فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

نمایش «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی»، به نویسندگی ‎فردریش دورنمات و ترجمه زنده‌یاد حمید سمندریان جزو آن دسته از نمایش‌های تراژیک است که در فضایی کمیک و فانتزی با استفاده از تمثیل، وضعیت اجتماعی کشوری بی‌نام و نشان را به بوته نقد می‌گذارد.

نمایشنامه «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی»، اثری درخشان، جذاب و چند وجهی است که مباحث مختلفی همچون اخلاقیات، نظام سرمایه‌داری و اصول‌گرایی را مورد انتقاد قرار داده است. نمایش داراری چهار شخصیت اصلی می‌باشد که هرکدام از شخصیت‌ها دارای تحلیل‌های منحصر به فرد خویش هستند که در این میان «می‌سی‌سی‌پی» و «آناستازیا» دو شخصیت تاثیر‌گذاری داستان هستند که با برخورداری از خصایص ذاتی خویش، نمایش را دستخوش اتفاقات و حوادث شگرفی می‌کنند.

 درواقع در این نمایش «می‌سی‌سی‌پی» یکی از شخصیت‌های اصلی مرد داستان، دادستان متعصب کشور بی‌نام و نشانی‌ است که خواستار استقرار عدالت مطلق در جهان به صورت شریعت قانون موسی می‌باشد. او به اعتقاد خویش مفتخر شده است، در طول ۳۰ سال دادستانی ۳۵۰ حکم اعدام را به زور عملی کند. وی  خود را نایبی بر برقراری قانون تورات در سرزمین‌اش می‌داند؛ بطوریکه زن خیانت کارش را هم خودش مجازات کرده است. وی در آغاز نمایش به ملاقات «آناستازیا» زنی اغواگر و همچنین بیوه‌ صاحب کارخانه‌ چغندر قند می‌رود که وی تنها نیز همچون «می‌سی‌سی‌پی» همسر خیانت کار خویش را به دست خود مجازات کرده است. 

از‌قضا بر حسب اتفاقاتی که در خلال نمایش رخ می‌دهد «آناستازیا» مجبور می‌شود به تقاضای ازدواج «می‌سی‌سی‌پی» پاسخ مثبت ‌دهد. البته لازم به ذکر است که «می‌سی‌سی‌پی» برای برقراری یک عدالت مطلق اعدام‌های زیادی را به راه می‌اندازد و «آناستازیا» را به نظارت بر آن‌ها مجبور می‌کند که در این میان وی نیز برای رسیدن به مقاصد خویش به فریب اذهان عمومی می‌پردازد.

نکته اصلی داستان آن است که در تمام حوادث و موضوعاتی که در طی نمایش رخ می‌دهد، رد پای «آناستازیا» به وضوح دیده می‌شود. در‌واقع سرنوشت تمام مردان داستان به نوعی با شخصیت این زن گره خورده است. لازم به ذکر است «آناستازیا» پیش از فوت شوهرش نیز آن‌چنان که مدعی‌ است، شیوه پاکدامنی را در پیش نگرفته بود و با «اوبلوهه»، معشوق خویش رابطه‌ داشته است. 

از منظر روانشناسی «آناستازیا» شخصیتی فرد‌گرا و تابع منافع خویش است و از این نظر به بسیاری از افراد دنیای جامعه امروزی شبیه می‌باشد. وی عاشق قدرت و ثروت است که از هیچ اقدامی در راه رسیدن به اهدافش فرو‌گذاری نمی‌کند. خواه دروغ و خیانت باشد، خواه توطئه و قتل. از طرفی به افکار عمومی توجه زیادی دارد و به‌خوبی از پس عوام فریبی برمی‌آید و از‌اینرو در بین مردم می‌تواند محبوبیت فرشته واری کسب کند.

لازم به ذکر است که درون مایه اصلی این نمایش بر پایه فساد و تباهی اخلاقیات بنا شده است؛ شخصیت‌های اصلی نمایش در‌واقع هر کدام به‌گونه‌ای افراد جامعه امروزی را برایمان تداعی می‌کنند و این مسئله را خاطر نشان می‌سازند که افراد بنابر اهداف و مقاصد گوناگونی که دارند، خود را بدون آگاهی از عواقب رفتارشان، در روابط متعدد و پیچیده‌ای درگیر می‌سازند که فرجام آن فقط تباهی و آسیب است.

از منظر آسیب‌شناسی می‌توان گفت، امثال «آناستازیا‌ها» خواه مرد و خواه زن بسیارند که در انظار و ملا‌عام خود را همچون انسانی پاکدامن، پاکدل، و حافظ منافع و حقوق یک ملت جلوه می‌دهند. بنابراین این دسته از افراد ریاکاری، دروغ، فریب اذهان عمومی و نیرنگ را دست‌مایه‌ای برای رسیدن به آمال و آرزوهای خویش قرار داده‌اند و در عین حال نیز تمام تلاش خویش را به‌کار می‌برند تا وجهه خود را مومن، پاکدامن و دلسوز مردم نشان دهند؛ در‌واقع در شرایط حاضر بیماری تزویر و ریاکاری بسیاری از مسئولان و دست‌اندر‌کاران امور و نهاد‌های مختلف جامعه را آلوده خود کرده است. بر‌این‌اساس کاملا واضح است که نمایش دوگانگی میان افکار و اعمال و همچنین انجام رفتار‌های ریاکارانه  از سوی مسئولان بخش‌های مختلف نهاد‌های قدرت، آسیب بزرگی به جامعه و افراد طبقات مختلف اجتماع اعم از پیر و جوان وارد می‌کند و به‌گونه‌ای آنان را در گرداب سردرگمی هویت گرفتار می‌سازد. 

در‌واقع نمایشنامه دورنمات به خوبی نشان می‌دهد هیچ یک از شخصیت‌های مرد در مسیر آرمانگرایی خود توفیق نمی‌یابند، بلکه جهان تنها به کام انسانی‌هایی می‌باشد که مانند آناستازیا به هیچ اصلی پای بند نیستند.