فضای دانشگاهی؛ مدیریت پادگانی

ماهها پیش هیأتی که قرار بود کار مولدسازی را در کشور پیش ببرد، قانونی تصویب کرد که به موجب آن، اعضای این هیأت غیر قابل تعقیب قضایی بودند. یعنی اگر اشتباهی هم مرتکب می‌شدند، اجازه قانونی داشتند به کسی توضیح ندهند. همان هنگام اعتراضات گسترده‌ای به این تصمیم صورت گرفت که به جایی نرسید. حالا در جایی دیگر، که به نام دانشگاه‌ مزین شده و باید نماد آزاداندیشی و آزادگی فکری و عملی و ... باشد، باز هم چنین اتفاقی افتاده است؛ اینکه از این پس دانشجویان و اساتید، دیگر نمی‌توانند در اعتراض و به‌عنوان شکایت، به دیوان عدالت اداری مراجعه کنند و ... . اما ماجرا چیست؟

ابراهیم فاطمی

اصل ماجرا در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ چیزی که صدای خیلی‌ها را در فضای مجازی و فضای واقعی درآورد. عده‌ای گفتند که این مصوبه با قوانین جاری کشور در تعارض است، اما به هر حال حق اعتراض نخواهید داشت! روزنامه شرق در توصیف این قانون، نوشت «شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبات موسسات آموزشی و دانشگاه‌ها را غیر قابل اعتراض کرد.» احتمالا توصیف کاملی است؛ درباره قانونی چهار ماده‌ای که تمام تصمیمات دانشگاه‌ها و موسسات زیر نظر وزارتخانه‌های علوم، بهداشت و سازمان سنجش را از دایره شمول رسیدگی دیوان عدالت اداری و دیگر مراجع قضایی خارج می‌کند؛ انگار که دوباره همان قانونی که درباره مولدسازان نوشته بودند را نوشته‌اند. 

راه نادرستی که گشوده می‌شود

جالب این‌که این مصوبه، در حوزه و درخصوص امور و شئون علمی، آموزشی و پژوهشی تدارک دیده شده است؛ یعنی آن فلسفه‌ای که دانشگاه برایش ایجاد شده، کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شود. یعنی اگر رئیس دانشگاهی تشخیص بدهد یکی از اساتید یا دانشجویان، در حوزه‌های آکادمیک برخلاف میل او دارد رفتار می‌کند، می‌تواند برایش تنبیهی در نظر بگیرد و کسی هم حق اعتراض نداشته باشد. وقتی که چنین مسیری باز شود،‌ طبیعی است که ابزار قدرتی برای استفاده هم خواهد شد. 

مصوبه عدم اعتراض به رأی دانشگاه‌ها توسط اساتید و دانشجویان با اعتراض از سوی رسانه‌ها و فعالان شبکه‌های مجازی روبه‌رو شد. آن‌ها این مصوبه را علنا غیرقانونی نامیدند و گفتند که حق بر فرجام‌خواهی در مراجع بالاتر یک حق طبیعی است. عده‌ای نیز به شوخی گفتند که شورای عالی انقلاب فرهنگی کم‌کم، برای خود تبدیل به یک قوه مقننه کوچک شده

سئوال اصلی این‌جاست که پس چطور باید به چنین مواردی اعتراض و احقاق حق کرد؟ یک هیأت عالی با حضور افرادی از شورای عالی انقلاب فرهنگی و این دو وزارتخانه، تشکیل شده و کارها را پیش می‌برد. اساتید و دانشجوها دو ماه فرصت دارند تا اعتراض کنند. اما به چه کسی؟ اعتراض‌شان به همین کمیته ارجاع داده می‌شود! در این‌جا هر رأی نهایی که داده شد، دیگر قابل اعتراض نیست. روش جالبی برای فرار از پاسخگویی است، نه؟

