لتفا قَـلَـت ننویصیم

طبق بخشنامه هم قرار نیست ما به بچه‌ها سخت بگیریم و حتی تا از امسال، تا کلاس سوم دبستان بچه‌ها از نوشتن مشق معاف‌اند. خوب شما بفرمایید ما چه‌طوری باید بچه‌ها را وادار کنیم بنویسند. خیلی از مواقع اگر بچه‌ها تکلیف نوشتنی داشته باشند، این مادرها و پدرهای‌شان هستند که به‌جای دانش‌آموز، تکلیف را انجام می‌دهند. این برای‌تان عجیب نباشد که خیلی از دفترفنی‌ها و لوازم‌التحریرفروشی‌ها، آگهی می‌دهند و اس‌ام‌اس می‌فرستند که آماده نوشتن مشق‌های فرزند دلبندمان هستند! این زبان مردم است و اگر همه مردم می‌خواهند تغییرش دهند پس اشکالی ندارد. ضمن این‌که چون ما در زمان نوشتن، لحن کلام را نمی‌توانیم بنویسیم و لحن بیان بیش از ۵۰ درصد منظور است، پس اشکالی ندارد اگر بخواهیم با چند تغییر کوچک منظور را بهتر منتقل کنیم کسی که نمی‌تواند درست بنویسد، یعنی در مورد آموزرش او در مدرسه و دانشگاه، سهل‌انگاری شده. یعنی مدرسه و دانشگاه ما، با تکیه بیش از حد بر روی محفوظات، و علوم پایه، و بی‌تفاوتی نسبت به زبان وادبیات فارسی، افرادی وارد جامعه و محیط کار کرده، که کمترین توانایی در نوشتن و حتی خواندن ندارند

آذر فخری، روزنامه‌نگار

این بار چندم است که دخترم از دیکته امتیاز «بد» می‌گیرد. چند بار هم معلمش من و پدرش را خواسته  و در این مورد با هم صحبت کرده‌ایم. ما از روش‌های مختلف استفاده کرده‌ایم، حتی برای مشاوره پیش روان‌کاو هم رفته‌ایم. اما تمام تست‌ها و آزمایش‌ها نشان می‌دهند که دختر من سالم است و مشکلی از نظر یادگیری ندارد. او اما نه می‌تواند درست بنویسد و نه می‌تواند درست بخواند. این مشکل را در جلسه اولیا و مربیان هم مطرح کردیم، آن‌وقت بود که دیدم دختر من در این مشکل تنها نیست. اغلب والدین از ناتوانی فرزندان‌شان در درست‌نویسی و درست‌خوانی، هم نگران بودند و هم گله‌مند. آن‌ها معتقد بودند تمام این مشکلات به ناتوانی معلم در آموختن و نیز به نحوه ارتباط او با بچه برمی‌گردد. 

وقتی با آموزگاران صحبت می‌کنیم و می‌گوییم بچه‌های امروز، به طرز غریبی در نوشتن و خواندن مشکل دارند، شانه بالا می‌اندازند و می‌گویند بچه‌ها در کلاس و در خانه دل به درس و تکلیف نمی‌دهند. طبق بخشنامه هم قرار نیست ما به بچه‌ها سخت بگیریم و حتی از امسال، تا کلاس سوم دبستان بچه‌ها از نوشتن مشق معاف‌اند. خوب شما بفرمایید ما چه‌طوری باید بچه‌ها را وادار کنیم بنویسند. خیلی از مواقع اگر بچه‌ها تکلیف نوشتنی داشته باشند، این مادرها و پدرهای‌شان هستند که به‌جای دانش‌آموز، تکلیف را انجام می‌دهند. این برای‌تان عجیب نباشد که خیلی از دفترفنی‌ها و لوازم‌التحریرفروشی‌ها، آگهی می‌دهند و اس‌ام‌اس می‌فرستند که آماده نوشتن مشق‌های فرزند دلبندمان هستند! این داستان مدرسه است و دانش‌آموزان، دانش‌آموزانی که رفته‌رفته از بار تکالیف‌شان کم و به حجم کتاب‌های درسی‌شان اضافه می‌شود، بی آن‌که ‌که هیچ روش علمی مناسبی برای جایگزینی روش‌هایی که حذف می‌شوند، وجود داشته باشد. حذف‌ها، کاملا به صورت مسکنی و بدون تدبیر انجام می‌شوند، این‌را یکی از کارشناسان آموزش‌وپرورش می‌گوید. آموزگاران از تعداد زیاد دانش‌آموزان در کلاس و زمان کم شکایت دارند. والدین می‌گویند نمی‌گذاریم به بچه ظلمی بشود که به ما شده است؛ ما بچه های دهه 50 و 60، مدام در حال مشق‌نوشتن بودیم.

