حضورزنان در استادیوم؛ گزینشی یا ابزاری

هر جا پای زنان در میان است، معضل همیشگی استفاده ابزاری، به ذهن متبادر می‌شود؛ بله زنان ما از این که تعدادی ازآنان توانستند در استادیوم حاضر شوند، خوشحال بودند و امیدوارند به زودی این تابو شکسته شده و امکان حضور برابر آنان فراهم شود. اما آن‌چه در نمایش روز شنبه بیشتر به چشم آمد، مسئله استفاده ابزاری از حضور گزینشی زنان برای جلب توجه فدراسیون بود و لاغیر. که اگر فدراسیون، مشکلی در این زمینه نداشت، مسلما همین تعداد بانوی گزینشی نیز اجازه تماشای زنده فوتبال را نداشتند. از نظرقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، زنان هم مانند مردان از حقوق اجتماعی از جمله برای حضور در ورزشگاه‌ها و اماکن ورزشی برای تماشای مسابقات و رویدادهای ورزشی؛ بدون هیچ تبعیضی، برخوردارند و دولت باید اجرای این حق را برای بانوان ایرانی تضمین کند ترتیب بار گناه وضعیت نامطلوب کنونی، آن‌گونه که برخی پای می‌فشارند، نه تماما بر گردن مردم و ساختار فرهنگی (همین مردم در دهه ۵۰ در همین استادیوم آزادی به تماشای فوتبال می‌پرداختند) است و نه از ناتوانی فقه پویا، یا بی‌توجهی مدیران رده بالای نظام نشأت می‌گیرد؛ بلکه عمدتا به دلیل ناکارآمدی دستگاه مدیریتی رده‌های میانی ورزشی و بهانه‌تراشی‌های مختلف این بخش است

آذر فخری، روزنامه‌نگار

یک طبق معمول اسف‌انگیز

بالاخره، بازی پر فراز و نشیب و پرحاشیه تیم پرسپولیس ایران و کاشیمای ژاپن، تمام و نتیجه آن مشخص شد. در این بازی، که به باخت نسبی و در واقع نایب قهرمانی این تیم انجامید، عده‌ای معتقدند برنده اصلی زنان کشور ما بودند که بالاخره اجازه یافتند در استادیوم حاضر شوند و به‌طور زنده و از نزدیک بازی دو تیم را تماشا کنند. این‌که بالاخره به زنان ما، اعتماد شده و به آنان اجازه داده شد در استادیومی که جوی به شدت مردانه دارد حاضر شوند، بی‌شک اتفاقی خجسته است. اتفاقی چنان خوشایند که مردان حاضر در استادیوم، ایستادند و به خاطر حضور زنان، برای‌شان کف زدند.  اما پیروز اصلی این میدان، تنها زنانی بودند که یا مردان خانواده‌شان در بدنه دولت قرار دارند و از مسئولین هستند و یا از زنان صاحب‌نامی بودند که احیانا، بعضی از آن‌ها اصلا علاقه‌ای هم به فوتبال نداشتند. چنین گزینشی، حتی اگر برای تمرین و دست‌گرمی بوده باشد هم، نوعی بی‌اعتمادی به آحاد زنان جامعه در خود نهفته دارد. مسلما این زنان گزینش شده، بنا به نسبت خاص‌شان با دولت‌مردان و مسئولین، ناچار از رعایت بسیاری از شئون بوده‌اند، تا کیان این مردان حفظ شود. در عین حال، سایر زنان گزینش شده، مانند برخی از سلبریتی‌های هنری و سینمایی، و حضورشان در استادیوم، نمی‌تواند به‌عنوان مشتی نمونه خروار باشد. این زنان به هر طریق شناخته شده‌اند و با شهروندان زن معمولی، فاصله دارند و از قضا به دلیل همین فاصله هم انتخاب شده‌اند. 

استفاده ابزاری از زنان!

در عین حال این زنان گزینش شده، صرفا برای این به استادیوم راه داده شدند تا نظر مثبت رئیس فدراسیون فوتبال را جلب کنند.  حضور این زنان، به همان اندازه اهمیت داشت که ساختن و تعمیر کردن کل استادیوم و صرفا برای امتیازگیری از فدراسیون فوتبال بود. 