در تعارض با قانون اساسی؟

یکی از نقدهای وارده این است که این مصوبه، در تضاد با قانون اساسی است؛ که همه قوانین جاری باید با این سند هماهنگ و یک‌سو باشد. گفته می‌شود که این مصوبه، حق دادخواهی و تظلم‌خواهی مردم را که در قانون اساسی مورد تأکید قرار گرفته، زیر پا گذاشته است. اما روابط عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گوید که این اتفاق چیز عجیبی نیست و از سال‌ها قبل در جریان بوده و حتی به نوعی پیشنهاد خود قوه قضاییه و دیوان عدالت اداری هم بوده و صرفا در شئون تخصصی علمی و آموزشی و پژوهشی قرار است دنبال شود. به واقع و به گفته آن‌ها، در این جلسه صرفا همان مصوبه‌های قبلی یک‌جا جمع و راحت‌سازی شده است؛ همین. روابط عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گوید که این کار سابقه 15 ساله دارد و دانشگاهی‌ها هم از آن مطلع هستند و همه این کارها انجام شده تا صرفا امور مرتبط با علم و دانش و پژوهش، تسهیل شود و البته جای هیچ شبهه‌ای نیست که نیست. 

حق فرجام‌خواهی‌مان کو؟

همان‌طور که انتظار می‌رفت، این مصوبه با اعتراض رسانه‌ها و فعالان شبکه‌های مجازی روبه‌رو شد. آن‌ها این مصوبه را علنا غیرقانونی نامیدند و گفتند که حق بر فرجام‌خواهی در مراجع بالاتر یک حق طبیعی است. عده‌ای نیز به شوخی گفتند که شورای عالی انقلاب فرهنگی کم‌کم، برای خودش تبدیل به یک قوه مقننه کوچک شده و چیزهایی را که دوست دارد تصویب می‌کند. نکته اما این‌جاست که بیشتر انتقادها را رسانه‌‌های اصلاح‌طلب و فعالان اصلاح‌طلب صورت دادند و از رسانه‌ها و فعالان اصولگرا و انقلابی و ... صدای چندانی برنخاسته. بی‌جهت نیست که عده‌ای این را نیز در مسیر همان خالص‌سازی دانسته‌اند؛ که حالا این‌بار در دانشگاه‌هایی که باید نماد آزادی‌خواهی و آزادآندیشی باشند اتفاق افتاده است. 

یک فارغ‌التحصیل دانشگاه به «توسعه ایرانی» گفت: مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به چه دردی می‌خورد؟ چرا باید یک دانشگاهی حق اعتراض نداشته باشد؟ در دانشگاه یک روحانی باید بیاید و داد و بیداد کند و پژوهش کند. مخالفش هم به همین ترتیب. وقتی حکومت چنین کاری می‌کند، یعنی  اقتضائات محیط دانشگاه و دانشجویان و اساتید و سنت این مکان را نمی‌شناسد

کمی به گذشته برگردیم

در این‌باره، پای صحبت فارغ‌التحصیل یکی از دانشگاه‌های معتبر کشور نیز نشستیم. احمد صبوری، که البته به خاطر مشکلات احتمالی پیش آمده بابت این حرف‌ها از سوی دانشگاه اصرار دارد که نام واقعی‌اش منتشر نشود، در این‌باره به «توسعه ایرانی» می‌گوید: «اجازه بدهید از جایگاه یک پژوهشگر به سئوال شما جواب بدهم. تاریخچه نهادهای آموزشی را که در دنیا مرور می‌کنیم، می‌بینیم که یک عده پول داشتند و زمین هم داشتند، می‌خواستند متوجه بشوند که چطور باید از این زمین‌ها انرژی و پول بیشتری دربیاورند. یکی از خوبی‌های استعمار، که حالا بدی‌های زیادی داشت، این بود که یک عده استعمارگر دور هم جمع شده و به این نتیجه رسیدند که چطور باید فناوری‌های جدیدتر و علمی‌تری داشته باشند که بتوانند ثروت و قدرت بیشتری بسازند. این شد که دانشگاه به وجود آمد.»