برویم دانشگاه 

دفنر فنی دانشگاه، جایی‌که اساسا کارش گرفتن فتوکپی و پرینت است و فروش لوازم‌التحریر مورد نیاز دانشجویان، چند آگهی در رابطه با تایپ پایان‌نامه و مقاله، به در و دیوار چسبانده. اما این صورت آبرومندانه ماجراست، به در هر دانشگاهی که می‌رسید، با افرادی مواجه می‌شوید که به شما پیشنهاد نوشتن مقاله و انجام صفر تا صد پایان‌نامه را می‌دهند و نیز ترجمه متونی که قرار است خود دانشجو به‌عنوان تکلیف انجام دهد. این افراد، اغلب با دفتر فنی دانشگاه روابط خاص دارند و دانشجو بین آن‌ها در رفت‌وآمد است تا کار نوشتن و ترجمه کردنش راه بیفتد. 

نه فقط در مقطع لیسانس، که در مقاطع بالاتر هم، دانشجویان از نوشتن یک مقاله 1000 کلمه‌ای و کمتر،عاجزند و برای انجام تکالیف این‌چنینی که لازم است چند کتاب بخوانند، فیش‌برداری کنند، مقالات مختلف را زیر و رو کنند، دنبال استاد بروند و او را به چالش بکشند، دست به دامن کسانی می‌شوند که در هر زمینه‌ای مقاله‌ای آماده دارند؛ مقاله‌هایی که گاه خود اساتید می‌نویسند و در اختیار این موسسات زیرزمینی قرار می‌دهند! در واقع در مواردی دیده شده که اساتید برای نوشتن مقاله و پایان‌نامه و کسب درآمد این سیکل معیوب شده‌اند. 

آموزش‌وپرورش چه کار می‌کند؟

کاری نمی کند! نگران نباشید؛ نه دانش‌آموزان و نه والدین آن‌ها، و حتی نه آموزگاران، دغدغه باسواد شدن بچه‌ها را ندارند. آن‌هم در وضعیتی که «مدرک» و«حفظ کردن دروس» ملاک و معیار بررسی توانایی بچه‌هاست و از سویی هشت والدین و آموزگاران، گرو نه‌شان است، در جایی که بخش‌نامه شده، بچه‌ها مشق شب نداشته باشند. در جایی‌که کلاس‌ها پرتراکم‌اند، در جایی‌که بچه‌ها سرشان توی گوشی و بازی است، و در اس‌ام‌اس‌ها و چت‌های‌شان، تو را «ت»، زنگ زدن زا «زز» می‌نویسند و از «ر» به جای را استفاده می‌کنند . این البته شامل بچه‌هایی می‌شود که از حروف فارسی استفاده می‌کنند. آن‌هایی که زبان گوشی‌شان انگلیسی است، معمولا «فینگلیش» می‌نویسند که ماجرای خاص و متخصص! خاص خود را دارد...

غلط نویسی

 هم مشکل و هم آفت

حالا این بچه‌ها، با همین ضعف و ناتوانی در نوشتن و خواندن، وارد محیط کار می‌شوند. و این ضعف را که البته خودشان، ضعف نمی‌دانند با خود وارد هر جایی که می‌شوند، می‌کنند؛ برای مثال و نمونه، اصلا لازم نیست راه دوری برویم: آقای خبرنگار، کارشناس‌ارشد روزنامه‌نگاری است، در خبرها و گزارش‌ها و اگر جرات کند در مقاله‌هایی که می‌نویسد، غلط املایی و انشایی فراوانی دارد که به همین شکل در خبرگزاری بارگذاری می‌شود. وقتی گله می کنی و ایراد می گیری خیلی با آسوده خاطری می گوید: کار ما، دیکته‌نویسی نیست، اصل موضوع را رها کرده‌اید به دو تا غلط املایی و چهار تا ویرگول چسبیده‌اید، درست‌نویسی کار ادیبان است. ما که ادبیات نخوانده‌ایم، حالا چه فرقی می‌کند چه‌طور بنویسیم؛ مهم این است که معنا را برسانیم و اگر اصرار کنی و چانه بزنی در نهایت می‌گوید: دوست دارم این‌طور بنویسم و سبک من این است! در واقع این افراد از ناتوانی‌شان در درست‌نویسی احساس یا ابراز شرمندگی نمی‌کنند و متاسف نیستند. آن‌ها این مشکل را نشانه بی‌سوادی نمی‌دانند.

