فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

قطعا ممکن است در محل کار و یا در جمع دوستان و آشنایان با فرد یا افرادی برخورد کرده باشید که در انجام فعالیت‌های روزمره خویش، از یک میل و روحیه سیری‌ناپذیری به بی‌نقص و بهترین بودن برخودار باشند؛ این تمایل بیمار‌گون سبب می‌شود همه «بهترین‌ها» را برای خود و خانواده خویش بخواهند. کمال‌‌‌‌گرایی یا گرایش به بی‌عیب و نقص بودن، یکی از شایع‌‌ترین پدیده‌‌هایی است که براحتی می‌‌توانید در اطراف خود مشاهده کنید.

افراد کمال‌گرا در همه جا و همیشه بدون در‌نظر گرفتن شرایط خود، دیگران و محیط، خواهان کسب بهترین عملکرد هستند و تمام معیار‌های خویش را بر پایه بهترین‌ها بنا می‌کنند؛ به‌این‌ترتیب با یدک کشیدن صفت کمالگرایی، رفتار‌های وسواس‌گونه و افراطی خویش را توجیه کرده و زندگی را به کام خود و دیگران زهر می‌کنند.  در قلمروی روانشناسی فرد کمال‌گرا یا Perfectionism شخصی ‌است‌ که به طور وسواسی می‌خواهد از همان ابتدا همه چیز کامل باشد؛ معتقد است که خود و محیط اطراف وی باید کامل بوده و هر‌گونه تلاشی در زندگی باید بدون اشتباه و خطا باشد. 

نکته حائز اهمیت آن است که میل به سرآمد‌شدن صفتی تحسین‌برانگیز است اما باید توجه شود که میان کمال‌طلبی «بهنجار» و «روان‌نژندانه» تفاوت‌های بسیاری وجود دارد. «کمال‌طلبان بهنجار» از زحمت زیادی که می‌کشند، لذت می‌برند؛ اما این اشخاص در صورت لزوم نیز می‌توانند از سخت‌گیری‌های خود بکاهند. 

اما «کمال‌طلبان روان‌نژند» سرآمد‌شدن را تا مرز بیمارگونه‌ای دنبال می‌کنند. استانداردهای آنان بسیار فراتر از دسترس یا منطق است؛ آنان بی‌وقفه برای رسیدن به اهداف ناممکن می‌کوشند؛آنان به مصیبت انتقاد از خود دچارند و وقتی نمی‌توانند کاری را در حد کمال انجام دهند، ارزش خویشتن در نظر خودشان سقوط می‌کند. 

از منظر پاتولوژی باید گفت مشکل اصلی کمال‌گرایان این است که داشتن معیارهای بسیار بالا برای انجام یک کار و کسب موفقیت، سلامت روان آنها را  به خطر می‌اندازد. به‌گونه‌ای که اگر این ویژگی در آن‌ها شدت یابد می‌تواند منجر به بروز اختلال شخصیتی وسواسی-اجباری شود. بر‌این‌اساس افراد «کمال‌گرای روان‌نژند» اعتقاد دارند هر چیزی یا باید کاملِ کامل باشد یا اصلا نباید باشد و معمولاً با‌توجه به اینکه هیچوقت نمی‌توانند کامل باشند، ترجیح می‌دهند که نباشند!

متأسفانه واقعیت این است که یکی از علل مهم پدید‌آیی اختلال کمال‌گرایی، عزت نفس پایین فرد است که ناشی از احساس کمبود خود است. فرد نمی‌تواند خود را همین‌جور که هست، خواه خوب و خواه بد بپذیرد و این اتفاق برای وی آزار‌دهنده است.

البته لازم است بدانید برای آنکه یک ویژگی همچون گرایش به بی‌نقص بودن به صفات شخصیتی فرد تبدیل شود، باید پایه‌های آن از دوران طفولیت پی‌ریزی شود. بر‌این‌اساس می‌توان گفت کمال‌گرایی یک ویژگی شخصیتی است که در کودکی و با‌توجه به میزان بها و ارزشی که به کارایی فرد از طرف دیگران به‌خصوص والدین داده می‌شود، شکل می‌گیرد؛ بنابراین چون فرد فقط بر پایه میزان پذیرش دیگران به خود بها می‌دهد، عزت نفس وی نیز براساس معیارهای بیرونی پایه‌ریزی می‌شود. و این امر سبب می‌شود چنین فردی نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران آسیب پذیر‌تر و حساس‌تر باشد. از ‌اینروست که فرد کمال‌گرا برای حمایت و حفاطت از خود و رهایی از انتقادات دیگران، کامل بودن را به عنوان مکانیسم دفاعی به ‌کار می‌برد.

با‌توجه به مطالب مطرح شده می‌توان خاطر نشان کرد، تغییر دادن یک ویژگی شخصیتی که سال‌ها با روحیه فرد عجین شده خیلی سخت است، اما گاهی از اوقات آگاهی یافتن و بینش پیدا کردن در مورد علل پیدایش آن خصیصه نابهنجار، و بازسازی کردن باورهای غیر‌منطقی و همچنین بهره‌بردن از مشورت‌های یک متخصص روانشناس می‌تواند کمک شایانی در جهت کم‌رنگ کردن آن صفت آزار‌دهنده به حساب آید.

به‌عنوان نکته پایانی خطاب به والدین توصیه می‌شود که همواره در‌نظر داشته باشند شیوه‌‌های فرزندپروری که برای تربیت به کار می‌برند، می‌تواند نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری شخصیت فرزندان داشته باشد. بنابراین به پدران و مادران تاکید می‌شود برای آنکه در آینده فرزندانشان کمتر به اختلالات و آسیب‌های روانی مبتلا شوند، حتما از مشاوره‌های روانشناختی هنگام بارداری و همچنین آموزش‌های الگوهای فرزند‌پروری مطلوب بهره‌مند شوند تا بتوانند سرمایه‌های اجتماعی ارزشمند و بهنجاری را پرورش دهند.