فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

یکی از موضوعات بسیار رایج که اکثر مراجعان در جلسات درمانی و مشاوره همواره بر آن تاکید دارند و مطرح می‌کنند، احساس خشم، نفرت و خصومت بسیار نسبت به والدین است. این احساس خشم و نفرت بسیاری از ابعاد زندگی فرد را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد؛ حتی ممکن است آدمی را در مسیر انتخاب تصمیمات مهمی که در فراز و نشیب‌های زندگی پیش رویش قرار می‌گیرد، متزلزل کند. اما پرسش اساسی این است: آیا با همراه داشتن همیشگی این احساسات منفی، شاکی بودن از والدین و نقش قربانی را بازی کردن، می‌توان زندگی مطلوب و ارزشمندی را ساخت که محقق شدن آمال، آرزو‌ها و اهداف‌ را بدنبال داشته باشد؟ همه پدر و مادرها می‌خواهند کودکی زیبا، دوست داشتنی، خلاق و مستعد به این دنیا آورند؛ اما وقتی به دنیا نگاه می‌کنید کودکانی را می‌بینید که تنها تندیسی کوچک از خواسته‌های والدین خویش هستند؛ والدینی که از سر نا‌آگاهی و عدم خرد، تنها با توجیه اینکه نیت خوبی داشته‌اند، فرزندانی پرورش داده‌اند که جز نفرت، عصبانیت و خشم، ثمره دیگری برایشان نیافریده‌اند. از‌اینرو خشم هر کودکی از فهم بلایی که نا‌آگاهانه و نا‌خودآگاه پدر و مادر بر سرش آورده‌، تا حدودی طبیعی است؛ اما ماندن در این احساسات آزار‌دهنده و محروم ساختن خویش از زندگی به هیچ وجه قابل درک نیست. البته به والدین هم نمی‌توان خرده گرفت؛ چرا‌که آنها نیز دست‌پرورده افرادی دیگر بوده‌اند و به ظن خود تمام تلاش‌هایشان برای تربیت فرزندان از سر خیرخواهی بوده است؛ به تعبیری نیت‌شان خوب بوده اما آگاهی و خرد در مسیر فرزندپروری‌ آنها جایی نداشته است؛ درنتیجه نیت خوب آنها که فاقد دانش، علم و آگاهی بوده، سبب آفرینش موجودی شده که نتایج مطلوبی نمی‌آفریند، بلکه حتی ممکن است با آسیب‌هایی که در خلال دوران کودکی خویش تجربه کرده، مشکلات بی‌شماری را نیز برای خود و جامعه بوجود آورد.

باید متذکر شد اگر پدر و مادر به درستی فرزند خود را درک نکنند و در‌پی برطرف کردن نیازهای عاطفی و مادی او نباشند، نارضایتیِ فرزند آغاز می‌شود و به‌تدریج این نارضایتی به تنفر تبدیل می‌شود.  بنابراین هر‌یک از افراد به فراخور شرایط و موقعیت خانوادگی و برحسب میزان تامین نیاز‌های مادی و معنوی خویش از سوی والدین، می‌توانند درجات متفاوتی از احساس خشم و خصومت‌ورزی را نسبت به آنان داشته باشند.

کارشناسان روانشناس معتقدند برای رهایی از این احساسات منفی،  پذیرش این نکته بسیار ضروریست که بدانید با‌توجه به تمام آسیب‌ها و لطماتی که والدین بر شما روا داشته‌اند، در‌نهایت این شما هستید که باید این واقعیت را بپذیرید که اکنون، شما مسئول زندگی خود هستید و می‌توانید در جهت شکوفایی استعدادها و رسیدن به هر آنچه آرزویش را داشتید، حرکت کنید. درست است که حق با شما است و والدین شما با بی‌مسئولیتی‌ها یا با سخت‌گیری‌‌های نا‌بجای خود که آنها هم وام گرفته از آموزه‌های نا‌درست والدینشان بوده، به زندگی و تحقق یافتن رویا‌های شما لطمه‌های بسیار وارد کرده‌اند، اما این بهانه‌ها توجیه مناسبی تلقی نمی‌شوند، اگر بخواهید تا آخر عمر ناراضی و طلبکار و منفعل بمانید. 

از‌اینرو به جای اتلاف وقت و انرژی‌ خویش بر سر خشم و جنگیدن با گذشته‌ای که دیگر وجود ندارد و غیر‌قابل تغییر است، بهتر است که تمام انرژی‌ خود را برای بهره‌مندی از فردیتی شگفت‌انگیز و همچنین شکوفا ساختن پتانسیل‌های بالقوه خویش صرف کنید. در همین راستا مطلوب است قدری با خود روراست باشید. 

چه تضمینی وجود دارد که در آینده شما نیز همانند پدر و مادر خود نباشید! خودتان را جای والدین‌تان بگذارید؛ آنها سخت کوشیده‌اند و هر‌آنچه در توان داشتند را در طبق اخلاص تقدیم کرده‌اند؛ بنابراین می‌توان گفت تنها یکی از مهمترین مسائلی که سبب بوجود آمدن این احساسات متضاد و منفی شده، آن بوده که آنها کوچک‌ترین دانشی نسبت به ساز‌و‌کارهای روانشناختی نداشته‌اند. 

آنها چگونه مادر و پدر بودن را نیاموخته‌اند؛ بنابراین ناآگاهانه و غیرعمد به شما آسیب‌زده‌اند؛ تلاش در درک این نکات، گذشت و پذیرش و همچنین رهایی از نشخوار‌های ذهنی و مرور گذشته تلخ و سیاه خود از مهمترین مسائلی است که در‌نظر گرفتن آنها می‌تواند فرد را در مسیر قدم‌ نهادن در جاده سلامت زندگی هدایت کند.