فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

«برای به دست آوردن احترام، باید به دیگران احترام بگذاری»؛ این جمله برای همه ما خیلی آشنا به نظر می‌رسد بطوری‌که والدین از همان دوران کودکی به دفعات در گوشمان زمزمه کرده‌اند: اما آیا براستی بدست آوردن احترام در گرو احترام گذاشتن به دیگران است؟! تا حدودی می‌توان گفت درست است اما امری قطعی و تعیین‌کننده نیست؛ چرا‌که ما در طول روز با افراد متفاوتی روبرو می‌شویم و هر‌کدام از آنها به فراخور محیط و خانواده‌ای که در آن پرورش یافته‌اند خصایص و ویژگی‌های شخصیتی متفاوتی دارند، از اینرو ممکن است برداشت این افراد از احترام گذاشتن و احترام دیدن متفاوت باشد؛ بر‌این‌اساس مشکلی که گریبان بسیاری را می‌گیرد این است که نمی‌دانند چقدر لایق احترام دیدن هستند و تا چه اندازه این امر حق مسلم آنها است! 

لحظه‌ای درنگ کنید و نجواهای درونی و پنهانی خود را به یاد آورید؛ تامل کنید و بیندیشید در شرایطی که مورد احترام واقع نشده‌اید یا به خودتان بی‌احترامی کرده‌اید، خود را چگونه بخشیده‌اید؟ آیا تا به حال جملاتی همچون «من خیلی تنبلم، خنگ و دست‌و‌پا چلفتی بودن از خصایص بارز من است، با این شانس بدی که من دارم حتما باز شکست می‌خورم، از خودم متنفرم و... »را در مورد خود به کار برده‌اید؟ یا موقعیت‌های دیگری را متصور شوید؛ همچون شرایطی که شخصی به شما بی‌احترامی کرده و از این رفتار بسیار ناراحت هستید. اما نجوای درونی به شما دستور داده که به روی خود نیاورید و چیزی را بر زبان جاری نکنید تا مبادا برچسب بی‌جنبه بودن را دریافت کنید؛ یا شرایطی را متصور شوید که در جمعی به شوخی و خنده شما را تحقیر و تمسخر می‌کنند و خود نیز همراه آنان می‌خندید؛ در‌حقیقت به نوعی با همراه شدن با آنان برای روابط خود حد و مرزی تعیین نمی‌کنید؛ یا در موقعیتی دیگر ترجیح می‌دهید درد بکشید اما از کسی کمک نگیرید یا برای بهبود ذهن و روان خود هزینه‌ای پرداخت نکنید. جسم شما درد می‌کشد اما ترجیح می‌دهید به جای مراجعه به پزشک، گوشه خانه بمانید و درد بکشید. به جای رسیدگی به ظاهر و زیبایی خود ترجیح می‌دهید که روبه آینه بایستید و دائما به بدن خود نفرت بدهید. یا اینکه برای پیشرفت خود قدم برنمی‌دارید، هدف ندارید یا اگر دارید هم چندان به آن متعهد نیستید. در تمامی موقعیت‌های مذکور و صد‌ها موقعیت مشابه دیگر، شما به نوعی خود را نادیده انگاشته‌اید و با اندیشه‌های فرودستانه درصدد بر‌آمده‌اید تا «احترام به خودتان» را در پایین‌ترین سطوح آن نگه دارید. پرسش اساسی آن است که چگونه می‌توان سطح خویشتن دوستی را در خود پرورش داد تا آدمی بتواند از درجات بالای عزت‌نفس و احترام به خویشتن برخوردار شود؟ از منظر روانشناسی مفهوم «احترام به خود» به معنای آن است که آدمی چقدر برای خویشتن ِخویش ارزش قائل است؛ یعنی حفظ حرمت‌ها. احساسی بسیار مثبت از ارزش گذاشتن و توجه کردن به خود؛ احترام به خود یعنی مواجهه با این پرسش مهم که «من چقدر به خودم احترام می‌گذارم، حرمت خود را حفظ می‌کنم، از خود مراقبت و به خود توجه می‌کنم؟»

البته لازم به ذکر است نائل شدن به درجات و سطوح بالای احترام به خود نیازمند خود‌آگاهی است؛ به بیانی دیگر باید آدمی به طور خود‌آگاه بررسی و کشف کند که در طول روز چندبار از جمله‌های منفی درباره خویشتن استفاده می‌کند. بنابراین برای شناخت بیشتر و آشتی با خود باید اندکی وقت صرف کنید تا با خودآزمایی دقیق، بتوانید آن دسته از تفکرات منفی را که به صورت عادت درآمده‌اند و سبب تقلیل عزت‌نفس می‌شوند را کشف کنید. 

از‌اینرو «احترام به خود» به این معنا است که شما خود را با تمام نقاط قوت و ضعف خویش پذیرفته‌اید. آموخته‌اید که چگونه بهترین دوست خود و بزرگترین مشوق خویشتن باشید. برای خودتان ارزش قائلید، به توانایی‌های خود اطمینان دارید و در‌نهایت به این درک و پذیرش رسیده‌اید که به جای سرزنش کردن نقاط ضعف خویش، توانمندی‌ها و پتانسیل‌های بالقوه درونی خود را تقویت کنید و خود را همانگونه که هستید در آغوش بگیرید و به زندگی ادامه دهید. حالا از خودتان سوال کنید تا چه اندازه این نگرش، این رفتارها و این احترام و دوست داشتن را به خودتان بعنوان مهمترین فرد زندگیتان دارید!