جامعه ایران با بحران‌های تو‌درتو مواجه شده است، انبوهی از آسیب‌های اجتماعی حل نشده آستانه تحمل مردمان کشور را نشانه گرفته است، حالا به‌نظر می‌رسد نمایش عریان خشونت در خانواده و شهر نشان از سرریز شدن این آستانه تحمل دارد، از همسر آزاری و افزایش فرار مردان از خانه گرفته تا تنبیه و رها کردن والدین، بخشی از چهره زشت خشونت است که گویا کسی دوست ندارد آن را ببیند.

در همین باره تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با خبرآنلاین می‌گوید: «تا دیروز مردان به یک معنای فرهنگی زنان خود را آزار می‌دادند، ولی چیزی که الان داریم می‌بینیم شبیه آزارهای قبلی نیست، توجه کنید مرد مستاصل چاره‌ای جز سرکوب خانواده ندارد، چراکه بیرون از خانواده هیچ حامی‌ای ندارد، بنابراین در بحران زن یا فرزند خود را سرکوب می‌کند یا حتی از خانه فرار می‌کند».

او در ادامه در خصوص افزایش فرار مردان متاهل این گونه توضیح می‌بدهد: «مرد برای این‌که نمی‌تواند زندگی را تامین کند، از طرفی چون قدرت خشونت کردن ندارد یا نمی‌خواهد در خانواده خشونت کند، خانه را ترک می‌کند؛ این مسئله یک مورد یا دو مورد نیست که از کنار آن بگذریم، دردآور است که مردان همسردار به ‌دلیل عدم توانایی در تامین نیازهای زندگی خانه را ترک می‌کنند تا گم شوند».

این جامعه‌شناس می‌گوید: «مشکلات درون خانواده بسیار بیشتر از دیروز شده است و آن‌قدر زنان را عاصی کرده که اقدام به کتک زدن همسران خود می‌کنند؛ همچنین امروز خشونت علیه والدین در خانواده‌ها بسیار زیاد شده است، در تاریخ ایران به ندرت وجود داشته است که فرزندی والدین خود را بزند، در داستان رستم و سهراب هم این رستم است که سهراب را می‌کشد».

او ادامه می‌دهد:«خانواده ایرانی، قابل دسترس‌ترین جا برای مردمان ایرانی است، در جامعه‌ غربی خانواده اولین و مهمترین جا برای کنش اجتماعی نیست بلکه فقط یکی از جاها است، در کنار خانواده محیط کار، حوزه عمومی، گروه دوستان و خیلی موارد دیگر وجود دارد، چراکه جامعه باز شده است، خانواده آن‌طرف است، حوزه رسمی طرف دیگر، این وسط خیلی از جاهای دیگر هم وجود دارد، آدم‌ها بعد از این‌که از خانواده بیرون می‌روند بلافاصله وارد حوزه رسمی نمی‌شوند. در جامعه‌ ایرانی این‌گونه نیست. شما یا در خانه‌ای یا بیرون از خانه در کار افتاده‌ای، بنابراین مجبور می‌شوی خشونت را در یکی از این محل بروز بدهی، چون بین این دو چیزی وجود ندارد، هرآن‌جه از بیرون کسب می‌کنی در خانه منتقل می‌کنی و هرآن‌چه از خانه هست در بیرون منتقل می‌کنی، یکی از جاهای مهم برای زنان و مردان ایرانی این است که اگر در بیرون سرکوب شدند در خانه پاسخ آن سرکوب را بدهند، اگر در بیرون آسیب دیدند در خانه جواب این آسیب را می‌دهند، اگر بیرون مشکلات اقتصادی دارند از خانه طلب حل مشکلات می‌کنند. مثلاً شما مشکل بیکاری را در نظر بگیرید، الان چه کسی دارد به مشکل بیکاری پاسخ می‌دهد، خانواده دارد به مشکلات بیکاری پاسخ می‌دهد، دختر و پسر بیکار حل مشکلات بیکاری را از خانواده طلب می‌کند، برای همین خیلی از پدران و مادران که یک عنصر مالی یا یک سرمایه‌ای دارند، تحت فشار دختران و پسران‌شان هستند تا این سرمایه را تبدیل به پول کنند، پول را به فرزندان خودشان بدهند تا آن‌ها بتوانند زندگی کنند».

او می‌افزاید: «من خانواده‌هایی می‌شناسم که پدر و مادر خانواده به‌دلیل بیکاری فرزندان‌شان تحت‌فشار آن‌ها هستند تا خانه را بفروشند تا از پول حاصل شده فرزندان بتوانند زندگی کنند حتی به این معنا که پدر و مادرشان بیچاره شوند. الان در هر خانواده‌ای حداقل یک صندوق مالی قرعه‌کشی وجود دارد تا بتوانند به اعضای خانواده کمک مالی کنند، این یعنی فشار مالی روی دوش خانواده است، درحالی‌که این مسئله را باید واحدهای تجاریِ خصوصی و دولتی انجام دهند، اما چون آن بخش ناکارآمد است، سنگینی مسئولیت روی دوش خانواده می‌افتد، خانواده در کنار بسیاری از مشکلات دیگر مانند بیماری‌ها تحت فشار قرار می‌گیرد، مشخص است در چنین وضعیتی در خانواده عصیان‌گری شکل می‌گیرد. یک خانواده فقیر که تا دیروز سازگاری می‌کرد دیگر این کار را انجام نمی‌دهد، بنابراین شاهدیم که خانواده مملو می‌شود از نابسامانی و خشونت علیه یکدیگر، این هست که دختران علیه مادران و پسران علیه پدران هستند و ما شاهد یک نوع بهم ریختگی هستیم، به‌تعبیری دیگر نوعی فردگرایی ایجاد شده است».