غلط املایی داری؛ بی سوادی!

اما هر طور که به مسئله نگاه کنیم، کسی که نمی‌تواند درست بنویسد، یعنی در مورد آموزرش او در مدرسه و دانشگاه، سهل‌انگاری شده. یعنی مدرسه و دانشگاه ما، با تکیه بیش از حد بر روی محفوظات، و علوم پایه، و بی‌تفاوتی نسبت به زبان وادبیات فارسی، افرادی وارد جامعه و محیط کار کرده، که کمترین توانایی در نوشتن و حتی خواندن ندارند. یک معلم بازنشسته می‌گوید زمانی‌که ما دانش‌آموز بودیم، اگر معلم از یکی درس می‌پرسید و او بلد نبود، همه بچه‌های کلاس را جریمه می‌کرد. مهم هم نبود که آن درس چیست؛ جغرافی است، تاریخ است یا ریاضی است، همه بچه‌ها آن شب باید از روی آن درس رونویسی می‌کردند. این آموزگار باسواد که با وجود سن بالایش هنوز هم هر روز به کتاب‌فروشی‌ها سر می‌زند و خودش و سوادش را به روز می‌کند، می‌گوید: در روزگار ما هیچ‌وقت پدر و مادرمان، برای شکایت پیش معلم نیامدند که چرا این‌همه تکلیف داده‌ای. برای ما و برای آن‌ها، شان و مقام معلم، بالاتر از آن بود که حتی فکر گله کردن از او به ذهن‌مان خطور کند. معلم‌های ما سخت می‌گرفتند، تکلایف زیاد داشتیم، اما تعداد کتاب‌های درسی‌مان کم بود، و حتی فرصت داشتیم گاهی در کلاس کتاب غیردرسی هم بخوانیم و جایزه بگیریم.  کلاس انشانویسی خیلی جدی گرفته می‌شد و برای خود ما و معلم مهم بود که بتوانیم یک صفحه مطلب بدون غلط املایی وانشایی بنویسیم. اما حالا نوه‌های من، مدام دارند از مدرسه و معلم‌شان گله و بدگویی می‌کنند، بدخط‌اند. دو جمله نمی‌توانند بنویسند. کتاب که نمی‌خوانند. گاهی که از آن‌ها می‌خواهم چیزی برایم بخوانند، از جلوی چشمم ناپدید می‌شوند!  

از ماست که بر ماست!

اما یک کارشناس و برنامه‌ریز آمورش‌و‌پرورش، در پاسخ ما، این جمله را می‌نویسد و می‌گذارد جلوی‌مان: «فرظ کنید من بخاهم خاسته یا ناخاسته مطنی را اینگونه بنویصم.» و می‌گوید: چون شکل کلی واژه‌ها به هم ریخته، نمی‌تواند به خوبیِ درست‌نویسی تاثیر گذار باشد. این نمونه را برای این آوردم که نشان دهم نباید تحت هیچ شرایطی غلط‌های املایی مانع رسایی زبان شود.

املای فارسی را همه از هفت سالگی تا همین الانی که داریم می‌خوانیم و می‌نویسیم، آموخته‌ایم. ولی آیا اگر هم‌اکنون در بعضی شرایط خاص املای واژگان را کمی تغییر دهیم تا کلام شیوا شود، کار بدی انجام داده ایم؟ نه! تا جایی که این‌کار به ساختار زبانی ما آسیب نزند، اشکالی ندارد! این را در نظر داشته باشید که این زبان مردم است و اگر همه مردم می‌خواهند تغییرش دهند پس اشکالی ندارد. ضمن این‌که چون ما در زمان نوشتن، لحن کلام را نمی‌توانیم بنویسیم و لحن بیان بیش از 50درصد منظور است، پس اشکالی ندارد اگر بخواهیم با چند تغییر کوچک منظور را بهتر منتقل کنیم. همین کارشناس آموزشی ادامه می‌دهد:بگذارید پا را از این هم فراتر بگذاریم: اگر ما تغییرات کوچکی در املای زبان ایجاد کنیم خلاقیت‌های زبانی را هم بالا برده‌ایم. قبول که ما به‌عنوان کسانی‌که از زبان شیوا و شیرین فارسی به‌عنوان ابزار ارتباطی استفاده می‌کنیم، اولا باید تا جایی که می‌شود املای معیار زبان فارسی را بدانیم، ثانیا نباید با پافشاری بر همه سنت‌های دیرین در هرشرایطی مانع از پویایی و خلاقیت زبان شویم