در نهایت هر جا پای زنان در میان است، معضل همیشگی استفاده ابزاری، به ذهن متبادر می‌شود؛ بله زنان ما از این که تعدادی ازآنان توانستند در استادیوم حاضر شوند، خوشحال بودند و امیدوارند به زودی این تابو شکسته شده و امکان حضور برابر آنان فراهم شود. اما آن‌چه در نمایش روز شنبه بیشتر به چشم آمد، مسئله استفاده ابزاری از حضور گزینشی زنان برای جلب توجه فدراسیون بود و لاغیر. که اگر فدراسیون، مشکلی در این زمینه نداشت، مسلما همین تعداد بانوی گزینشی نیز اجازه تماشای زنده فوتبال را نداشتند. 

تکیه بر قانون اساسی فراموش‌شده!

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دو اصل ۲۰ و ۲۱ به بیان حقوق زنان پرداخته است. اصل ۲۰ قانون اساسی بیان می‌گوید: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد؛ به‌طور یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند.»

اصل ۲۱ نیز می‌گوید: «دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید.»  پس از نظرقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، زنان هم مانند مردان از حقوق اجتماعی از جمله برای حضور در ورزشگاه‌ها و اماکن ورزشی برای تماشای مسابقات و رویدادهای ورزشی؛ بدون هیچ تبعیضی، برخوردارند و دولت باید اجرای این حق را برای بانوان ایرانی تضمین کند.»

دو نکته قابل توجه در دو اصل ۲۰ و ۲۱ قانون اساسی وجود دارد. نکته اول این‌که دولت باید تضمین کند که حقوق زنان در تمام جهات؛ رعایت شود و دوم اهمیت رعایت موازین اسلامی در اجرای این دو اصل است. بنابراین در شناسایی و رسمیت اصل حق بانوان ایرانی برای حضور در ورزشگاه‌ها که مستند به قانون اساسی است، هیچ تردیدی وجود ندارد و حتی قوانین عادی هم نمی توانند متعرض قانون اساسی دررابطه با حق زنان برای حضور در ورزشگاه‌ها شوند.

 بررسی یک نیاز که معضل شده است!

بیتا مدنی، دبیر گروه تخصصی جامعه‌شناسی ورزش انجمن جامعه‌شناسی ایران و پژوهشگر حوزه زنان و خانواده با اشاره به رویکردهای انسجام‌گرا، تضادگرا و تفسیرگرا، و با تأکید بر رهیافت کنش متقابلی به بیان مسئله در این خصوص می پردازد. او از «تحلیل موقعیت» به‌عنوان پیش درآمدی بر فهم این‌جایی و اکنونی شرایط زنان برای احقاق حقی که از دیرباز وجود داشته و ماهیتا یک مطالبه نیست، آغاز می کند: آن چه امروز زنان در رابطه با حضور در ورزشگاه‌ها می‌خواهند، حق‌شان است.حقی که مدت‌هاست نادیده و فراموش شده است.

خانم مدنی در رابطه با زن ایرانی به‌عنوان کنشگر اجتماعی در پرتوی اسطوره، تاریخ و دین، مصادیقی  ذکر می کند. در یک نگاه کلی مشخص می‌شود که ورود/حضور زن، خواه در میادین و رخدادهای ورزشی امروزین (به‌عنوان قهرمان مدال‌آور) و خواه به‌عنوان تماشاگر رویدادهای ورزشی نه تنها در تضاد، تقابل، یا تخالف با راه‌ها و اهداف توسعه‌ای کشور نیست، بلکه این حضور می‌تواند بسترساز توسعه در ساحت‌های مختلف حیات اجتماعی انسان ایرانی شود. حضور زنان ایرانی در این میادین، می‌تواند چه بسا دردسرهای محیط‌های تک جنسیتی ورزشی را تا حد زیادی کاهش دهد. هم‌چنان‌که آمار و ارقام و مشاهدات روزمره نیز نشان می‌دهد، در فضاهای کنش اجتماعی فراجنسیتی، نمودهای بارز وندالیسم، پرخاشگری و خشونت، به میزان قابل توجهی کاهش می‌یابد. 

