌رسید.

مهرماه همان سال یادداشتی در همین روزنامه «توسعه ایرانی» تحت‌عنوان «موزه هنرهای معاصر در دست مرمت یا سمبل‌کاری» نوشتم و منتشر شد که در پی آن، برخی از اعضای انجمن‌های تجسمی، گالری‌داران و هنرمندان طی نشستی در موزه هنرهای معاصر از عوامل و افرادی که در بازسازی موزه دخیل بودند پرسش‌هایی را درباره چگونگی پیشرفت مراحل مرمت و دلایل آن پرسیدند که جواب‌ها قانع‌کننده نبود و علیرغم این اتفاق، از سوی جامعه هنرمندان هم واکنشی درخور صورت نگرفت.

مرمت و بازسازی این مجموعه ادامه پیدا کرد تا روز 8 دی ماه 99 یعنی بیش از دوسال و نیم از شروع مرمت (که قرار بود شش‌ماهه به پایان برسد) مسئولان موزه قصد کردند که در قالب یک نشست خبری، گزارشی از نحوه عملکرد مرمت و تغییر هویت بصری فضای موزه ارائه دهند. فارغ از این که مرمت موزه چه روندی را طی کرده طی این‌روزها آن‌چه واکنش بسیاری از مخاطبان را در پی داشته، تغییر لوگو یا همان نشان موزه هنرهای معاصر است.

‌ رضا عابدینی اعلام کرده که نشان فعلی موزه هنرهای معاصر، یک نشان بومی است که در فضای بین‌المللی نمی‌تواند به عنوان یک نشان جهانی ارائه شود و از سوی دیگر مدعی شده که نداشتن هویت بصری یک ضعف بزرگ برای موزه هنرهای معاصر تهران است

اگرچه رضا عابدینی گرافیست سرشناس ایرانی که مسئولیت طراحی هویت بصری برای موزه را برعهده داشته اعلام کرده است که این روند در 20 سال اخیر برای موزه‌های سرشناس جهان اتفاق افتاده است و یک اتفاق طبیعی است؛ اما سوال اینجاست که مبنای این تغییر بر اساس چه معیاری صورت گرفته است؟ چون موزه‌های سرشناس جهان این کار را کرده‌اند ما هم باید این تغییر را انجام بدهیم؟

این هنرمند گرافیست اعلام کرده که نشان فعلی موزه هنرهای معاصر، یک نشان بومی است که در فضای بین‌المللی نمی‌تواند به عنوان یک نشان جهانی ارائه شود و از سوی دیگر مدعی شده که نداشتن هویت بصری یک ضعف بزرگ برای موزه هنرهای معاصر تهران است. او هم‌راستا بودن نشان موزه با هویت بصری آن را یکی از ملزومات در موزه‌داری معاصر دانسته و اعلام کرده باید در نشان موزه، زبانی جهانی که قابل تغییر باشد نمود پیدا کند. نشانی که بتواند در فضاهای مختلف تغییر کند. او گفته که نشان جدید موزه در نگاه نخست شاید پس‌زننده و غریب باشد اما مانند همین نشان که این روزها بر سر در موزه هست به آن عادت می‌کنیم. علیرغم این توضیحات اما بسیاری از اهالی عرصه هنر به این تغییر نشان موزه هنرهای معاصر واکنش‌های شدیدی نشان داده‌اند و آن را نوعی تخریب و ویرانگری در ساختار و هویت موزه عنوان کردند. همین موضوع باعث شد که احسان آقایی، رئیس موزه هنرهای معاصر طی بیانیه‌ای از عدم تغییر نشان این موزه خبر دهد. این اتفاق به فاصله چند ساعت از این موج اعتراض رخ ‌داده است.

با این همه و به دلیل عدم صداقت و شفافیت مدیران این موزه در سال‌های گذشته، هنوز بیم آن می‌رود که این اتفاق بیشتر شبیه به یک نوع وقت خریدن و کاهش حساسیت افکار عمومی در طول زمان باشد. امید است که مسئولان امر در این‌باره به مردم که صاحبان اصلی این موزه هستند تضمین‌های قانونی متناسبی بدهند.