اصلا چرا دانشگاه داریم؟

این پژوهشگر، توضیحات خودش را چنین دنبال می‌کند که: «سئوال اصلی این‌جاست که ما اصلا چرا دانشگاه داریم؟ برای این‌که یک عده آن‌جا بروند و به شدت سر و کله هم بزنند و از دل تز و آنتی‌تزها و اختلاف‌ها، به یک تعادل معرفتی و فلسفی برسند. یعنی چه؟ یعنی یکی نازیست است و به دانشگاه می‌رود و به این نتیجه می‌رسد که ما چیزی به اسم نژاد و دی‌ان‌ای داریم و مثلا نژاد سفید برتر از سیاه است. پژوهشگر مخالف دیگری هم به دانشگاه می‌رود و به این نتیجه می‌رسد که من پژوهش کرده‌ام و اساسا 99 و خرده‌ای از ژن‌ها شبیه هم هستند و نژاد خالص نداریم و این چیزهایی که درباره نژاد می‌گویید اشتباه است. دانشگاه محل تعارض و سر و کله زدن است. حالا این وسط یک دست قدرتمندی می‌آید، یا این نازیست را کنار می‌گذارد یا آن پژوهشگر را؛ این تعارض به هم می‌خورد. انگار که این‌جا رینگ کشتی‌کج است و محل نمایش خشونت. یک نفر ناگهان وسط می‌پرد که آقا تو رو به خدا همدیگر را نزنید و زشت است! دانشگاه هم محل نمایش علم است. یک روحانی باید بیاید و داد و بیداد کند و پژوهش کند. مخالفش هم باید بیاید. وقتی حکومت چنین کاری می‌کند، انگار وسط این نمایش می‌پرد و حرف نامربوطی می‌زند که آقا تو رو به خدا سر و کله هم نزنید!» 

قرار نبود مارکسیست‌‌ها درس بدهند؟

این فارغ‌التحصیل دانشگاه، که چند کتاب هم در حوزه علوم انسانی به رشته تحریر درآورده و تدریس هم می‌کند، اشاره می‌کند به حرف شهید مطهری که زمانی می‌گفت حتی مارکسیست‌ها باید بیایند و در دانشکده‌های معارف ما تدریس کنند؛ خب، پس چه شد؟ او اشاره‌ای هم به فیلم روح می‌کند که در آن فردی را در یک اتاق انداخته و به او تعرض می‌کردند و حتی بچه‌دار هم شده بود، ولی حتی اگر شرایطی بهشت‌گون برای این فرد ایجاد کنید چه فرقی می‌کند؟ وقتی که آزادی عمل و آزادی انتخاب را ندارد که از این اتاق بیرون بیاید. 

چرا یک دانشگاهی نباید حق اعتراض داشته باشد؟

این استاد دانشگاه، در نهایت حرف‌هایش را چنین دسته‌بندی می‌کند که: «این طرح‌ها به چه دردی می‌خورد؟ چرا باید یک دانشگاهی حق اعتراض نداشته باشد؟ اصلا دانشگاه برای چنین چیزی ساخته شده است. شما الان در دانشگاه مثلا اباذری چپ را داری، مرتضی مردی‌های راست را داری، غنی‌نژاد را هم داری؛ خب این‌ها در تقابل با هم به یک سنتزی می‌رسند که نتیجه‌اش را حاکمیت و قدرت برداشت می‌کند. وقتی تو به نظر خودت، با نیتی پاک دنبال این هستی که دانشگاه را پاک و اصلاح کنی ولی اقتضائات این کار را نمی‌دانی، مخاطبان و دانشجویان و کارمندان و سنت این مکان را نمی‌شناسی، معلوم است که خراب می‌کنی. این طرح شورای عالی انقلاب فرهنگی، مثل این است که شما 30 سال در منطقه‌ای زندگی می‌کنید، بعد یک نفر یک هفته است که آمده و  عرقش خشک نشده، به شما ایراد می‌گیرد که این چه وضع نگه‌داشت پله‌هاست و چرا ساختمان این‌طور است و ... . جواب شما این است که حالا برس، این‌جا را بشناس و ببین چی به چیست، بعد شروع کن. این دست کارها، متأسفانه کارهایی است که در طول تاریخ حکومت‌های غیرمردمی غالبا انجام می‌دهند و نباید به این سمت حرکت کنیم. با این کارها دانشگاه از هویت و ماهیت وجودی‌اش تهی می‌شود.»