بیتا مدنی موانع موجود بر سر راه ورود زنان به ورزشگاه‌ها (به‌ویژه استادیوم فوتبال) را «فراهم نبودن زیر ساخت» در معنایی ناشیانه که توسط متولیان امر عنوان می‌کنند، نمی‌بیند. چرا که همین زیر ساخت، زنان سوری را در لحظه‌ای در خود جای داد که زن ایرانی پشت در به نظاره این تبعیض ایستاد. یا شاهد آنیم که در «زیرساختی» بسیار نا آماده‌تر در همان ایام، زن و مرد ایرانی، تنگاتنگ به تماشای اعدام قاتل بنیتا می‌ایستند. به این ترتیب بار گناه وضعیت نامطلوب کنونی، آن‌گونه که برخی پای می‌فشارند، نه تماما بر گردن مردم و ساختار فرهنگی (همین مردم در دهه 50 در همین استادیوم آزادی به تماشای فوتبال می‌پرداختند) است و نه از ناتوانی فقه پویا، یا بی‌توجهی مدیران رده بالای نظام نشأت می‌گیرد؛ بلکه عمدتا به دلیل ناکارآمدی دستگاه مدیریتی رده‌های میانی ورزشی و بهانه‌تراشی‌های مختلف این بخش است. 

خانم مدنی بر پرهیز از این خطای شناختی  نیز تاکید کرد که پیگیری احقاق چنین حقی سایر مطالبات زنان را هم به تعویق یا تعطیلی می‌کشاند. پس نتیجه بگیریم که  این حق را به نفع موارد بغرنج و ظاهرا ضروری‌تر فروگذاریم. او یادآور می‌شود که پی‌گیری این مسئله موجب فراخوانی سایر مطالبات ریز و درشت زنان در ساحت‌های گوناگون حیات اجتماعی‌شان شده است و چه بسا راه را بر اصلاح آن کلیشه بنیادین جنسیتی (کنترل بدن زنانه در سپهرعمومی) که دلیل اصلی راه ندادن زنان به ورزشگاه و بسیاری محدودیت‌های دیگر هم هست، باز کند. ای بسا ورود زنان به ورزشگاه‌ها پنجره‌ای به افق‌های تازه‌تر بگشاید. دبیر گروه جامعه‌شناسی ورزش در بخش ارائه راه‌کار عملی و اقدام‌پذیر سه سطح خرد، میانی و کلان را برای شکل‌گیری یک کنش پیوسته دسته بندی می‌کند.

مدنی می‌گوید: امروز به  کنش‌های  جمعی نیاز هست که هم از دل خانواده (هم‌چنان که هست) بجوشد و هم با اتخاذ تدابیر مدیریتی از فروش بلیت گرفته تا شماره‌گذاری صندلی‌ها و کنترل مبادی ورودی و خروجی و بهره‌گیری از مکانیسم‌های کارآمد کنترل اجتماعی همت گمارده به مدد رسانه، گروه‌های اجتماعی و طیف‌های گوناگون فعالان اجتماعی این حوزه در ارتقای سطح آگاهی همگانی آید.

نیازشناسی زن امروز ایرانی

متاسفانه ما چهره درستی از زنان امروزی کشورمان و نیازهایش ترسیم نکرده‌ایم و نهادهایی مثل رسانه ملی هم از زن امروزیِ جامعه ما، تنها به نمایش کلیشه‌ای زن سنتی و خانه‌داری پرداخته است که تنها دغدغه‌اش گویا تعویض پوشک بچه و مشکل شستن ظرف‌های نشسته شام است!

بیتا مدنی تاکید می‌کند که زن و دختر امروز ایرانی، با فعالیت در عرصه‌های گوناگون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قابلیت‌های ویژه خود را به اثبات رسانده است. بر این اساس و با توجه به تغییرات اساسی در خلق و خو و لاجرم نیازهای زن امروز ایرانی، نه تنها عدم اجازه ورود او به ورزشگاه که حتی اجازه گزینشی به تعدادی از آنان اگر نگوییم توهین، که بی‌اعتمادی به ساحت و دامن پاک زنان این سرزمین است. و نادیده گرفتن این نکته که اگر جو ورزشگاه‌ها به دلیل جسارت‌های رفتاری و کلامی مردانه، ناامن است، اتفاقا حضور زنان، می‌تواند این فضا را متعادل و تلطیف کند و کم‌کم جامعه مردانه را به سمت و سوهای اخلاق‌مدارانه‌تری سوق دهد. 

عدم اجازه به حضور زنان در ورزشگاه‌ها، به دلیل بی‌اخلاقی‌ها و بی‌مبالاتی‌های مردانه، از قضا باید پیش از زنان، اعتراض مردان را برانگیزد؛ چون در مورد این معضل که رو به سوی بحران دارد، مردان اولین متهمان این ماجرا هستند!